محافل قدرت و سراب جمهوریخواهان
امیررضا نظری
روزنامهنگار
از هفتههای گذشته برخی تحلیلگران معتقد بودند در صورت پیروزی جمهوریخواهان در انتخابات مجلسین سنا و کنگره، راه برای آغاز مجدد مذاکرات باز خواهد شد. این استدلال از ضعفهای عمیق شناختی نسبت به واشنگتن برخوردار است. حقیقت آن است که کنگره جز در مواردی معدود نظیر وضع مقررات برای روابط اقتصادی با دیگر کشورها و نیز مجوز اعلام جنگ با سایر دولتها، اختیارات چندانی در سیاست خارجی ندارد! حتی سفرای آمریکا در سازمانهای بینالمللی و یا دیگر کشورها، باید ابتدا به سنای آمریکا معرفی شوند و سپس در صورت رای مثبت، مجوز فعالیت خود را دریافت خواهند کرد.
بنابراین تصور اینکه با چرخش قدرت در واشنگتن، مذاکرات احیای برجام از سر گرفته شود ناشی از عدم آگاهی است.
شاید معتقدین به چنین ایدهای فراموش کرده باشند که سالهای گذشته فرصتهایی به مراتب بهتر از این بدست آمد اما با عدم درک موقعیت تباه شدند. در دوران ۸ ساله بوش پسر و یا دوره ترامپ که جمهوریخواهان بر کاخ سفید حاکم بودند هیچ مذاکره و یا اقدام متقابلی بین طرفین صورت نگرفت، حال چه اتفاقی رخ داده است که تصور میشود با حضور جمهوریخواهان، بار دیگر مذاکرات آغاز شود؟!
در آخرین گزارش دکتر ظریف به کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی، دولت آمریکا به لغو قانون کاتسا (که بر اساس آن بانک مرکزی ایران، صندوق توسعه ملی، شرکت ملی نفت، شرکت نفتکش تحریم شدهاند) و همچنین لغو تحریم صنایع فلزات و تحریم صنایع معدنی تن داد و حتی خروج سپاه از فهرست FTO را نیز پذیرفت. اما دولت سیزدهم و وزارت خارجه نه تنها این فرصت را قدر ندانستند و این تعهدات را در توافق جدید قرار ندادند، بلکه باعث شدند واشنگتن اخیرا اعلام کند دیگر احیای برجام را در دستور کار خود ندارد!
وقتی چنین فرصت ارزشمندی از دست رفته است چگونه میتوان به آرزوها و خیالات متوسل شد؟ چرا دولت و وزارت خارجه همین اکنون حاضر به احیای برجام سال ۱۳۹۴ نیستند؟ آیا شرایط کنونی بهترین زمان برای احیای برجام نیست؟ تقلید ناشیانه از سیاست مرحوم هاشمی رفسنجانی در قبال بوش (پدر) در ماجرای آزادسازی گروگانهای آمریکایی در لبنان و ایجاد حسن نیت متقابل، نه تنها به این مقصود نرسیده است بلکه موجب شده که روابط تهران و واشنگتن نسبت به تابستان ۱۴۰۰ که دولت جدید مستقر شد، سردتر شود و موارد اختلافی بسیاری مجددا پدیدار شوند.
مرحوم هاشمی در زمانی آن سیاست را اجرا کرد که کانال مستقیم برای ایجاد ارتباط و گفتگو بین دو کشور وجود نداشت و به دلیل ماجرای حمله به سفارت آمریکا و نیز تسری این تنشها به منطقه و رویکرد منفی بخش عمده سیاستمداران به آمریکا، دولت وقت مجبور شد از ابتکار عمل جدیدی استفاده کند. اما اکنون که زیربنای مناسبی چون برجام وجود دارد و از طرف دیگر بحران قریبالوقوع، اقتصاد جهان را تهدید میکند و کشورمان از ظرفیت های مناسب اقتصادی برای کمک به غرب برخوردار است، چرا برجام را احیا نمیکنیم؟ تصور اینکه دو سال پیش رو گذرانده شود و سپس با رئیس جمهوری از حزب جمهوریخواه مذاکره کنیم، تصور کودکانه و ساده لوحانهای است که امیدوارم هرگز در محافل سیاسی کشور مطرح نشود!
نباید فراموش کنیم ارتباط و پیوند عمیقی بین جمهوریخواهان و نئوکانها و جنگطلبان آمریکایی وجود دارد که در صورت بازگشت آنها به کاخ سفید و با توجه به شرایط فعلی جهان، حتی میتواند سرآغاز وقایع شوم و تلخی برای کشور باشد.
امید است که دولت، به این ایدههای کودکانه و سادهاندیشانهی مشاوران و تحلیلگران، که ناشی از عدم شناخت سیاستمداران آمریکایی است توجه نکند و اقدام سادهتری چون احیای برجام را انتخاب کند.
ارسال نظر