به چه کسی باید پناه برد؟!
حقًّا ملت بیپناهی هستیم! ... (یکبار) مرحوم مهندس بازرگان، در ضمن مقالهیی نوشت: در طول تاریخ این مملکت، هیچ وقت ملت ایران، بیپناهتر از امروز نبوده است! اکنون چه مقامی در کشور پاسخگو است؟! کدام قانون حاکم است؟! به چه کسی باید مراجعه کرد؟!
سید علی اصغر غروی
دهم مهرماه 98، درست یک سال از واقعۀ مصیبتبار حملۀ نیروها .... به منزل ما گذشته است. همانگونه که در سال گذشته هم متذکر شدم، این حمله در ابتداء بدون اذن مقامات قضائی صورت گرفت و از طرف نیروهای آتش به اختیار ..... بود.
چهار ماه قبل از حمله، یک جعبۀ مخصوص کنتورهای موقت روبروی در منزل ما نصب کردند، که پیدا بود دوربینی در آن نهاده شده، و چند روز مانده به حمله، آن را با یک دوربین پیشرفتۀ دیگر جابجا نمودند، که هنوز هم فعال است و تمام رفت و آمدهای شبانهروزی منزل ما را فیلمبرداری و مخابره میکند.
حمله با شکستن درهای چوبی ورودی ساختمان و واحدها آغاز شد، ساعت 8:20 بامداد روز سهشنبه دهم مهرماه 1397، و تا ساعت 4 بعد از ظهر ادامه داشت.
شش در چوبی بیرون و داخل 5 واحد را شکستند. نیروهای مهاجم، گاهی تا 40 نفر هم در داخل خانه افزایش مییافتند. دو خانم بودند و بقیه از مردان. مجموع یکصد و پنجاه سال کار فرهنگی را با خود بردند! از کتابها و دستنوشتهها و یادداشتها و سررسیدها و آلبومهای عکس و حلقههای فیلم و الواح فشردۀ چاپخورده و بیش از ده دستگاه تلفن همراه، از انواع مدلها، متعلق به مهمانان حاضر در منزل، و آرشیوهای گرانبها از همهچیز! و این برای سومین بار است که منابعی ارزشمند، به این صورت و به ناحق برده میشود، و هربار غیر قابل جبران! مجموعاً چند وانتبار، شاید ده سرویس، و یک کامیونت سرپوشیدۀ مخصوص حمل اثاث، ولی با پلاک قرمز دولتی. و بعد از همۀ اینها، بازداشت هفت نفر از حاضران در منزل.
بعد از این حادثه، که برای ما مصیبت عُظمی بوده، به تمام مقامات ذیربط نامه نوشتم و تعقیب کردم. به وزیر اطلاعات چند نامه، به رئیس جمهور، به نمایندگان مجلس، به دادستان کل کشور، و به دیگرانی که به نحوی مسؤولیتی در این ارتباط داشته و دارند، ولی از هیچ یک هیچ پاسخی دریافت نکردم.
سه ماه بعد از این حادثه، چهار بار در چهار هفتۀ متوالی به ادارۀ اطلاعات اصفهان احضار شدم و هربار بین دو تا سه ساعت، مورد بازجویی قرار گرفتم، که همه تفتیش عقاید بود.
بعد از آن به بازپرس پرونده، آقای قشقایی مراجعه کردم. ایشان تا اوائل تیرماه امسال، سه نامه، به تناوب، به مدیر کل ادارۀ اطلاعات اصفهان نوشتند، دائر بر مسترد کردن اموال برده شده. ولی مقامات و مسئولان آن اداره به هیچ یک از این دستورات مقام قضائی وقعی ننهادند!
در این مدت یکساله، بعضی دیگر از اعضاء خانواده را نیز احضار، و ساعتها مورد بازجویی عقیدتی قرار دادهاند. از تلفنهای مکرر به ادارۀ اطلاعات هم پاسخی نگرفتهایم، جز تهمت و استهزاء، و نیز اهانت و نسبتهای ناروا، که از ذکر آنها معذورم.
حقًّا ملت بیپناهی هستیم! ... (یکبار) مرحوم مهندس بازرگان، در ضمن مقالهیی نوشت: در طول تاریخ این مملکت، هیچ وقت ملت ایران، بیپناهتر از امروز نبوده است! اکنون چه مقامی در کشور پاسخگو است؟! کدام قانون حاکم است؟! به چه کسی باید مراجعه کرد؟!
اما در انتظار فریادرسی هستم که مانع از معدوم شدن این مجموعۀ فرهنگی عَریق و صرفاً دینی ـ قرآنی شود و آن را به جایگاه اصلی خود بازگرداند.
دهم مهرماه 1398
دهم مهرماه 98، درست یک سال از واقعۀ مصیبتبار حملۀ نیروها .... به منزل ما گذشته است. همانگونه که در سال گذشته هم متذکر شدم، این حمله در ابتداء بدون اذن مقامات قضائی صورت گرفت و از طرف نیروهای آتش به اختیار ..... بود.
چهار ماه قبل از حمله، یک جعبۀ مخصوص کنتورهای موقت روبروی در منزل ما نصب کردند، که پیدا بود دوربینی در آن نهاده شده، و چند روز مانده به حمله، آن را با یک دوربین پیشرفتۀ دیگر جابجا نمودند، که هنوز هم فعال است و تمام رفت و آمدهای شبانهروزی منزل ما را فیلمبرداری و مخابره میکند.
حمله با شکستن درهای چوبی ورودی ساختمان و واحدها آغاز شد، ساعت 8:20 بامداد روز سهشنبه دهم مهرماه 1397، و تا ساعت 4 بعد از ظهر ادامه داشت.
شش در چوبی بیرون و داخل 5 واحد را شکستند. نیروهای مهاجم، گاهی تا 40 نفر هم در داخل خانه افزایش مییافتند. دو خانم بودند و بقیه از مردان. مجموع یکصد و پنجاه سال کار فرهنگی را با خود بردند! از کتابها و دستنوشتهها و یادداشتها و سررسیدها و آلبومهای عکس و حلقههای فیلم و الواح فشردۀ چاپخورده و بیش از ده دستگاه تلفن همراه، از انواع مدلها، متعلق به مهمانان حاضر در منزل، و آرشیوهای گرانبها از همهچیز! و این برای سومین بار است که منابعی ارزشمند، به این صورت و به ناحق برده میشود، و هربار غیر قابل جبران! مجموعاً چند وانتبار، شاید ده سرویس، و یک کامیونت سرپوشیدۀ مخصوص حمل اثاث، ولی با پلاک قرمز دولتی. و بعد از همۀ اینها، بازداشت هفت نفر از حاضران در منزل.
بعد از این حادثه، که برای ما مصیبت عُظمی بوده، به تمام مقامات ذیربط نامه نوشتم و تعقیب کردم. به وزیر اطلاعات چند نامه، به رئیس جمهور، به نمایندگان مجلس، به دادستان کل کشور، و به دیگرانی که به نحوی مسؤولیتی در این ارتباط داشته و دارند، ولی از هیچ یک هیچ پاسخی دریافت نکردم.
سه ماه بعد از این حادثه، چهار بار در چهار هفتۀ متوالی به ادارۀ اطلاعات اصفهان احضار شدم و هربار بین دو تا سه ساعت، مورد بازجویی قرار گرفتم، که همه تفتیش عقاید بود.
بعد از آن به بازپرس پرونده، آقای قشقایی مراجعه کردم. ایشان تا اوائل تیرماه امسال، سه نامه، به تناوب، به مدیر کل ادارۀ اطلاعات اصفهان نوشتند، دائر بر مسترد کردن اموال برده شده. ولی مقامات و مسئولان آن اداره به هیچ یک از این دستورات مقام قضائی وقعی ننهادند!
در این مدت یکساله، بعضی دیگر از اعضاء خانواده را نیز احضار، و ساعتها مورد بازجویی عقیدتی قرار دادهاند. از تلفنهای مکرر به ادارۀ اطلاعات هم پاسخی نگرفتهایم، جز تهمت و استهزاء، و نیز اهانت و نسبتهای ناروا، که از ذکر آنها معذورم.
حقًّا ملت بیپناهی هستیم! ... (یکبار) مرحوم مهندس بازرگان، در ضمن مقالهیی نوشت: در طول تاریخ این مملکت، هیچ وقت ملت ایران، بیپناهتر از امروز نبوده است! اکنون چه مقامی در کشور پاسخگو است؟! کدام قانون حاکم است؟! به چه کسی باید مراجعه کرد؟!
اما در انتظار فریادرسی هستم که مانع از معدوم شدن این مجموعۀ فرهنگی عَریق و صرفاً دینی ـ قرآنی شود و آن را به جایگاه اصلی خود بازگرداند.
دهم مهرماه 1398
ارسال نظر