روایت فوتبالیست معروف از پیاده‌ روی اربعین

حال و هوای پیاده‌ روی اربعین را تاکسی نرود، نمی‌تواند احساس کند. ما چهار روز در مسیر بودیم که واقعاً نفهمیدم چطور گذشت. روزی که رسیدیم کربلا به فرشیدطالبی گفتم که چطور به کربلا آمدیم؟

روایت فوتبالیست معروف از پیاده‌ روی اربعین

اربعین 98 در حالی گذشت که امسال هم میلیون‌ها دلداده عشق امام حسین (ع) مسافت نجف تا کربلا را با پای پیاده طی کردند تا به حرم عشق و بین‌الحرمین برسند. پیاده‌روی که هر سال پرشورتر از قبل برگزار می‌شود و زائران بارگاه سیدالشهدا (ع) 1452 عمود را پشت سر می‌گذارند تا با حضور در کربلا به حرم مشرف شوند. مردم عادی و چهره مشهور هم ندارد و همه در این مسیر همقدم می‌شوند. مهدی رجب‌زاده، مهاجم سابق ذوب‌آهن اصفهان یکی از میلیون زائری بود که امسال برای اولین بار در پیاده‌روی اربعین شرکت کرد. رجب‌زاده در این گفتگو با از حال و هوای پیاده‌روی اربعین صحبت کرده است.

آقای رجب‌زاده! می‌خواهیم در ابتدای صحبت‌هایتان از تصمیم‌تان برای حضور در پیاده‌روی اربعین سخن بگویید. از اینکه چه شد که یکی از میلیون‌ها زائر آقا اباعبدالله (ع) بودید؟

چند سال قصد کرده بودم در پیاده‌روی اربعین شرکت کنم، اما به خاطر اینکه بازی می‌کردم یا مثل سال قبل که مربی بودم قسمت نمی‌شد. امسال، اما تصمیم گرفتم اگر آقا بطلبد، بروم. البته تا 10 روز قبل سفرم قطعی نبود و یکدفعه کارمان درست شد و دنبال یک نفر بودم که با او همسفر شوم. به پدر زنگ زدم گرفتار بود، به برادرم زنگ زدم نمی‌توانست بیاید و در نهایت با آقا فرشید (طالبی) دوست و هم‌تیمی‌ام در ذوب‌آهن صحبت کردم که قبول کرد و به چند تا از دوستان که زودتر به کربلا رفته بودند، ملحق شدیم و در پیاده‌روی اربعین شرکت کردیم. البته ما از مسیر اصلی نرفتیم و از مسیر طریق‌العلما رفتیم؛ مسیری که کاروان را از آنجا برده‌اند. فکر می‌کردم که همه از یک مسیر می‌روند، اما خیلی جالب است که هفت، هشت مسیر دارد که در نزدیکی‌های کربلا به سه مسیر تبدیل می‌شود و زائران وارد کربلا می‌شوند.

حتماً حال و هوای خاصی داشتید، از آن احساس بیشتر برایمان بگویید.

حال و هوای پیاده‌روی اربعین را تا کسی نرود، نمی‌تواند احساس کند. ما چهار روز در مسیر بودیم که واقعاً نفهمیدم چطور گذشت. روزی که رسیدیم کربلا به فرشید (طالبی) گفتم که چطور به کربلا آمدیم؟! اولین بار در عمرم چنین مسافتی را در طول چهار روز به صورت پیاده می‌رفتم. در مسیر پیاده‌روی کسی حواسش به کسی نیست و همه می‌خواهند این مسیر را طی کنند و به بین‌الحرمین و حرم آقا برسند. اینقدر همه به هم کمک و پذیرایی می‌کنند که اصلاً متوجه هیچ چیز نمی‌شوید و احساس غربت نمی‌کنید. واقعاً وقتی می‌گویند این مسیر عشق و بهشت است همینطور است. فکرش را نمی‌کردم تا این حد خوب باشد. شنیده بودم، اما تا نروید متوجه نمی‌شوید که چه حال و هوایی دارد. وقتی رسیدیم کربلا با توجه به شلوغی، زیارت از نزدیک ممکن نبود و روز اربعین با دسته عزاداری توانستم به بین‌الحرمین و صحن و بارگاه آقا اباعبدالله (ع) بروم. آنقدر ازدحام زیاد بود که نمی‌شد به تنهایی وارد حرم شد.

در مسیر خلوص مردمی که به زائران خدمت می‌کنند و هر نفر با تمام توانی که دارد به زائر خدمت می‌کند هم حتماً برایتان جالب توجه بوده است.

قطعاً، مردم در مسیری که پیاده‌روی می‌کردیم ما را به زور به خانه‌هایشان می‌بردند و از ما با تمام امکاناتی که داشتند پذیرایی می‌کردند. حتی لباس‌هایمان را می‌شستند. شب اول یادم است خانه‌ای رفتیم که این خانواده از نظر مالی خیلی فقیر بودند و هر چیزی که خودشان داشتند را در اختیار ما گذاشتند و از ما پذیرایی کردند و نمی‌دانید که چه ذوق و شوقی داشتند که از زائران امام حسین (ع) پذیرایی می‌کنند. خدمت به زائران برایشان یک نوع عبادت است و در این راه با تمام وجود از زوار آقا اباعبدالله (ع) استقبال و در این راه سعی می‌کنند از همدیگر سبقت بگیرند و به زائران بیشتری خدمت کنند. همه کار‌های زائران را هم با یک خلوص عجیب انجام می‌دهند، از پذیرایی و شست‌وشوی لباس زائران که اشاره کردم بگیرید تا ماساژ دادن پای زائر. در این مسیر همه فکر و ذکرشان این است که یک زائر را به خانه خود ببرند و مهمانش کنند و به او خدمت نمایند. ما دو، سه روز آخر که در کربلا در خانه یکی از دوستان دوستانم بودیم، در این خانه جز ما پنج، شش نفر دیگر با زن و بچه بودند، در حالی که خانه چندان هم بزرگ نبود و همه کنار هم بودند. وقتی چنین صحنه‌هایی را دیدم به دوستانم گفتم که واقعاً چقدر عشق و حوصله می‌خواهد که آن‌ها چند خانواده را در خانه‌شان اسکان می‌دهند. خودشان بیرون می‌رفتند و نگران نبودند که چیزی گم شود یا زوار چند وعده غذایی مهمانشان هستند. عین خیالشان نبود و این یک اعتقاد قلبی قوی می‌خواهد که آدم اینطور باشد.

خیلی‌ها می‌گویند وقتی یک نفر برای اولین بار به پیاده‌روی می‌رود، دوست دارد هر سال آن را تجربه کند، شما هم برای اولین بار پیاده‌روی اربعین را تجربه کردید و حتماً برای سال بعد لحظه شماری می‌کنید؟

قطعاً همین‌طور است. خیلی از اقوام که هر سال می‌روند به ما می‌گفتند اگر یک سال بروی، دوست داری هر سال در این پیاده‌روی شرکت کنی. من قبل از اینکه مشرف شوم با خودم می‌گفتم حال یک سال نتوانستی بروی مگر چه می‌شود، خب آدم سال بعد می‌رود! ولی الان که من این پیاده‌روی را تجربه کردم و برگشتم با خودم می‌گویم کاش زودتر سال آینده بیاید و دوباره در پیاده‌روی اربعین شرکت کنم. البته هر کس که این فضا را تجربه کند، همین احساس را دارد.

آن هم با تمام مشکلاتی که در ظاهر امر شاید در این مسیر وجود داشته باشد؟

مشکلاتم هم هست، ازدحام است، آسفالت مسیر خوب نیست و با توجه به اینکه عراق گرفتار جنگ بوده یکسری مشکلات هم در حمل و نقل و هم نظافت در برخی جا‌ها وجود داشت. با این وجود خیلی‌ها در کوچه‌های نزدیک حرم چادر زده بودند و در شرایطی که مناسب نبود استراحت می‌کردند، آن هم جا‌هایی که اگر در شرایط عادی چاقو هم زیر گردنتان بگذارند، نمی‌روید آنجا بگیرید بخوابید ولی حال و هوای اربعین طوری است که هیچ کس به فکر مسائل دنیوی نیست و همه فکر حس و حال معنوی شان هستند.

بیشترین جایی که منقلبتان کرد و یک حال معنوی خاص به شما دست داد، کجا بود؟

همه جای این مسیر حال و هوای معنوی و خاصی دارد، یکی از دوستان حرف خوبی زد و گفت با وجود اینکه مسیر پیاده‌روی مشکلات و سختی‌های خودش را دارد ولی حال آدم از شروع مسیر تا پایان آن خوب است و هیچ چیز منفی وجود ندارد که بخواهد جلوی شما را بگیرد. روز اول در مسیر که می‌رفتم، یک کاروان و گروهی را دیدم که عرب بودند و ماشینی داشتند که روی آن سیستم صوتی نصب بود و صد نفر دنبال آن می‌رفتند و مداحی و عزاداری می‌کردند. با توجه به اینکه عربی مداحی می‌کردند و چیزی متوجه نمی‌شدم، اما آنقدر تحت تأثیر نوحه قرار گرفتم که حزن و اندوه خاصی داشت. از بچه‌ها جدا شدم و 500 متر دنبالشان رفتم. نمی‌توانستم جلوی خودم را بگیرم و همین طور پشت سرشان می‌رفتم و اشک می‌ریختم، در حالی منظور نوحه را متوجه نمی‌شدم. آنجا حال خیلی عجیبی به من دست داد و در روایات هست حتی اگر مفهوم برخی مداحی‌ها را متوجه نشویم، اما سوزی دارد که قلب آدم را می‌شکند و آنجا بود که این حال و هوا به من دست داد.

وجه مهم پیاده‌روی اربعین که در بخش‌هایی از صحبت‌هایتان هم اشاره کردید، مردمی بودن این حرکت است و حتماً این مسئله را احساس کرده‌اید.

درست است، شرکت یک جمعیت چند ده میلیونی در پیاده‌روی اربعین یک حماسه است و سازماندهی حکومتی آن غیر ممکن است و این مردم هستند که پای کارند و به همدیگر در این مسیر خدمت می‌کنند. فقط در بحث امنیت است که دولت عراق و ایران همکاری می‌کنند وگرنه پیاده‌روی اربعین یک حماسه مردمی است و از نظر سازماندهی و خدمات‌دهی به زائران تنها مردم هستند که حضور دارند و در این راه هر کس به اندازه وسعی که دارد در این راه هزینه می‌کند و کارشان دلی و به عشق امام‌حسین (ع) است.

اگر صحبتی با کسانی که پیاده‌روی اربعین را تجربه نکرده‌اند دارید بفرمایید.

به کسانی که مصاحبه‌ام را می‌خوانند می‌خواهم بگویم که در این سفر خیلی به ما خوش گذشت و حال و هوای آن اصلاً قابل توصیف نیست. به کسانی که این پیاده‌روی را نرفته‌اند، توصیه می‌کنم که یک بار آن را تجربه کنند. حال و هوای عجیب و غریبی دارد. چنین تجربه‌ای باعث می‌شود متوجه شوند که چطور عشق به امام حسین (ع) آن جمعیت میلیونی را به این مسیر می‌کشاند. بعد از اینکه از کربلا برگشتیم، در فرودگاه به فرشید (طالبی) گفتم که باورم نمی‌شود چطور رفتیم و چطور آمدیم. یک هفته از خانواده دور بودم، اما اصلاً متوجه نشدم که چطور گذشت. روز آخر یعنی اربعین که در حرم بودیم حال و هوایی داشت که با هیچ چیز نمی‌شود مقایسه کرد. ان‌شاء‌الله این توفیق هر سال نصیب ما شود.

 

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها