تحلیل فریدون مجلسی از روابط ایران با چین و روسیه، در گفتگو با مستقل؛
ایران نباید وجه المصالحه درگیریهای قدرتهای جهانی قرار گیرد
فریدون مجلسی میگوید: ایران نباید وجه المصالحه تنشها یا درگیریهای قدرتهای جهانی قرار گیرد. بهتر است با توجه به سوابق روابط چین و روسیه با غرب، این نکته را در نظر داشته باشیم که این دو کشور با کارت ایران بازی خود را پیش خواهند برد.
ایران نباید وجه المصالحه درگیریهای قدرتهای جهانی قرار گیرد
درحالیکه گفتگوهای وین به بنبست رسیده، پیشنهاد توافق موقت نیز مورد پذیرش ایران قرار نگرفته است. فضای سیاسی این روزها تحت تاثیر سفر رئیس جمهوری به روسیه است و ظاهرا توافق موقت در همین سفر به ایران ارائه شد.
گرچه هنوز معلوم نیست که موارد گفتگو شده در روسیه، چه بوده و آیا اهداف این سفر محقق شده یا خیر؟ اما شاید این سفر در پیشبرد مذاکرات وین نقش اساسی داشته و در نوبت بعدی مذاکرات از نتایج سفر پردهبرداری خواهد شد. در همین رابطه با فریدون مجلسی دیپلمات سابق و تحلیلگر روابط بین الملل گفتگو کردیم و چشمانداز توافق یا عدم توافق و نقش راهبردی روسیه و چین را از ایشان جویا شدیم.
بنظر شما آیا ایران توافق موقت را خواهد پذیرفت؟ و توافق موقت چه اثراتی خواهد داشت؟
در ابتدا فرض را بر این میگذاریم که توافقی موقت و بنا به آنچه در برخی رسانهها مطرح شده توافقی به مدت دوسال برای لغو تحریمهای مرتبط با برنامه هستهای ایران، مابین کشورمان و دیگر ذینفعان برجام صورت بگیرد در این صورت ایران در صحنه روابط بین المللی خود چه وضعیتی را تجربه خواهد کرد؟
نه دو سال که حتی اگر یک روز هم سایه تحریمها از سر اقتصاد ایران کم شود به نفع کشور است، اما باید در نظر داشت مسائل بین المللی کشور مهمی مانند ایران در برابر قدرتهای بین المللی، با نوعی توافق موقت حل نمیشود.
توجه کنید ایران کشوری است که باید بتواند در صحنه بین الملل، بازیگری محترم، قانونمند و قانونمدار باشد و متعهدانه بر اساس قوانین و قواعد پذیرفته شده بین المللی با دیگر کشورها وارد تعامل و رابطه شود نه اینکه بنیان را بر تعهد به آرمانها یا منافعی جز منافع ملی خود بگذارد.
البته اما ایران باید در برابر اجرای تعهدات بین المللی خود از مزایای آن نیز بهرهمند شود نه مانند دورهای که انحراف از برخی برنامهها از تعهدات قبلی کشور، به فاجعه دوران احمدی نژاد و قرار گرفتن ذیل بند هفتم شورای امنیت سازمان ملل رسیدیم.
باید به این مساله توجه کنیم آنچه در آن زمان انجام شد در کنار شعار انرژی هستهای حق مسلم ماست، نتوانست گرهی از کارمان بگشاید و کماکان هنوز از تصمیمهایی رنج میبریم که بر اساس مبنایی جز تعهدات و قواعد بین المللی گرفته است.
با این حساب بهتر است توجه شود که توافق موقت تنها به این درد میخورد که فرصتی برای تنفس و تفکر به مسئولان و تصمیمگیران بدهد تا آنها بتوانند برای آینده و حل کامل مسائل فی مابین کشور و دیگر طرفهای خود برنامهریزی کنند در غیر این صورت چیزی تحت عنوان توافق موقت فاقد هر گونه ارزش ذاتی خواهد بود.
آیا توافق موقت میتواند مفید باشد و ایران میتواند بهره مناسبی از توافق موقت ببرد؟
مراد از توافق یا حل دائم چالشها و گرههای پیش آمده در روابط ایران با دیگر کشورها این است که ما علاوه بر آگاهی به حقوق، تواناییها و منافع خود در پی حل مسائل ایران بر اساس منافع ملی خودمان باشیم و نه مسائل و چالشهایی که هر چند به حق اما نه در ارتباط مستقیم با ما برای دیگران به وجود آمده است.
البته ما نیز همانند بسیاری دیگر از کشورها از اجحاف یا ظلمی که به واسطه روابط و قواعد ناعادلانه حاکم بر روابط بین المللی میشود، متاسف هستیم و میتوانیم موضع، تاسف یا حمایت خود را همچون دیگران در مجامع و عرصههای جهانی مطرح کنیم اما این نکته مهم را از یاد نبریم که مردم از بلاتکلیفی، تنش و تشنج خسته شدهاند.
جوانانی که نه در دوره رژیم سلطنتی بلکه رشد یافته دهههای اخیر هستند، به دنبال مهاجرت هستند، گروهی پیوسته در صدد اخراج استادان دانشگاه یا دلسوزانی هستند که مطابق با دیدگاههای جناحی آنها شعار نمیدهند.
در حالی که بسیاری از کشورها به خاطر نوع برداشت تحمیلی از ما به عنوان کشوری مشکلساز در عرصه منطقه یا بین الملل از شراکت، سرمایهگذاری یا گشودن دربها بر اقتصاد ما سر باز میزنند. ما باید راهی را در پیش بگیریم به جای شعار دادن، به دنبال توسعه کشور خود باشیم.
ما دیگر نباید حسرت اقتصاد کشورهایی را بخوریم که تا همین چند دهه قبل، تولید ناخالص ملی آنها بسیار کمتر از ایران بوده، همان کشورهایی که همگی در جنگ تحمیلی علیه ما مشارکت داشتند و حالا با توجه رشد صنایع موشکی که بحمدالله اتفاق افتاده دیگر توان تهدید نظامی ما ندارند.
در این میان ما باید علاوه بر آنکه مستظهر به قدرت بازدارنده خود هستیم و میدانیم همچون دوران جنگ تحمیلی در معرض خطر حمله از سوی دولتهای دست نشانده عربی قرار نداریم، به فکر توسعه پایدار اقتصادی ایران باشیم. چون بدون قدرت اقتصادی، ابرقدرتی همچون شوروی سابق نیز راهی به آینده نداشت و ما نیز از این قاعده مستثنی نیستیم.
درباره رابطه روسیه و چین با غرب بر سر پرونده اتمی ایران چه نظری دارید؟ فکر میکنید از این پس، دو قدرت جهانی چین و روسیه چه راهبردی را بر سر پرونده برجام در پیش خواهند گرفت؟
چین در عین کشمکشها و رقابتهای خاص دهها برابر ما با ایالات متحده روابط اقتصادی دارد و منطقی نیست که مبادلات گسترده خود را فدای رابطه با ایران کند.
از سوی دیگر نیز روسیه به رغم تحمل فشار تحریمهای غرب بر سر مسائل خود با آمریکا و اروپا، به هیچ وجه حاضر به چالش اساسی با غرب و در معرض تهدید قرار دادن منافع اقتصادی و امنیتیاش نیست.
اما آنچه بین این دو کشور با غرب مشترک است، تعهد آنها به حفظ رژیم صهیونیستی (اسرائیل) بوده و هست.
در نظر داشته باشید برای مثال بیست درصد جمعیت اسرائیلیها را روستباران تشکیل میدهند یا چین سرمایهگذاری بزرگی در سرزمینهای اشغالی ۱۹۴۸ انجام داده و شاید یکی از دلایلی که این دو کشور همراه با غرب به شش قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل رای مثبت دادهاند، همین حمایت آنها از رژیم صهیونیستی باشد، این مساله با توجه به موضع کشور ما در برابر موجودیت این کشور در سرزمینهای اشغالی، تغییری نخواهد کرد.
با توجه به مطالبی که گفته شد و همچنین چشمانداز توافق یا عدم توافق، روسیه و چین بر سر پروندههای بازی که با ایالات متحده و دیگر قدرتهای غربی دارند، چه راهبردی در پیش خواهند گرفت؟ آیا از کارت ایران استفاده میکنند؟
یکی از پروندههای باز بین غرب و روسیه، بحران اوکراین است که سابقه آن را باید در ایجاد جمهوری خودمختار کریمه توسط خروشچف در نیمه قرن بیستم جستجو کرد.
خروشچف که خود تباری نیمهاوکراینی داشت با این کار، کریمه را تحت مدیریت اوکراین قرار داد و در این مورد خاص برخلاف روحیه توسعهطلبانه روسیه، این کشور (اوکراین) از نوعی حقوق قانونی در مورد شبه جزیره مورد نظر برخوردار است و به نفع اوکراین و حتی غرب خواهد بود که این مساله را با روسیه به طور مسالمتآمیز فیصله دهند.
اما بهتر است با توجه به سوابق روابط چین و روسیه با غرب، این نکته را در نظر داشته باشیم که این دو کشور ممکن است به طور مقطعی از مقاصد یا منافع ما در برابر غرب دفاع کنند اما به محض حل مسائل خود، دوباره روابط پیشین خود را از سر میگیرند و تنها این ایران است که وجه المصالحه تنشها یا درگیریهای قدرتهای جهانی خواهد شد و این دو کشور با کارت ایران بازی خود را پیش خواهند برد.
فراموش نکنیم در طول جنگ تحمیلی عراق که با مشارکت بیشتر کشورهای عربی علیه کشورمان صورت گرفت علاوه بر کمکهای شوروی سابق، ایالات متحده نیز اعلام کرد که این جنگ پیروز ندارد و به محض برتری نسبی هر کدام از طرفین سعی میکرد به طرف دیگر برای جلوگیری از شکست یک سوی جبهه یاری برساند.
در پایان نیم نگاهی داشته باشیم به آنچه توافق راهبردی میان ایران با چین و روسیه خوانده میشود، فکر میکنید در صورت عدم توافق، سرنوشت این دو قرارداد چه خواهد شد؟
اولا توجه کنید برخلاف آنچه اظهار میشود، این دو مورد توافق محسوب نمیشوند بلکه تفاهمهایی هستند که مشروط به تحقق برخی شرایط هستند.
در اصل صحبتهایی از این دست، تعارفهایی هستند که به اصطلاح در خانه عروس گفته میشوند و باید دید در خانه داماد چه چیزی نهایی میشود.
یادمان نرود، روسیه بر سر تکمیل نیروگاه اتمی بوشهر یا تحویل سامانه موشکی S300 چگونه تعهدات خود را به تاخیر انداخت و سرانجام آن سامانه را پس از آنکه برجام تصویب شد، به کشورمان تحویل داد.
در این میان ایران نباید خود را مقید به قولهایی کند که از سوی غولهای اقتصادی و نظامی داده میشود، حال این طرف روسیه و چین باشند یا ایالات متحده آمریکا. ما میتوانیم قراردادهای توسعه محور اقتصادی خود را با اتحادیه اروپا، هند، ژاپن و دیگر قدرتهای اقتصادی جهان، منعقد کنیم و در انقیاد ابرقدرتها قرار نگیریم چرا که دیدگاه این کشورها نسبت به قراردادهای استراتژیک، نگاهی سلطهطلبانه است. نگاه کنید به اظهارات آقای پوتین که حتی فراموش کرد ایران به عضویت باشگاه شانگهای درآمده و ایران را کماکان عضو ناظر خطاب میکند.
.
ارسال نظر