نمک سریالهای شبکه خانگی روی زخم مردم
ایجاد حسرت و حس ناکامی در جامعه به خصوص در میان قشر جوان با نشاندادن خانههای لوکس، خودروهای میلیاردی و عروسیهای آنچنانی در سریالهای «مانکن»، «دل» و «کرگدن» بوجود خواهد آمد.
بارزترین نقطه مشترک سریالهایی که این روزها از شبکه نمایش خانگی پخش میشود، زندگی لاکچری خانوادههایی است که با سبکزندگی مردم عادی جامعه، فاصله زیادی دارد. فرقی هم نمیکند که بیننده سریال «دل» باشید یا «مانکن». حتی «کرگدن» هم هرچند کمتر، اما از نشان دادن چنین سکانسهایی پرهیز نکرده است.
البته که این ماجرا مربوط به امروز نیست و بینندههای سریالهای «رقص روی شیشه»، «عاشقانه»، «نهنگآبی» و «ممنوعه» که در چند سال اخیر پخش شدند، این مورد را تجربه کردهاند. خانههای ویلایی، خودروهای گران، آرایشهای اغراق شده، لباسها و زیورآلات مجلل و ... از عناصر ثابت این سریالهاست که حتی تصور داشتن چنین زندگی برای مخاطب عام، ناممکن است.
در پرونده امروز، علاوه بر نگاهی به زندگی لاکچری در این فیلمها، به چند سوال مهم از منظر روانشناسی هم پاسخ خواهیم داد: تماشای سریالهای لاکچری که مانند نمکی روی زخم مشکلات مردم در شرایط فعلی است، چه تاثیری بر روانمان دارد؟ آنها را ببینیم یا نه؟ حسرت خوردن و ایجاد حس ناکامی در جامعه به خصوص در جوانان بعد از تماشای این فیلمها، چرا و چطور باید مدیریت شود؟ و ....
سریال من لاکچریتر است!
انگار در بین تهیهکنندگان سریالهای مانکن، دل و تا حدودی کرگدن رقابتی برای نشان دادن زندگیهای اشرافی شکل گرفته است
سریال «دل» که به تازگی راهی شبکه نمایش خانگی شده است، در ۷۲ ساعت ابتدایی انتشار در نمایش خانگی، رکورد تماشای آنلاین را شکست و با ثبت ۱۳ میلیون و ۴۴۰ هزار دقیقه توانست به پر مخاطبترین سریال شبکهنمایش خانگی در سه روز اول انتشار تبدیل شود. سریال مانکن در این ردهبندی، سوم است. در سریال «دل» مخارج یک عروسی ۸۵۰ میلیون تومان نشان داده میشود. در ادامه به چند نمونه از به تصویر کشیدن چنین موضوعاتی در این سریالها میپردازیم.
مانکن/ لاکچری بازی در حد تیمملی!
شاید بتوان ادعا کرد این سریال، مرزهای لاکچریبازی در سریالهای ایرانی را جابهجا کرده است. از همان قسمتهای ابتدایی با زنی به نام کتایون همراه شدیم که استخر روباز خانهاش، نشان دهنده ثروت هنگفت او بود! او ریاست یک مجموعه بزرگ مد و لباس را برعهده دارد، مدل تربیت و بهصورت غیرقانونی به کشورهای دیگر صادر میکند.
به لحاظ ظاهری هم پوششی متفاوت از مردم عادی دارد. او و دوستش افسون، لباسهای گرانقیمت میپوشند و در همه ساعات روز، آرایشهای آنچنانی دارند. در خور ذکر است خودروی کتایون در این سریال، یک مرسدس بنز S ۵۰۰ است که حدود یک و نیم میلیارد تومان قیمت دارد. بعد از گذشت چند قسمت هم با فردی به نام اخگر آشنا شدیم که ثروتش در کنار داشتن قدرت، باعث شده بود هیچ چیزی برایش نشدنی نباشد!
کرگدن/ زنی که جزیره خصوصی دارد!
هرچند بعد از تماشای هفت قسمت از این سریال، هنوز گرههای زیادی درباره داستان آن وجود دارد، اما با زنی به نام «ونوشه» روبهرو میشویم که مدیرعامل یک شرکت تبلیغاتی است و ثروت فراوانی دارد! او در کنار داشتن خانه آن چنانی و خودروی لوکس و ... حتی در یکی از قسمتها برای قرار گذاشتن با یک فرد، او را با قایق شخصی به جایی شبیه جزیره شخصیاش دعوت میکند که مهمان توسط قایق بعد از مسیری تقریبا طولانی به آنجا میرسد.
گیسو، دختر دیگری در این فیلم است که مادر بسیار پولداری دارد، او هر روز با معلم خصوصی ورزشاش تمرین میکند و اتاق خصوصیاش شبیه یک سوئیت است. جالبتر اینکه مدل ماشین گیسو یک تویوتا FJ کروز لوکس است که قیمتش بین ۸۰۰ میلیون تا یک میلیارد تومان است.
دل/ خرج کردن یک میلیارد در یک شب!
دل، یک ملودرام است که در آن آرش با بازی حامد بهداد و رستا با نقش آفرینی ساره بیات، یکدیگر را دوست دارند و پس از فراز و نشیب فراوان به روز عروسی خود میرسند، اما ناگهان عروس، گم میشود! نشان دادن خانهای فوق لاکچری که قرار است آرش و رستا در آن زندگی مشترک شان را شروع کنند، از همان قسمت ابتدایی نشان داد این سریال هم در نمایش زندگی اشرافی، مسیر مانکن را خواهد رفت.
مسیر طولانی که از در ورودی خانه تا یکی از اتاقها با گلبرگهای قرمز زیر پای تازهعروس تزیین شده، چکی که بین داماد و پدرش رد و بدل میشود به مبلغ هشت میلیارد و پانصد میلیون ریال فقط برای هزینههای تالار، تالاری که دکور، خوراکیهایش و ... همه نشان از لاکچری بودن آن است فقط گوشهای از نمایش سبکزندگی اشرافی در این سریال است که تا به حال تنها سه قسمت آن پخش شده است.
سریالهای لاکچری را ببینیم یا نه؟!
در شرایط اقتصادی فعلی با وجود این همه فاصله بین ما و آدمهای این سریالها، تماشای این سریالها آسیبزاست.
سریالهایی مثل مانکن، دل و کرگدن، راهی شبکه نمایش خانگی شدهاند و سبکزندگی اشرافی را به مخاطبان نشان میدهند. مخاطبهایی که ممکن است در شرایط اقتصادی فعلی، از خودشان بپرسند با وجود این همه فاصله بین ما و آدمهای این سریالها، آیا لزومی دارد آنها را ببینیم؟
آسیبهای تماشای زندگیهای لاکچری بر روان ما
شاید بعد از تماشای چنین سریالهایی، با خودتان بگویید «ما کجا و آنها کجا!»، اما اشکال این جمله چیست؟ وقتی درباره «خود» حرف میزنیم، باید به دو بخش «خود واقعی» و «خود ایدهآل» توجه کنیم. جامعه میتواند در شکلدهی تصویر خود ایدهآل، نقش مهمی داشته باشد. مصداقش هم آثار نمایشی اشرافی هستند که یک زندگی کاملاً آرمانی را نشان میدهند.
هرقدر فاصله بین خود واقعی و خود ایدهآلمان زیاد شود، دچار اضطراب میشویم و هیجانهای منفی هم شدت میگیرند. در این حالت سعی میکنیم با سازوکارهای مختلف، از احساس پوچی، اجتناب و از خودمان مراقبت کنیم. این مشکل وجود دارد که در تله خودگوییهای منفی بیفتیم.
یعنی در مقایسه با شخصیتهای پولدار فیلمها، مدام با خودمان بگوییم «من خوب نیستم، چون کامل نیستم». احساس حقارت، تخریب عزتنفس و ناامیدی، تعدادی از آسیبهای مقایسههای افراطی است. بعضی از مخاطبها، بعد از تماشای آثار اشرافی، سعی میکنند سبک زندگیشان را مبتنی بر ارزشهای مالی بنا کنند تا از این طریق، بر احساس حقارتشان چیره شوند.
دیدن یا ندیدن، بستگی به خودتان دارد
با این حال، دیدن یا ندیدن این مجموعهها، بستگی به انتخاب آگاهانه و اولویتبندیهای شخصی شما دارد. اگر کسی، برنامهریزی کرده باشد که تا ماه آینده، یک مهارت جدید یاد بگیرد، ترجیح میدهد سه ساعت از وقتش را بهجای دیدن این سریالها، به مهارتآموزی اختصاص دهد. حتی برای سرگرم شدن هم میشود به گزینههای خلاقانهتر و مفیدتری فکر کرد، نه سریالی که منتقدان بسیاری دارد و در بخشهای مختلف هنری، ضعیف عمل کرده است.
مصرف کننده منفعل نباشید
با این حال، انتخاب با شماست که یک مصرفکننده منفعل باشید یا مخاطب آگاه و فعالی که حاضر نیست به پول، زمان و انرژیاش چوب حراج بزند! مخاطب آگاه، هرگز خودش را محکوم به انتخاب گزینههای دمدستی نمیداند؛ بلکه این توانمندی را دارد که به کمک تفکر انتقادی، محتواهای نمایشی را زیر سوال ببرد و فقط برای چیزهایی وقت بگذارد که واقعاً ارزشمند هستند.
زندگی لاکچری بدون احساس رضایت نمیارزد
اگر بعد از تماشای این سریالها حسرت زندگی آنها را خوردید، باید این هیجانات منفی را مدیریت کنید.
این روزها، «لاکچری» فقط یک هشتگ نیست بلکه تبدیل به یک طبقه اجتماعی، سبک زندگی و حتی ارزش مهم شده است، اما لازم است از خودمان بپرسیم سبک زندگی تجملاتی، برای چه کسی ارزشمند قلمداد میشود؟ برای من یا برای آنها؟ افراد با هویتهای بالغتر و مستقلتر میتوانند فارغ از ملاکهای بیرونی، برای خودشان زندگی باکیفیتی را بسازند. حتی اگر اجزای مختلف جامعه مثل فضایمجازی، سلبریتیها، فیلم و سریالها، لوکسگرایی را یک ارزش تعیین کرده باشند، افراد پختهتر خودشان را ناچار به پذیرش نمیدانند.
فاعل زندگی خودتان باشید
هرقدر اجازه بدهیم دیگران، به شکل مستقیم یا غیرمستقیم برای زندگیمان تصمیم بگیرند، احساس «فاعلیت» خودمان را از دست میدهیم. نبود فاعلیت، باعث میشود حس ناامیدی در ما غلیان پیدا کند و کمکم دچار خلق افسرده یا اختلال افسردگی شویم، زیرا با خودمان میگوییم «از دست من که کاری برنمیآید، این دیگران هستند که تعیین میکنند من باید چه چیزی را دوست داشته باشم و...»؛ بنابراین نیاز است ارزشهای درونی و منحصربهفرد خودمان را به رسمیت بشناسیم. در این صورت، وقتی فرش قرمزی از گلبرگها را زیر پای تازهعروس سریال دل میبینیم، احساس حقارت نمیکنیم، زیرا ارزشهای ما چیزهای دیگری هستند و خودمان سناریوی زندگیمان را نوشتهایم، نه نویسنده یک سریال با حامیان مالی میلیاردی! مهم این است باور داشته باشیم که قرار است ما زندگیمان را شکل بدهیم، نه کلیشههای ناکارآمد سریالها.
در ستایش کافی بودن
تجملات یعنی برآورده کردن افراطی و غیرضروری یک نیاز بهطور کامل و بینقص. مثلاً میشود با هزینه مقرونبهصرفه، یک عروسی را برگزار کرد. مراسم کمخرجی که شما را به زحمت اضافه نیندازد کافی است، اما کافی، برای لاکچریدوستها معنا ندارد. آنها دنبال کاملترینها و بهترینها هستند.
راستی آیا زندگی واقعی آن قدر ارضاکننده است که بتوانیم همیشه تمام نیازهایمان را کامل برطرف کنیم؟ افراد پخته و سالم، خواهان شرایط بهتر هستند و برای رسیدن به خواستههایشان هم تلاش میکنند. در عین حال بعد از رسیدن، احساس رضایت میکنند. احساس مثبتی که ممکن است لاکچریبازها از آن بیبهره باشند. درست مثل شخصیت کتی در سریال مانکن که به نظر میرسد پشت آنهمه امکانات سنگر گرفته است تا از شخصیت شکنندهاش محافظت کند. (اگرچه این مفهوم بهدرستی به مخاطب انتقال پیدا نمیکند و بیشتر، اموال او به رخ بیننده کشیده میشود).
راههایی برای حسرت نخوردن!
قدم اول این است که شرایط خودتان را با موقعیت بازیگرها و فضای سریالها مقایسه نکنید، زیرا مقایسه و نتیجهگیری منفی، نوعی خودتخریبی است، اما برای مدیریت هیجانهای ناخوشایند در برابر نمایش لوکسگرایی در آثار نمایشی، لازم است کارهایی انجام دهید که برخی از آنها را با هم مرور میکنیم.
شاید «پول»، برای لاکچریبازها مهمترین ابزار کسب اعتبار و جایگاه اجتماعی باشد و معنای زندگیشان هم در لوکس گرایی خلاصه شود، اما افراد رشدیافته، میتوانند به شکل متوازنی، ارزشهای مختلف را در زندگی محقق کنند. همدلی با دیگران، مهارتآموزی، معنویت و ... فقط تعدادی از ارزشهای مهم دنیا هستند و رسیدگی به آنها کمک میکند تا در نهایت یک زندگی رضایتبخش و معنادار را بسازیم.
از طرف دیگر، ما میتوانیم با چند راه مؤثر، خودمان را در برابر موج لاکچری در جامعه مجهز کنیم. خودآگاهی (آگاهی از ظرفیتها و کمبودهای شخصی)، امکان رشد را برایمان فراهم میکند. فهرست کردن داشتهها (سرمایههایی مثل دوستان خوب، سلامتی، خلاقیت، منابع مالی و...)، کمک میکند تا احساس حقارت کمتری داشته باشیم.
از همه مهمتر این است که سعی کنیم با خودمان مهربان باشیم. شفقت به خود، یک مفهوم روانشناختی است که در بزنگاههای حیاتی به کار ما میآید. دیدگاه مشفقانه، اجازه نمیدهد خودمان را به خاطر کاستیهایمان سرزنش و تخریب کنیم بلکه میتوانیم نقصها را بهعنوان یک واقعیت انسانی بپذیریم و برای تغییر آنها اقدام کنیم. ما معمولاً با عزیزانمان مهربانتر رفتار میکنیم، اما در ارتباط با کمبودهای شخصی، سختگیرانه واکنش نشان میدهیم.
نکته دیگر، تقویت عزتنفس است. عزتنفس یعنی حتی باوجود کاستیهایمان، احساس ارزشمندی کنیم. این مؤلفه روانشناختی، بخشهای مختلفی دارد که یکی از آنها مربوط به هدفگذاری است. مثلاً هربار که سراغ اهداف بسیار بزرگ بروید و شکست بخورید، عزتنفستان را کم رنگ میکنید. تلاش برای رسیدن به یک زندگی لاکچری، یعنی خدشهدار کردن عزتنفس. حتماً برای خودتان اهدافی چالشبرانگیز در نظر بگیرید، اما اهدافی که در دسترس باشند.
تب زندگی لاکچری در خانوادهها را سرد کنیم!
اگر همراه کودک و فرزند نوجوانتان پای این سریالها مینشینید، باید چند نکته مهم را مدنظر قرار دهید.
بهعنوان والدین، این جمله معروف را فراموش نکنید که «صدای عمل شما بلندتر از صدای فریادتان است». نمیتوانید همزمان با دیدن سریالهای لوکس، دلتان بلرزد و حسرت بخورید و درعینحال بخواهید یک زندگی کمهزینه و رضایتبخش را به فرزندتان یاد بدهید، زیرا کودکان و نوجوانها، بهخوبی متوجه تناقضهای والدین میشوند پس لازم است خودتان واقعاً طرفدار زندگی قابلقبول باشید.
کودکتان را بدون شرط دوست داشته باشید
کودکان تان را همانطور که هستند دوست داشته باشید. پذیرشِ شرطی باعث میشود آنها مدام دنبال تایید بیرونی و شروط مختلف پذیرش بگردند. همین موضوع در بزرگسالی باعث میشود با هر مد و ملاکی بخواهند تغییر کنند، چون فکر میکنند برای پذیرش توسط دیگران، حتماً باید کامل و ویژه باشند.
فرزندپروری باکفایت را بیاموزید
قرار نیست نیاز بچهها همیشه بهطور کامل برآورده شود. کمک کنید تا بچهها با مفهوم کافی بودن و حس رضایت آشنا شوند. همینکه با امکانات فعلی، خوشحال باشند کافی است. در کنار همه این موارد، سعی کنید فیلمهای سرگرمکنندهای را دنبال کنید که برای فرزندانتان مفید باشند و نه لوکس و لاکچری! هرچند شاید بگویید که در این روزها، گزینهای در بین سریالهای ایرانی وجود ندارد که لاکچری نباشد و حق هم با شماست.
ارسال نظر