شرخری در ازای قطع ۳ انگشت +تصاویر

اراذل دستگیرشده این بار جوان‌ترند، اما همین اوباش نوپا همگی خالکوبی‌های آنچنانی دارند. رد تیزی بر سر و صورت‌شان نشان از گنده‌لاتی است. تفکرات عجیبی دارند؛ یکی برای ۴۰ میلیون سهم شرخری‌اش، ۳ انگشت را قطع کرد.

شرخری در ازای قطع ۳ انگشت +تصاویر

قرارمان ساعت ۱۱ در مقر پلیس امنیت تهران است. وارد حیاط که می‌شویم باز مثل همیشه عده‌ای دستبند بر دست و پابند بر پا به صف ایستاده اند. اکثرا جوانند و جاهل و بر سر و صورت یا گردن شان جای تیزی نقش بسته. تتو و خالکوبی را که دیگر نگو؛ انگار مشخصه گنده لات بودن است که همه منقش به آن هستند.

در گوشه‌ای دیگر از حیاط میز‌هایی چیده اند؛ میز‌هایی که محتویاتش با طرح‌های دیگر پلیس تفاوتی از زمین تا آسمان دارد: انواع اسلحه و تفنگ از مدل شکاری گرفته تا کلت‌های ریتای ایکس وان، قمه، چاقو، شمشیر، چماق، فشنگ، ساطور و مشروب عمده کشفیات چیده شده بر روی میزهاست.

در کنار میز‌ها یک تاکسی سمند زردرنگ به چشم می‌خورد. کاغذی بر روی شیشه خودرو چسبانده اند با این مضمون:خودروی مخصوص حمل مشروبات الکلی. نکته قابل توجه این است که موتورش را با موتور زانتیا تعویض کرده تا تقویت شود.

تاکسی سرقتی نیست، اما پلاکش تقلبی است تا شناسایی نشوند. ۵ نفر بودند که با این خودرو مشروبات الکلی را توزیع می‌کردند. برای فرار از دست پلیس سیستم دودزا و پرتاب میخ سه پر تعبیه کرده بودند!

در جلوی داشبورد خودرو دگمه‌ای نصب کرده بودند تا هر وقت پلیس تعقیب‌شان کرد با دود پوششی ایجاد کرده و مانع از دید کافی خودرو‌های پشت سری شوند. تازه در مواقع ضروری از مخزن موجود در پشت خودرو میخ‌های سه‌شاخه‌ای را بر روی آسفالت می‌ریختند تا خودروی تعقیب کننده پنچر شود و از ادامه عملیات باز بماند؛ این‌ها را سرهنگ سعید راستی به خبرنگار فارس می‌گوید؛ اعضای این باند در بازه سنی ۳۷- ۳۸ ساله هستند و بعد از یک ماه کار اطلاعاتی شناسایی و هم اکنون با قرار وثیقه ۱۰ میلیارد تومانی در بازداشت پلیس هستند.

در ردیف آخر دستگیر شدگان ایستاده است. بلوز و شلوار مشکی به تن دارد. جثه درشتی دارد. سنگین وزن است. پشت گردنش کلمه KING (پادشاه) را تتو کرده است. بالای ابروی چپش به انگلیسی عبارتی حک شده به معنای اینکه" بچه فلاحم". روی گونه سمت راستش علامت صلیب تتو کرده. می‌پرسم این تتو‌ها برای چیست؟ خیلی راحت می‌گوید: مگر شما عاشق مملکت‌تان نیستید؟ من هم عاشق محله‌ام هستم برای همین بالای ابرویم تتو کرده ام که بچه فلاحم. عشقم محله‌ام می‌پرسم پس صلیب چیست؟ می‌گوید: در یکی از فیلم‌ها این مدل را دیدم و خوشم آمد. رفتم و گفتم صلیب را بر گونه صورتم تتو کنند. ابوالفضل ۳۰ ساله است؛ سابقه دار و از اراذل اوباش سطح یک پایتخت.

از سال ۹۰ تا به حال سابقه دعوا و درگیری دارد، اما تاکید می‌کند و می‌گوید که دو سال است که هیچ دعوایی نکرده. تا سیکل درس خوانده، بیکار است و می‌گوید خدا می‌رساند. می‌پرسم: نوچه هم داری؟ می‌گوید: نه به کسی کاری ندارم. می‌پرسم: از چند سالگی دعوا را شروع کردی؟ می‌گوید: از ۱۵ سالگی. می‌گویم آیا پدر و مادرت اعتراضی نکردند؟ پاسخ می‌دهد: همه‌شان ناراضی‌اند، اما خب زورشان نرسید. محله‌مان جای خوبی نبود...

روی دستهایش صورت شیر نقش بسته. خودش می‌گوید: کمر و پاهایش را هم خالکوبی کرده. برای خالکوبی به تایلند، ارمنستان و ترکیه رفته است. هیکلش درشت است. می‌پرسم: پرورش اندام کار می‌کنی؟ لبخند می‌زند و می‌گوید: ورزش نمی‌کنم، اما ورزشکاران را دوست دارم. از جای تیزی روی صورتش می‌پرسم؟ می‌گوید: خودزنی است. قبل‌ها که حالم خوب نبود و قرص می‌خوردم خودزنی می‌کردم؛ موقع دعوا اول خودم با چاقو روی صورتم می‌کشیدم و بقیه می‌ترسیدند و می‌رفتند. در حال گفتگو هستیم که مامور پلیس می‌آید و متهمان را به صف می‌کند. مجبور می‌شوم گفتگو را ناتمام رها کنم.

بلوز و شلوار طوسی منقش به مهر پلیس امنیت تهران بر تن دارد. جای تیزی و چاقو به وفور در سر و صورت و گردنش به چشم می‌خورد. علی ۳۵ ساله است وسابقه دار؛ از اراذل اوباش سطح ۲. سابقه درگیری با قمه و چاقو را دارد، اما می‌گوید ۳-۴ سال است که کاسبم. با وانت در افسریه میوه می‌فروشم وسرم به کارم گرم است. دور گردنش پر از نقش ونگار‌ها و عبارات مختلف است. عبارت امیرالمومنین و علی، ولی الله در دو طرف گردنش قدرت نمایی می‌کند. می‌پرسم: این نقش‌ها برای چیست؟ می‌گوید: می‌خواستم به جنگ با داعش بروم. رفتم و این تتو‌ها را روی گردنم انجام دادم تا وقتی مرا می‌بینند حساب دستشان بیاید.

تعجب از حدقه چشمانم بیرون زده تا انجا که خودش هم می‌فهمد و می‌گوید: آبجی باور کن، می‌خواستم بروم حتی با یکی از بچه‌های سپاه هم هماهنگ شدم، اما از شانس ما که همشون به درک واصل شدند و سهمی به ما نرسید. می‌گویم: مردم از دست آزار و اذیت شما در امان نیستند آنوقت می‌خواستی بروی با داعش بجنگی؟ ناراحت می‌شود و می‌گوید: آن حرامی‌ها شیعه را می‌کشتند. من قمه‌زن امام حسین هستم. نمی‌توانستم تحمل کنم که با بچه‌هایمان چه می‌کنند. روی سرم را ببین من هر سال قمه می‌زنم. سرش را که پایین می‌آورد جای بریدگی‌های متعددی که بر فرق سرش نشسته، حالم را بد می‌کند.

گوشه چشمانش علامت پاور حک کرده. می‌پرسم این دیگر چیست؟ می‌گوید خاموش و روشن. البته الان اینجا- مقر پلیس امنیت-خاموشم. خودش از حرفش خنده‌اش می‌گیرد.

روی لاله گوش سمت چپش حک شده چشامی؛ پشت گوشش ایلیا و بر گردنش امیرالمومنین علی. صورتش پر از جای تیزی است. می‌پرسم داشتن تتو نشانه گنده لات بودن است؟ می‌گوید آبجی؛ الان دخترا تتوهایشان از ما قشنگ‌تر است چرا نمی‌روید از آن‌ها بپرسید؟ می‌پرسم هر بار چقدر پول می‌دهی؟ بادی به غبغب می‌اندازد و می‌گوید: هر چقدر عشق کنم همانقدر پولش را می‌دهم. قیمت برایم مهم نیست هر چقدر خوشم بیاید همانقدر پولش را می‌دهم.

می‌پرسم رابین‌هود محل هم هستی؛ از آن‌هایی که فکر می‌کنند همه گردن کلفتی‌هایشان برای مردم است؟ سرش را پایین می‌اندازد و می‌گوید: یک مدت ژان والژان بودیم، اما پلیس امنیت قشنگ یادمان داده که مگر آقاجون هستید که فضولی می‌کنید. الان چند سالی است سرم به کارم گرم است. گفتم که میوه فروشم.

از آثار تیزی‌ها می‌پرسم. می‌گوید برای دعوا‌های قبلی است. حدودا ۱۰ باری سابقه دعوا دارم ۸ تایش را خوردم و دوتایش را زدم که آن دوتا هم رفتند و شکایت کردند. می‌پرسم چطور زدید که به شکایت رسید؟ می‌گوید: اول که جر و بحث بود بعد کتک کاری. اخرشم به چاقو رسید... همه اش را در سر و صورتشان خلاصه کردم.

می‌پرسم شما که سرت به کارت گرم است الان اینجا چه می‌کنی؟ می‌گوید: به جرم تماشاچی بودن در یک دعوا اینجا هستم. می‌پرسم: واقعا؛ نقشی در دعوا نداشتی؟ می‌گوید: خب ما سابقه داریم. می‌گویند اصلا چرا آنجا بودی.

علی ملقب به علی بلبل است. قبل‌تر‌ها پرنده باز بوده، اما الان دلش به وانت میوه‌اش خوش است وبس.

کنار جعبه‌هایی که بر روی صندوق عقب و پشت یک ماشین چیده شده است جدا از همه دستگیر شدگان با بلوز و شلوار طوسی، دستبند بر دست و پابند به پا کز کرده و نشسته است. جرمش فروش تجهیزات غیرمجاز است. از تجهیزات رادیویی ممنوع مختل کننده شبکه و زیرساخت گرفته تا مختل کننده جمر و جی‌پی‌اس. می‌گوید کارمان اشتباه نبود! خیلی‌ها مشتری‌مان بودند حتی از دستگاه‌ها و ارگان‌های دولتی. برای تجهیز سالن‌های کنفرانس، سالن‌های امتحان و ... زنگ می‌زدند و می‌رفتیم تجهیزات نصب می‌کردیم.

سهیل ۳۴ ساله است. لیسانس مدیریت دارد. بعد از اینکه در کار فروش اینترنتی عطر به جایی نرسید به پیشنهاد یکی از دوستانش سایت اینترنتی فروش تجهیزات تقویت کننده سیگنال‌های موبایل را به راه انداخت. می‌گوید: تجهیزات رادیویی و موبایل را در جا‌هایی که موبایل آنتن دهی مناسبی نداشت نصب می‌کردیم مثل طبقات منفی ساختمان‌ها و ویلاها. می‌گویم شما تقویت کننده تجهیزات رادیویی و مختل کننده جمر و جی‌پی‌اس می‌فروختید معلوم است که این کار جرم است! می‌گوید: فکر می‌کردم غیر مجاز بودن کارم در حد نصب ماهواره است نه بیشتر.

دهانم باز می‌ماند از این همه توجیه کارشناسی که اقلامی این چنینی را می‌فروخت و فکر نمی‌کرد که غیرمجاز باشد!

جثه‌اش با اراذل و اوباش دیگر متفاوت است. لاغراندام است. جای تیزی پشت گردنش فراوان است. ۲۰ فقره سابقه دارد. سرهنگ سعید راستی به فارس می‌گوید: آخرین دستگیری‌اش به دنبال حمله با چاقو و قمه به یک نمایشگاه دار است.

با همان جثه ریزش، شرخری است برای خودش. چک‌ها را می‌گرفت و نقد می‌کرد، اما در آخرین پروژه کاری‌اش وقتی به نتیجه نرسید، طاقت نیاورد و حمله کرد و سه انگشت نمایشگاه دار بیچاره را ناکار کرد.

خیلی راحت می‌گوید: انگشت‌ها را پیوند زدند. می‌پرسم چطور زدی که انگشتانش قطع شد؟ می‌گوید: ما ۳-۴ نفر بودیم رفتیم که پول چک را بگیریم. ۸۰ میلیون بود، اما پول را نداد. دعوایمان شد. داشت با موبایل حرف می‌زد. با چاقو به سمتش رفتم. دستش را جلو آورد. کف دستش را باز کرد و به حالت ایست به طرفم گرفت ...، اما من چاقو را زدم. ضربه اول به کتفش خورد و ضربه دوم سه تا از انگشتانش را قطع کرد. پرسیدم همان لحظه انگشتان افتاد؟ نفسی می‌کشد و می‌گوید: نه؛ نیفتاد. فقط به سمت عقب آویزان شد، پوستش هنوز وصل بود.

حالم بد می‌شود، اما خودم را نمی‌بازم. می‌پرسم به خاطر ۸۰ میلیون سه انگشتش را قطع کردی. عذاب وجدان نداری؟ می‌گوید: نه؛ گفتم که پیوند زدند، اما خب بعضی وقتا نمی‌فهمم آن لحظه هم نفهمیدم چه شد.

محمد مجرد است. از اراذل سطح یک تهرانسر است و درآمدش از نقد کردن چک‌هاست. ۵۰-۵۰ هر چک را حساب می‌کرد و این بار حسابش دیگر با کرام الکاتبین است... می‌گوید که پشیمان است اگرچه در چشمانش نشانی از پشیمانی نیست. می‌خواهد وقتی از زندان بیرون آمدم قهوه‌خانه بزنم و درست کار کنم.

۲۲ قبضه کلت را کنار هم روی میز چیده اند. افسر پرونده به فارس می‌گوید: ریتای ایکس وان هستند. دو نفر از مرز کرمانشاه وارد کشور می‌کردند. رابطشان در عراق بود. در فضای مجازی به قیمت یک میلیون و ۵۰۰ هزار تومان می‌فروختند. پلیس ۹ ماه کار اطلاعاتی کرد. در اولین معامله صوری، ۵ قبضه سلاح شکاری وینچسترخواسته بودیم، اما در ایستگاه ایست و بازرسی کرمانشاه محموله لو رفت و پلیس گرفت.

هماهنگ نشده بودند که معامله بر باد رفت. اما پلیس بیکار ننشست. دوباره معامله کرد. این بار ۲۲ قبضه کلت. همه کار‌ها انجام شد تا بالاخره سر معامله آن‌ها را دستگیرکردند. قاچاقچی‌ها دو جوان ۲۲ و ۳۰ ساله هستند. در روستا‌های مرزی کرمانشاه زندگی می‌کنند و با ارتباطاتی که داشتند اسلحه‌ها را وارد و از طریق فضای مجازی به فروش می‌رساندند.

صدای ایست می‌آید. سردار که می‌آید افسران پرونده‌ها و متهمان همه مرتب سر جایشان می‌ایستند. سردار بازدید میدانی کرده و بعد از صحبت با افسران پرونده‌ها و متهمان به جمع خبرنگاران می‌آید.

سردار رحیمی از اجرای طرح اقتدار ۳ و برخورد با اراذل و اوباش، مزاحمین نوامیس و محلات با هدف افزایش رضایتمندی وایجاد احساس امنیت خبر داد و اظهار داشت: با تلاش ماموران پایگاه‌های ۱۱ گانه پلیس امنیت ۴۲۴ نفر از اراذل و اوباش سطح‌دار و عاملان شرارت، مزاحمین نوامیس و محلات و حاملین سلاح و توزیع کنندگان مشروب، مواد مخدر و مواد محترقه را شناسایی و دستگیر کردیم.

وی شرارت، درگیری، قدرت‌نمایی، ضرب‌و جرح، زورگویی، عربده‌کشی و.. را عمده جرائم افراد دستگیر شده اعلام و خاطرنشان کرد: پلیس اجازه گردنکشی به اراذل و اوباش را نداده و قاطعانه با آن‌ها برخورد می‌کند.

سردار که می‌رود در اندک زمانی اسلحه‌ها رادر جعبه‌ها ریخته و قمه‌ها را از روی میز‌ها جمع کرده و بار ماشین‌ها می‌کنند. اراذل و اوباش هم دست در دست هم داخل ماشین‌های حمل متهم شده و می‌روند تا حکم‌شان صادر شود و ما می‌مانیم و میز‌های خالی و محوطه‌ای بزرگ تا طرحی دیگر و اقتداری دیگر.

 

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها