معادلهٔ دوقطبی اعتراضات
سیدقائم موسوی
تحلیلگر سیاسی
گاهی هر کلمه، همچون لکهٔ ننگی است بر سکوت!
در صفیرِ نامتوازن خشونت [خشم از ناکارآمدی و ناامیدی از برآورده شدن انواع مطالبات فروهشته و لجاجت مقدس در خودبرترپنداری متوهمانه و مقاومت سختجانی در عینیتیابی ریشههای واقعی بحران]، میانه ایستادن و دل به فرو نریختن سقفِ خانه؛ گناهی نابخشودنی است که از هر دو سو آماج اتهامات جانفرسایی شده است.
ایستادن در گرانیگاه تعقل برای به حداقل رساندن هزینههای گذار، تعبیر به جانبداری از وضعیت موجود و مشخصا در شعار معترضین به صورت [بیطرفی؛ بیشرفی] نمود مییابد.
همین موضع از سوی سیستم هم به برداشت همدلانه با معترضین که آنها را غیرمسئولانه اغتشاشگر/فریب خورده مینامند، متهم میشود.
آنها به جای دل کندن از قدرت یکسویه، غیرمسئولانه و غیرپاسخگو که از نامتناسبی اختیارات/مسئولیت ناشی میشود و نوشیدن جام اصلاحات بنیادین (که در زمان غیرمقتضی ممکن است نتایج عکس بدهد)،رو به دستاویزهای تکراری فرافکنی/توجیه آوردهاند.
آنچه سمت و سوی اعتراضات را از نقطه نظر کمی/کیفی و همچنین فاکتور زمانی متفاوت از ناآرامیهای گذشته کرده است همین واکنشهای تکراری و رویِ اعصابی است که معترضین را اقناع میکند که هیچ نوری در انتهای این تونل یافت نخواهد شد. به عبارتی آنها مجاب شدهاند مسئولین نه تنها کُنه پیامهای آنها را درنیافتهاند،که مصممتر از قبل، بنای دهن کجی به خواستهها و مطالباتشان دارند.
اظهارات آقای حدادعادل نشانگر این تغییرناپذیریِ بخش دگماتیک سیستم است. سخنان حاکم خراسان و ... نیز یکی از موضع، عدم درک حداقلیِ لازم برای ممانعت از تعمیق نالازم هزینهها (قیاس مع الفارق اکنون با کودتای ۲۸مرداد ۱۳۳۲) و دیگری از فقدان شناخت لوازم و اسباب حکمرانی که بماند، حتی مقدمات سخن و خواستهٔ غیرمنطقی از خواص بوده است. او مبتدیانه انتظاری داشته است که نه تنها الزامات دفاع که از مواد کمینهای برای توجیه نیز برخوردار نبوده است.
حقیقتا شرایط بغرنج، خطرناک و از پتانسیل بسیار سیاری برخوردار است. میل وافر جوّ تقابلی به تبدیل شدن به دوقطبی متصلب قادر است کشور را به محاق ببرد. سادهانگاری حل ماجرا در هر دو سو آیتم هزینهزایی است. به عبارتی هر دو تصور میکنند به سادگی از پسِ دیگری بر میآیند؛ در حالی که اینگونه نیست.
تخریب نهادهای واسطهای نظیر احزاب، NGO ها و تخریب بیمحابای منتقدین دلسوز به مثابهٔ هموار کردن مسیر سیلاب بوده است تا اینگونه با سیلی از مطالبات حداکثری و پیچیده مواجه شود.
مطالباتی که خواستارانش از آن دست نمیکشند و دولتمردان، اجابتِ گامی از آنها را به معنای واگذاری اولین خاکریز و پیاده شدن نوعی دومینو میداند.
همین هراس از افتادن در دام دومینو، موجب ناکامی در حل و فصل معضلات خارجی و استمرار بحرانهای سیاست خارجی هم شده است و مثل فعل و انفعالات داخلی، حوزهٔ خارجی را هم به انسداد کشانده است.
به نظر راهی جز خویشتنداری بویژه از سوی طرفی که پتانسیل بیشتری دارد، وجود ندارد. هر موضع ناصواب و سخن نسنجیده ثمری جز تشدید تنشها و کور شدن بیشتر گِرهها نخواهد داشت.