چرا از تاریکی می‌ترسیم؟

تاریکی و شب می‌تواند آبستن خطر باشد، امکان کمین می‌دهد، اطلاعات تصویری که به مغز می‌رسند کاهش پیدا می‌کنند و شرایط نیز برای خیال‌پردازی مغز به منظور تکمیل داده‌هایی که چشم قادر به دیدن آنها نیست و گوش توانایی شنیدنشان را ندارد، مهیا می‌شود.

چرا از تاریکی می‌ترسیم؟

 یکی از پرسش‌هایی که ممکن است اغلب اوقات ذهن ما را درگیر کرده باشد این است که چرا انسان در شب بیشتر از روز می‌ترسد؟ چرا صداهای مبهم، خش و خش و یا دیدن یک سایه در شب برای برخی این همه ترسناک است؟ چرا با شنیدن همان صداها در روز این‌گونه احساس خطر نمی‌کنیم؟

"یوهانس کلاکل"، روانشناس اجتماعی علت این احساس در تاریکی را از نگاه روانشناسی تکاملی توضیح می‌دهد.

او می‌گوید که از تاریکی می‌ترسیم، چون شب آبستن خطر است. وی امکان پنهان شدن و کمین کردن در تاریکی، خلوت بودن شب‌ و در نتیجه، عدم دسترسی به کمک در صورت خطر را از جمله عواملی می‌داند که شب را به طور عینی خطرناک جلوه می‌دهند. 

از سوی دیگر به گفته‌ او ترس از تاریکی تا حدی هم اکتسابی است، مثلا کودکان از بچگی یاد می‌گیرند از تاریکی بترسند.

اما ترس از تاریکی یک حس ذهنی هم هست. برای نمونه وقتی شب‌هنگام در خانه و در امنیت به سر می‌بریم نیز ممکن است بترسیم. به گفته‌ یوهانس کلاکل، مغز انسان پیوسته در تلاش برای پیش‌بینی آن‌چیزی است که با احساسمان درک می‌کنیم (هرچند ممکن است حس ما با آنچه در واقعیت وجود دارد در تضاد باشد).

مطالعات صورت گرفته نشان می‌دهند که بسیاری از دریافت‌ها و تصورات ما ناشی از انتظارات ما هستند. در تاریکی به دلیل کاهش اطلاعات تصویری که تشخیص اشیاء و تفاوت‌ها را دشوار می‌کند، مغز مجبور به تکمیل اطلاعات است.

این روانشناس اجتماعی از آسان‌تر و محتمل‌تر بودن خیال‌پردازی در این شرایط سخن می‌گوید. مثلا با شنیدن یک صدای خش و خش ضعیف، چون اطلاعات بیرون برای مغز مبهم است، مغز تلاش می‌کند وانمود کند چیزی هست و چیزی می‌داند یا به عبارتی داستان‌سرایی کند.

یوهانس کلاکل در ادامه تفاوت کلی میان ترس و اضطراب را که به اعتقاد او تفاوتی بنیادی است، شرح می‌دهد. به گفته‌ او ترس به آن معناست که خطری مشخص، سلامتی و هستی انسان را تهدید می‌کند. برای نمونه ترس از سگی که قصد دارد به ما حمله کند. ترس یعنی درک یک خطر واقعی و فوری. اضطراب اما وقتی به سراغ ما می‌آید که امکان روی دادن وضعیتی ترس‌آور را می‌دهیم؛ یعنی درک خطر غیرواقعی یا غیرفوری.

به گفته‌ این روانشناس، اضطراب و نگرانی لازمه‌ حیات انسانی است. این اضطراب است که باعث می‌شود از موقعیت‌های خطرزا دوری کنیم. با احتمال خطر، تمرکزمان بالا می‌رود و اشیاء و چیزهای پیرامونمان را سریع‌تر تشخیص می‌دهیم و هوشیارتر از حالت عادی می‌شویم، ضربان قلب در این حالت بیشتر می‌شود و بدن به حالت آماده‌باش درمی‌آید، اکسیژن بیشتری به مغز می‌رسد و ماهیچه‌ها آماده برای احتمال فرار می‌شوند. 

 به گفته‌ کلاکل اما همیشه در هنگام اضطراب و نگرانی، بدن اینگونه فعال نمی‌شود. او به واکنش دیگری در رویایی با خطر و داشتن ترس اشاره می‌کند که در انسان کمتر دیده می‌شود؛ به اصطلاح "خشک زدن" از ترس. این واکنش به گفته‌ او بیشتر در حیوانات دیده می‌شود. کلاکل معتقد است که "ما انسان‌ها بیشتر در اضطراب به سر می‌بریم تا در ترس".

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها