هرمز شریفیان- روزنامهنگار
تدلیسِ سیاسیِ «ترامپ»
مستقل آنلاین/از همان روزی که «دانلد ترامپ» با وعدههای پوپولیستی وارد کارزار انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا شد، مشخص بود که در صورت انتخاب، صحنه سیاسی ایالات متحده وارد دورهای میشود که در زمان سایر روسای جمهور جمهوریخواه قبلی هم دیده نشده است.
این اتفاق رخ داد و آمریکا، بهعنوان بزرگترین قدرت اقتصادی، نظامی جهان که بهطبع آن تاثیرگذارترین قدرت سیاسی جهان نیز میتواند باشد؛ وارد "عصر ناخوشایند ترامپ" شد.
این نوشته به سایر شاهکارهای رئیس جمهور نامتعارف آمریکا در دوران پس از راهیابی به کاخ سفید و در مورد سایر کشورها و قراردادهای بینالمللی نمیپردازد و تنها رفتارهای "متناقض" او و تیمش با جمهوری اسلامی ایران را در نظر میگیرد.
ترامپ به محض روی کار آمدن، "برجام" (برنامه جامع هستهای) یا همان توافق هستهای را "توافقی بد" توصیف کرد و استدلالش این بود که راه دستیابی جمهوری اسلامی به سلاحهای هستهای در این توافق باز است.
او در روز 18 اردیبهشت 1397 بهطور رسمی از برجام خارج و دوباره تحریمهای یکجانبه آمریکا در مورد جمهوری اسلامی را برقرار کرد. این تحریمها در 13 آبان همان سال و مصادف با بیستونهمین سالروز تسخیر سفارت آمریکا توسط دانشجویان پیروخط امام؛ وارد مرحله بعدی شد که فروش نفت ایران را نشانه رفته بود.
جنگ لفظی او با مقامهای بلند پایه جمهوری اسلامی از همان روزها شدت بیشتری گرفت و در کنار این جنگ لفظی، رفتارهای نامتعارف و مغایر با عرف دیپلماتیک او، سیل انتقادهای حامیان دموکراسی و دیپلماسی در سراسر جهان و حتی در آمریکا را علیه خود برانگیخت.
ترامپ بهعنوان تاجری موفق و سرمایهداری مشهور سعی دارد قواعد تجارت را منطبق بر سیاست کند و عرصه سیاسی را به عرصه چانهزنی، بده بستان و به نوعی، کاسبی تبدیل کند. هرچند این رویه در جهان سیاسی نیز متداول است اما سطح حضور ترامپ در عرصههای سیاسی در همان سطح تجاری است در حالی که همین بده بستانهای سیاسی قواعد و پروتکلهای خاص خود را دارد که با قواعد تجارت بسیار متفاوت است.
ترامپ و دستیاران نزدیکش دائم در حال اتخاذ مواضع بسیار متناقضاند. ساعتی از نشستن بر سر میز مذاکره میگویند و از طریق واسطهها "شماره تلفنهای خاص" میفرستند و ساعتی دیگر از حمله نظامی و نابودی سخن میگویند.
پس از بالا رفتن سطح تنشها به خاطر حمله به نفتکشها و هدف قرار دادن پهپاد پیشرفته آمریکا در دریای عمان، سرعت این تناقضها بیشتر شد. ترامپ از سویی مدعی شد که در آخرین لحظات، حمله تلافیجویانه ارتش آمریکا به 3 هدف در ایران را متوقف کرده اما چندی بعد از تحریمهای جدید و "شگفتآور" سخن گفت.
پس از این ادعا و در شامگاه دوشنبه سوم تیرماه دولت آمریکا اعلام کرد که رهبر انقلاب و شماری از فرماندهان سپاه پاسداران را بهصورت شخصی تحریم کرده است. پس از «ن نیز اعلام شد که «محمدجواد ظریف» وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی نیز تا چند روز آینده به فهرست تحریمها اضافه خواهد شد.
میتوان گفت که از سطح تناقض رفتارهای دولت ترامپ در تحریم کردن ظریف تا حد بسیار زیادی آشکار میشود که میتوان این اقدام را به عنوان یک "کُد" بسیار مهم در نظر گرفت.
باید اضافه کرد که جمهوری اسلامی شاید یکی از بهترین فرصتهای رفع یا پایین آوردن سطح مناقشات با آمریکا را در دوران «باراک اوباما» رئیس جمهور پیشین آمریکا از دست داد. جایی که دو وزیر خارجه یعنی «ظریف و جان کری» پس از ساعتها گفتوگوهای رو در رو به نتایج بسیار ارزشمندی رسیده بودند که یکی از آنها برجام بود که در ادامه میشد به نتایج بهتر و ارزشمندتر دیگری هم رسید که البته چنین نشد.
دولت آمریکا این بار با تحریم ظریف دقیقا دیپلماسی را نشانه رفته اما بهطور دائم این گزاره را به افکار عمومی آمریکا و جهان القاء میکند که "به دنبال مذاکره و حل مناقشات و برطرف کردن تنشها از طریق دیپلماسی! است".
اشراف به قواعد و سازوکارهای بینالمللی، قدرت چانهزنی، ارتباطهای مستقیم و مهم با سیاستمداران جهان و دست گذاشتن بر روی نقاظ ضعف دولت ترامپ از نقاط برجسته کارنامه وزیر امور خارجه است. هرچند ظریف هر از چند گاهی "ملزم" به ارائه نقطهنظرهایی است که به مذاق بسیاری از کنشگران سیاسی در درون و بیرون ایران خوش نمیآید و گاه در عرصه رسانههای خارجی و شبکههای اجتماعی به دروغگویی متهم میشود اما سیاست هزارتوهای غریبی دارد که سیاسیون گاه مجبور به ناراست گویی میشوند و کدام شخصیت سیاسی در جهان وجود دارد که از این رویه مبرا باشد؟ وانگهی از سویی و همانطور که اشاره شد باید به "الزامات" نیز توجه داشت.
اقدام دولت ترامپ در تحریم کردن محمدجواد ظریف حامل پیامهایی بسیار حساس است؛ آنقدر حساس که وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی تا این لحظه چه از تریبونهای رسمی حکومتی و چه از حساب شخصی خود در شبکههای مجازی و بهویژه "توئیتر"، هنوز پاسخ روشنی به این اقدام نداده است.
البته طبیعی است که تاکنون، تنها سخن از تحریم ظریف به میان آمده و "دیپلمات کارکشته" عجول نیست و شکیبایی پیشه کرده تا پس از اعلام رسمی، واکنشهای متناسب با آن را نشان دهد.
طبیعی است که "ترامپیستها" درصدد باشند تا چنین دیپلمات حاذقی را از عرصه بهدر کنند چرا که ترامپ "مُــتـِـدَلسی سیاسی است" و قصد دارد از دل توافقهای جدید به بهره برداریهای حداکثری برسد و برای این بهرهبرداری حداکثری، مانعی بزرگ به نام ظریف پیش رو دارد.
بزرگ بودن مانعی به نام ظریف از آنجا مشهود است که اگر دولت آمریکا قصد داشت با تحریمهای مقامهای جمهوری اسلامی ضربهای کاری وارد کند، پس از تحریم رهبر انقلاب به عنوان عالیترین مقام سیاسی باید به سراغ «حسن روحانی»، رئیسجمهوری میرفت اما وزیر امور خارجه را هدف قرار داد و همین میتواند نشان از آن داشته باشد که "آقای دیپلمات" بیش از سایرین، دولت آمریکا را به زحمت انداخته است.
این نکته را نیز باید در نظر داشت که در روابط اخیر جمهوری اسلامی و آمریکا باب جنگ و مذاکره، همزمان و بهصورت "هماندازه" باز بوده که با کاسته شدن یکی، دیگری قابل افزایش است. هرچند آمریکاییها در ظاهر و بهطور دائم از جنگ دوری میکنند اما تجربه نشان داده اگر دولتهای این کشور بتوانند افکارعمومی آمریکا و اجماعی متوسط در جهان را با خود همراه کنند هیچ ابایی از حمله و جنگیدن ندارند.
دیپلماسی و دیپلماتهایی مانند ظریف آخرین فرصتها برای حل مناقشات و بحرانها از طریق گفتوگو هستند. خروج امثال آنها از فضای گفتوگو باعث میشود که جای خالی آنان را ژنرالها پر کنند و آنان نیز یک تخصص بیشتر ندارند!
ارسال نظر