هرمز شریفیان- روزنامهنگار
دست رد «پاستور» به سینه «الیزه»
پس از پایان جنگ جهانگیر دوم تا پایان هزاره سوم و بهمدت 55 سال، جهان به دو بلوک شرق و غرب تقسیم شده بود. از یک سو امپراتوری "اتحاد جماهیر شوروی" که بعدها پسوند "سابق" بهخود گرفت با نمادهایی چون "آرمانشهر ایدئولوژی کمونیسم"، "ارتش سرخ و دیوار آهنین" و متحد نزدیکش، "چین کمونیست ـ مائوئیست"، پر جمعیتترین کشور دنیا و آنهم با یک ایدئولوژی سفت و سخت!
اندکی پیش از شروع هزاره سوم، نماد دیوار آهنین در برلین فروریخت و اندکی پس از سپری شدن این هزاره، چین نیز "نظام مائویی" را کنار گذاشت و وارد عصر تجارت جهانی شد.
پس از این دو رخداد مهم، مرزهای بین بلوکهای شرق و غرب اندک اندک کمرنگ و سپس محو شد تا کمونیستهای دیروز دریابند که عصر یخبندان نظامهای ایدئولوژیک بهسر آمده و عصر تجارت جهانی با "نمادهای لیبرالیسم" آغاز شده یعنی همان عصری که بلوک غرب، پس از صنعتی شدن در سدههای 17 و 18 میلادی دریافته بود.
با این مقدمه، امروز روسیه و چین تفاوت ماهوی آنچنانی با غرب ندارند و در مواردی گوی سبقت را از آنان ربودهاند و نمونه بارز این ادعا اینکه امروز چین را میتوان پیش و بیش از ایالات متحده آمریکا "مظهر امپریالیسم" نامید.
در میان تمام کشورهایی با این موئلفهها در دوران حاضر یعنی روسیه، چین، آمریکا، بریتانیا و فرانسه که اتفاقا همگیشان از اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل هستند، بهجز یکی، سایرین هرکدام کم یا بیش خاطراتی تلخ در ذهن ایرانیان از خود به تصویر کشیدهاند.
روسها که بهطور رسمی و در دوران قاجار "تمامیت ارضی ایران" را مورد دستدرازی و تعرض قرار دادند و شمار بسیاری از زیباترین شهرهای ایران زمین و نفوس شریف آن را ضمیمه خاک خود کردند.
امپراتوری بریتانیا نیز باعث شد تا "افغانستان و بحرین" از مام میهن جدا شوند و بیتردید میتوان گفت که "بد پیشینهترین حکومتها در ذهن ایرانیان" حکومت بریتانیا است که آثار کارکردها و رفتارهای به شدت منفی آن همچنان در یاد این مردمان باقی مانده است.
از حکومت ایالات متحده نیز همین بس که با همکاری سازمان جاسوسی خود (سی.آی.اِی) و سازمان جاسوسی نزدیکترین متحدش (اِم.آی.6) و عوامل داخلی و اوباش خیابانی، ملیترین و مردمیترین حکومت تاریخ سیاسی معاصر ایران یعنی کابینهی «دکتر محمد مصدق» را با کودتایی ننگین سرنگون کردند.
هرچند حکومت چین در زمان عضویتش در بلوک شرق، آسیب آنچنانی به ایران و ایرانی نزد اما، عملکرد دو دهه اخیرش باعث شده تا حس خوبی از این قدرت تجاری جهانی نیز در اذهان ایرانیان نقش نبسته باشد.
در این میان تنها "فرانسه" باقی میماند که نهتنها پیشینه و ذهنیتی منفی در ذهن ایرانیان باقی نگذاشته بلکه در مقاطعی حساس مانند دوران انقلاب، شمایلی نیکو از خود به یادگار گذاشته که این رفتار در آن زمان، اوج همدلی با مردم ایران بود.
حالا «امانوئل مکرون رئیس جمهوری منطقگرای فرانسه»، پا پیش گذاشته تا برجام را حفظ کند. او دیشب در تماسی تلفنی و نسبتا طولانی به «حسن روحانی» گفته: «میپذیریم که اقدامات اروپا برای جبران تحریمهای آمریکا موفق و کارآمد نبوده است اما همه تلاش خود را برای جبران این موضوع بهکار میگیریم. "پایان برجام" به معنای "اقرار به شکست دستهجمعی" و اقدامی تاسفبار خواهد بود. فرانسه نیز آماده است در این مسیر تلاشهایش را بهویژه در مسیر خواست ایران که آتشبس در این جنگ اقتصادی است، دوچندان کند».
شکی نیست که اگر سطح مناقشه بین جمهوری اسلامی و ایالات متحده به مراحل حساستر و خطرناکتری برسد، واکنش روسیه و چین مانند همیشه تنها "لفظی" خواهد بود و این دو کشور بهدلیل منافع بیشمار اقتصادی، روبروی آمریکا نخواهند ایستاد. بریتانیا و دولت محافظهکار و راستگرای آن نیز با توقیف ابرنفتکش ایران در تنگه جبلالطارق مانند همیشه به متحد نزدیکش آمریکا پیوست.
جمهوری فرانسه و شخص «امانوئل مکرون» شاید آخرین دستی باشد که برای همکاری به سوی ما دراز شده و این کشور به گواهی تاریخ ثابت کرده که به دنبال طمعورزی در ایران نبوده است.
دستگاه دیپلماسی و تصمیمگیرندگان کلان در حوزه سیاست خارجی باید به این نکته دقت کنند که این همکاری میتواند "آخرین همکاری مفید" برای حفظ و بقای منافع ملی باشد. چنانچه قرار باشد "سریال فرصتسوزیها" ادامه یابد دیری نمیپاید که فرانسه نیز اگر مانند انگلستان در کنار ایالت متحده نایستد، سکوت پیشه کند که سکوت آنان نیز در خوشبینانهترین حالت است چرا که ممکن است "موج راستگرایی" که در اروپا بهراه افتاده دیر یا زود دامان فرانسه را نیز در نوردد و بهجای «مکرون» که او را "اوبامای فرانسوی" مینامند، راستگرایی تندرو به "کاخ الیزه" راه یابد که پس از چندی لقب "ترامپ فرانسوی" را بهخود اختصاص دهد.
ارسال نظر