تاملی چند بر رویدادهای مربوط به حجاب و درس‌های آن 

لازمه حل مشکلات؛ بهسازی دو جانبه رفتار ملت و حاکمیت است 

لازمه حل مشکلات؛ بهسازی دو جانبه رفتار ملت و حاکمیت است 

دکتر سمانه ناظریان

 مدرس دانشگاه 

 

موضوع مورد دغدغه و قابل بررسی در خصوص حادثه تلخ مرگ مهسا امینی چیست؟ 

این ماجرا طی این روزها تعابیر و تفاسیر عدیده و چند گانه ای را به همراه داشته است:

 در نگاه نیروی انتظامی؛ خانمی بوده نیازمند آموزش و توجیه که در حین آموزش دچار عارضه قلبی شده

در نگاه مادرش؛ فرشته‌ای بوده که کشته شده.

در نگاه ضد انقلاب؛ سوژه‌ای جهت حمله به ج. ا. ایران.

در نگاه دولت فعلی‌مان؛ سوژه‌ای نیازمند بررسی.

در نگاه انقلابیون سال ۵۷؛ نشانه ای از عدم تحقق آرمان‌های اولیه‌ی انقلاب.

در نگاه ما و نسل حاضر ما؛ خاطره‌ای تلخ در روزهایی تلختر از تلخ و ...که همزمانی‌اش با اربعین حسینی (ع) برایمان تداعی‌گر آخرین وصیت سید الشهدا به فرزندش زین العابدین (ع) است؛ آنجا که فرمودند:

«یا بُنَیَّ إِیَّاکَ وَ ظُلْمَ مَنْ لَا یَجِدُ عَلَیْکَ نَاصِراً إِلَّا اللَّهَ» 

ای فرزندم، از ظلم به کسی که در برابر تو، هیچ یاری کننده‌ای به جز خداوند ندارد، بر حذر باش. (اصول کافی، جلد۲، ص ۱۳۳)

به نظر می‌رسد مسئله حجاب، مسئله‌ای فرهنگی و جهانیست. با نگاهی اجمالی به روند پوشش مستند زنان در جامعه جهانی (مشخصا در فیلم‌های ساخته شده در قرن پیش) به خوبی درمی‌یابیم که مسئله شیوع بدحجابی در قرن حاضر مختص به کشورعزیزمان ایران نیست و معضلی جهانیست که دغدغه‌ی اهالی فرهنگ، آموزش و تربیت کشورهای دیگر از جمله مکزیک، برزیل، ژاپن، کره جنوبی، فرانسه، روسیه و ... بوده است و در گفتگوهای دوستانه‌ای که شخص بنده با مدیران ارشد رسانه‌ای دنیا طی دهه‌های گذشته که مسئولیت ارتباطات بین الملل دو رسانه کشور را داشته‌ام به کرّات مطرح و بحث شده است. 

واضح و مبرهن است که فرهیختگان کل دنیا (از جمله ایران ما) موافق بی‌حجابی نیستند. مخالف حجب و حیا، آرامش و امنیت، قانونمداری و اجرای درست و عادلانه آن نیستند.  موضوع مورد دغدغه در خصوص حادثه تلخ مرگ مهسا امینی چیز دیگریست: 

اما موضوع چیست؟ 

به نظر می‌رسد، "مردم" مخالف رویه امروز مقابله با بدحجابی در جامعه هستند. "مردم" خوششان نمی‌آید که تنها نمود جامعه اسلامی، در پوشش ظاهری دختران سرزمینمان محقق شود و از اجرای فرامین اصلی الهی و اسلام ناب محمدی (ص) فقط موضوع حجاب را آن‌هم با شیوه‌های سلیقه‌ای و تبعیض‌آمیز داشته باشیم.

 

"مردم" مخالف اجرای سیاست‌های دوگانه‌ی یک بام و دوهوا هستند؛ مخالف تبعیض‌ها، رانت‌ها، آقازاده‌بازی‌ها، ناعدالتی و برخوردهای دوگانه طی دهه‌های گذشته هستند؛ "مردم" وقتی بهترین امکانات، ثروت و سرمایه کشور را در دستان مسئولین و خانواده‌هایشان می‌بینند و توزیع غیرعادلانه آن را، وقتی شکاف طبقاتی بین دو طبقه اصلی جامعه اشرافیون و مستضعفین (که متاسفانه غالبا فرهیخته و متخصص هم هستند) را روز به روز عمیق‌تر و شدیدتر می‌بینند، وقتی می‌بینند که فرزندان طبقه مرفه جامعه (از مسئولین گرفته تا وابستگان آن‌ها -- همه آنانی که به واسطه اجرای سیاست‌ها و برنامه‌های نادرست اقتصادی همین مسئولین، متمول و مرفه گشته‌اند) در سایر کشورها (با هر نام و عنوانی؛ تحصیل، درمان یا...) مشغولند. وقتی مدارس فرزندان اینان را با مدارس فرزندان خود متفاوت می‌یابند، میزان درآمدهایشان، امکانات و دارایی‌هایشان را که با درآمدهای خود قابل مقایسه نمی‌بینند و در این بین متاسفانه (عطف به اجرای سیاست‌ها و برنامه‌های نادرست اقتصادی) دست بعضی مدیران به رانت‌خواری و اختلاس‌های کلان باز می‌شود و ثروت ملی را یک تنه بر باد داده‌اند،  وقتی می‌بینند در مقابله و برخورد با این دزدان سرمایه‌های ملی نیز با تبعیض برخورد می‌شود، اینکه با اغماض، سکوت و "با رافت اسلامی" همراه می‌شوند و ... (که البته نمونه‌های این تبعیض‌ها و اعمال قانون‌های جانبدارانه به نفع متمولین جامعه کم در جامعه امروز ما دیده نمی‌شود) برخورد تبعیض‌آمیز در اجرای قانون برای پرونده‌های زمین‌خواری کلان در شمال کشور، عدم تخریب ویلاهای لاکچری آقازادگان در لواسانات در مقابل تخریب قطعات باغی زمین‌داران خرد دراطراف کرج، تهران و دیگر نقاط کشورمان؛ با وجود این شواهد مکرر از اعمال قانون تبعیض‌آمیز و بی‌عدالتی‌های گاه و بیگاه در نظامی که تحت لوای "جمهوریت" است آن هم از نوع "اسلامی" آن، آیا می‌شود انتظار داشت که مردم در مقابل مسئله حجاب و حادثه‌ی مرگ مهسا و امثال آن، عصبانی نشوند و مخالفت خود را نشان ندهند؟ اگر دغدغه‌مند اصلاح حجاب در جامعه هستیم و دوستدار و خواهان گسترش نور در جامعه‌مان، قبل از هر چیز باید عملکردمان را در اصول اصلاح کنیم. اگر بد حجابی جرم است، دزدی و اختلاس به مراتب جرمی سنگین‌تر است؛ هم به لحاظ قانونی و هم به لحاظ شرعی. لازم است قبل از هر چیز براساس اصول، خود را در مقابله با اختلاس‌ها و دزدی‌های اقتصادی کلان آقازاده‌ها، اشراف و اختلاس‌گران در پیشگاه الهی ببینیم و همفاز با او حرکت کنیم: عادل، منصف و عدالت گستر؛ و با حجب و حیا در محضرش حکمرانی کنیم و در اخلاق و رفتارمان نور بیافشانیم و بدور از تبعیض شفاف عمل کنیم، و آرامش و امنیت بگسترانیم. به خوبی از امثال و حکم نیاکانمان به یادگار داریم که دو صد گفته، چو نیم کردار نیست. 

عملکردمان که درست شود در دل‌ها نفوذ خواهیم کرد. چه بسا اینکه، در اصول تربیتی انسانی نیز، نفوذ در قلب‌ها، نخستین گام جهت آموزش و اصلاح رفتاری قلمداد شده است. اگر که درب قلب‌ها با مهر، عطوفت، اخلاق و رفتار حسنه ات باز شود؛ خود به خود صاحب آن قلب جذبت می‌شود، تبعیتت می‌کند و حرفت را با جان و دل می‌پذیرد؛ لجبازی نمی‌کند! 

رهبر معظم انقلاب نیز در سخنان روز 27 شهریور 1401 خود بر این امر تاکید داشته‌اند آنجا که فرمودند: هم خودتان راه حق را بروید هم تلاش کنید با منّور کردن خودتان و محیط‌های اطرافتان از جمله دانشگاه به رنگ خدا، دیگران نیز به این راه هدایت شوند. 

 

نکته قابل تامل دیگر اینکه حجاب (پوشش، حجب و حیا) پدیده‌ای است فرهنگی؛ چه کرده‌ایم برای نهادینه سازی این فرهنگ طی دهه‌هایی که بر ما گذشت؟ ۱۲سال فرزندانمان را تحت آموزش وزارتخانه عریض و طویل آموزش و پرورش قرار داده‌ایم که دارای سرانه بودجه‌ای مشخص جهت تربیت و پرورش نسل آینده مملکتمان است. تا چه میزان این ساختار سنتی و فسیل شده توانسته ارزش‌های انسانی، اخلاقی و فرهنگی‌مان را بنیادی به فرزندانمان (دختر یا پسرمان) منتقل کند؟ سایر ارگان‌های مربوطه‌مان نیز به همین شکل؛ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی‌مان با عملکردها و تولیداتشان در رسانه‌های مختلف و بطور ویژه رسانه ملی‌مان، سازمان فرهنگ و ارتباطاتمان، حوزه‌های علمیه مان و ..... همه آن ارگان‌های دیگری که طی چند دهه گذشته بطور اختصاصی و ویژه بودجه‌های کلان گرفته‌اند تا ارزش‌های درست را گسترش دهد، تربیت و فرهنگسازی کنند، چه کرده‌اند؟ به چه نتیجه‌ای رسیده‌اند؟ چقدر توانسته‌اند در راستای معرفی، آموزش، پرورش و نهادینه‌سازی ارزش‌های انسانی و البته اسلامی جامعه نقشی ایفا کنند؟ واحدهای پژوهشی سازمان‌ها و وزارت‌خانه‌هایمان که مسئول ریشه‌یابی مشکلات جامعه و ارائه راهکارهای مناسب بوده‌اند تا چه میزان بیدار، فعال، زنده و پویا بوده‌اند؟ تا چه میزان نظارت و بررسی شده چگونگی خرج و هزینه شدن این بودجه‌ها و اثربخشی‌هایشان طی تمامی این سال‌ها؟ 

خوب به یاد دارم سال 95 که دانشگاه ملبورن استرالیا در پی انتشار کتابم در حوزه مترجمی به 6 زبان زنده دنیا عنوان تزی برایم تعریف کرد تا در قالب بورس دوره تخصصی دکتری بروم برایشان پژوهش علمی انجام دهم. بیش از 6 ماه در ارگان‌های علمی- فرهنگی مرتبط با حوزه تخصصی خود در داخل کشور عزیزمان، پیگیر بومی‌سازی عنوان مطروحه دانشگاه خارجی بودم بلکه بتوانم علم و زمانم (سرمایه‌ام)  را در مسیر پیشبرد اهداف ملی و پیشرفت کشورم صرف نمایم، در نهایت پاسخ این ارگان‌های داخلی این بوده که مرکز پژوهش‌های ما راکد می‌باشد و مطالعات نیازسنجی شده مربوطه‌ای نداریم!

 

من عاشق کشورم "ایران" هستم، من عاشق این ملت امام حسینی‌ام. همانگونه که تاکنون به پیشنهادات جذاب و درخشان علمی و فرهنگی متعددی از جای جای این گیتی پاسخ مثبت نداده‌ام و اینجا مانده‌ام (علی رغم بهای سنگینی که تاکنون بابتش پرداخته‌ام) ؛ زین پس نیز یقینا همینگونه خواهد بود؛ نخواهم رفت، و کشورم و مردمان خوبش را رها نخواهم کرد؛ اما در روزگاری که به قولی از دوستان، گرگ‌ها در لباس بره دلسوزی می‌کنند و اشک تمساح می‌ریزند، به نظر می‌رسد لازم است مهربانانه‌تر رفتار کرد تا مصداق عینی یابد رهروی ما ازاین آیه شریفه از کلام خدا «أَشِدَّاء عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاء بَیْنَهُمْ»، اشتباه می‌کنم آیا؟

چگونه شده است که با دختران و پسرانمان انقدر نامهربان شده‌ایم؟! و خود را در این نامهربانی محق نیز می‌دانیم؟ می‌دانیم امام حسین (ع) در روز عاشورا چند بار خطبه خواندند؟ چقدر دلیل آوردند؟ چگونه در عمل خود طی سالیان به کرات درستی را نشان داده‌اند و الگوی نیکی و درستکاری بوده‌اند؟ چقدر شبیه امامانمان و در رأس‌شان خدای مهربانمان هستیم؟ 

آیا ارشاد جامعه آن هم زنان یک جامعه که مادران آینده‌ی این سرزمین هستند و مهد پرورش و تربیت نسل امروز و فردا، نیاز به زیرساخت‌های دقیق‌تر جامعه شناختی، روانشناختی و حتی قانونی ندارد؟ اینکه حجاب بخشی از قانون است و قانون لازم الاجراست، حرفی نیست، قبول، مهمتر و صریحتر از حجاب -- هم در شرع و هم در قانون اساسی‌مان – بر دزدی، مبارزه با فساد مالی، رفع نظام طبقاتی، و شایسته سالاری تاکید شده است. هر کشوری قانونی دارد و نباید از آن سرپیچی کرد. اما موضوع این است که حدود قانون حجاب چگونه است؟ سلیقه‌ایست یا حدودی برایش تعریف شده؟ این حدود چگونه تبیین شده و اجرا می‌شود؟ عادلانه و منصفانه و بدور از تبعیض و یکسان برای همه؟ یا اینکه مثل دیگر قوانین‌مان گزینشی برخورد می‌شود؟ گر قانون است، که می شود برایش جریمه گذاشت، چرا این همه رعب و وحشت؟ 

چه زیرساخت‌ها و بسترهایی را جهت رشد ارزش‌های درست انسانی در جامعه بررسی و فراهم کرده‌ایم؟ چگونه عمل کرده‌ایم؟ آیا درست و بر اساس ارزش‌های انسانی عمل کرده‌ایم؟ با حجب و حیا، عادلانه و منصفانه در این محضر خالق خوبی‌ها، پاسخگو رفتار نموده‌ایم؟ با رفتار و اعمال خود نور و روشنایی از خود منتشر کرده‌ایم تا فرزندانمان راه را به واسطه آن به خوبی ببینند و بیابند؟ چگونه بوده‌ایم؟ به رنگ و بوی خدا بوده‌ایم؟ تقریبا پاسخ همه این سوالات هیچ و منفی است؛ و حال با چنین نابخردی‌ها، کوتاهی‌ها و کم کاری‌هایی که از گذشته تاکنون به خرج داده‌ایم به جای اصلاح خودمان و کم کاری‌هایمان، چه می‌کنیم؟ وظیفه کنترل حجاب را می‌سپاریم به دست نیروی انتظامی "پلیس"، که قاعدتا، منطقا و اصولا بایستی مظهر اقتدار، امنیت و "آرامش" هر جامعه باشد نه منبع رعب، وحشت و عامل سکته و هر چیز دیگری. به نظرم اینکه موضوع ضرب و شتمی در قبال دخترمان صورت نگرفته، دلیل قانع کننده‌ای براینکه فرزندمان آزاری ندیده نیست. چنین برخوردهای قهری، قطعا اعتبار نیروی انتظامی‌مان را خدشه‌دار می‌کند و به قولی تولید نفرت می‌کند و باعث می‌شود زحمات دلسوزان مشغول خدمت در این لباس نیز نادیده گرفته شود و خشک و ترشان با هم بسوزند و مسئولیتش با ماست با خود ما با عملکردهای نادرستمان در هر لباس و مقامی که هستیم. 

 

اما نکته آخر (قابل تامل همه ما در هر نقش، تعهد و مسئولیتی): در مواجهه با این مشکلات (که متاسفانه طی دهه‌های اخیر شاهد فراوانی‌اش نیز بوده‌ایم) چگونه عمل کرده‌ایم و اقدام می‌کنیم؟

۱. من و شما می‌توانیم تنها نیمه پر، لیوانمان را ببینیم همه چیز را خوب و عادی ببینیم و منعکس کننده داشته‌ها، قوت‌ها، انرژی‌های مثبت و ... باشیم و غیرمطالبه‌گرانه، غیرمسئولانه، خنثی، و بی‌تفاوت عمل کنیم و منتشرکننده نور و شیرینی "حباب گونه" باشیم.

۲. من و شما می‌توانیم تنها نیمه خالی، لیوانمان را ببینیم و منعکس کننده نداشته‌ها، کمبودها، ضعف‌ها، انرژی‌های منفی و ... باشیم و یکسره نق و غر بزنیم و منتشرکننده‌ی سم و تاریکی باشیم. 

۳. من و شما می‌توانیم کنشگرانه، آگاهانه و البته دلسوزانه و خداپسندانه موضوع را از تمام جوانب (هم نیمه پر و هم نیمه خالی لیوانمان ببینیم) بررسی کرده و "نقادانه" و مطالبه‌گرانه عمل کنیم و "راهکارهای علمی-عملی" جهت حل مشکل حادث شده پیشنهاد دهیم و منعکس کننده‌ی واقعیات (هم تلخ و هم شیرین، هم نور و هم تاریکی) باشیم. 

انتخاب با خود ماست در عصری که موسوم به عصر ارتباطات و اطلاعات گشته است، چگونه باشیم. در مواجهه با چنین رویدادهایی، خردمندانه آن است که در گروه سوم قرار بگیریم؛ تیزبینانه، موشکافانه، و خداپسندانه در پس رخدادها و در پی کشف علت‌ها، ریشه‌ها و نشانه‌ها و جوانبش باشیم. هوشمندانه، عادلانه و عالمانه تا غایت توانمان کمکی باشیم در مسیر پیشگیری از بروز رخدادهای مشابه آینده؛ نورانی باشیم و نوربخش راه‌ها و دل‌های خودمان و اطرافیانمان. 

 اگر هریک از ما (مردم و حاکمیت) کلاه خویش قاضی کنیم؛ و 

  • اگر ما "مردم" در مسیر حق، خداپسندانه عمل کنیم در هر نقشی که هستیم (فرزند، پدر، مادر، دانش آموز، دانشجو، معلم، استاد و ...) تا نهایت توانمان معرف الگوهای عملی خوب انسانی و اسلامی باشیم و بیاموزیم که پس از یک حادثه، تا روشن شدن ابعاد بیشتری از آن قضاوت نکنیم، غر و نق نزنیم و به جایش عاقلانه، آگاهانه، خردمندانه و جامع به مسئله بنگریم، بررسی و عمل کنیم و راهکارهای عملی جهت حل مشکل پیشنهاد دهیم، و 
  • اگر "حاکمیت"در مسیر حق، خداپسندانه و بدور از تبعیض حرکت کند در هر مقام و مسئولیتی (قانونگذار و مجلس، مجری قانون و دولت، ناظر بر اجرای قانون و قوه قضاییه) تا نهایت توانش مهربانانه معرف الگوهای عملی خوب انسانی و اسلامی باشد، پدرانه و امن با  عشق و مهر مراقب خوبی‌های خود و جامعه باشد و بیاموزد که قوانین، الگوها، برنامه‌ها و سیاست‌های پیشین، گاها پتانسیل پاسخگویی به نیازهای امروز جامعه‌مان را ندارد و لازم است که بازنگری شود و متناسب با نیازهای جامعه رشد و بهبود یابد و "منصفانه" نیز اجرا و البته "نظارت" گردد، به مراتب جلوتر خواهیم بود و در مسیر انسانیت و صد البته الوهیت، جامعه انسانی درخشانتر، زیباتر، آرام‌تر و صد البته الهی‌گونه‌ خواهیم داشت، ان شاءلله.

 

 

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها