مهدی نوربخش استاد دانشگاه در گفتگو با مستقل پیشنهاد کرد:
عذر خواهی دانشجویان گروگانگیر از مردم
من در طول این سالها خیلی صحبت کردم که تا زمانیکه امیرانتظام زنده است از او پوزش ملی بخواهند و متاسفانه این کار صورت نگرفت و نتیجه غیراخلاقی بودن این کار کاملا روشن شده است و مشخص است گرفتن سفارت در ایران نه تنها جو کشور را رادیکال کرد بلکه خیلی روشن میتوان گفت جنگی که از طرف عراق شروع شد یکی از نتایج گرفتن سفارت بود.
سرویس سیاسی روزنامه مستقل
عباس امیرانتظام در ادبیات سیاسی معاصر ما با زندان و دولت موقت گره خورده است، اما اظهارات مثبت و منفی زیادی نیز درباره وی از سوی جناحهای مختلف گفته میشود. به جهت بررسی حیات سیاسی عباس امیرانتظام و جزییات دستگیری و محاکمه او گفتگو کردیم با مهدی نوربخش، عضو نهضت آزادی و استاد دانشگاه در آمریکا، و داماد دکتر ابراهیم یزدی، که مشروح آن را میخوانیم:
هر بار ماجرای دراماتیک عباس امیرانتظام را میشنویم یک سوال به ذهن ما خطور میکند؛ فارغ از فضای ضدآمریکایی چه کسی یا کسانی برای امیرانتظام این صحنهآرایی و توطئهی کشاندن ایشان به ایران و بازداشتش را طراحی کردند؟
دولت مهندس بازرگان دشمنان فراوانی پیدا کرده بود و همهی کسانیکه درون این دولت بودند به اشکال مختلف مورد هدف بودند. یکی از بحثهایی که وجود دارد این است که کسانی که سفارت را در ایران گرفتند لزوما بحثشان آمریکاستیزی و جلوگیری از تاثیر سیاستهای آمریکا در ایران تنها نبود، بحث آنها این بود که بتوانند زمینهای را فراهم کنند که دولت موقت استعفا کند. آقای امیرانتظام از ابتدا مورد حمله گروههایی بود که خود را انقلابی میدانستند و این بحث را بارها مطرح کرده بودند که دولت بازرگان انقلابی نیست و فردی که سخنگوی دولت بود و خوب لباس میپوشید و از مواضع دولت دفاع میکرد طبیعی بود که هدف اول آنها قرار بگیرد. خبرها این است که نامهای که به سمت امیرانتظام میرود این نامه از سوی کمال خرازی تدوین شده که ایشان را به ایران دعوت کردهاند و اگر به این نامه برگردیم کار آنها غیراخلاقی و ضد ارزشهای دینی بود و بعدا هم اینها باید متوجه باشند که اگر به امیرانتظام میگفتند به چه دلیل به ایران دعوت شده آقای امیرانتظام کسی نبود که به ایران برنگردد و کارشان خیلی غیراخلاقی بود و و به هر حال این کار انجام شد.
آیا هدف از اتهام جاسوسی به امیرانتظام دولت موقت بود یا ایشان ویژگیهایی داشتند که سیبل شدن و هدف قرار گرفتنشان را توجیه میکرد؟
هدف زدن دولت موقت بود و یکی از ویژگیهایی که امیرانتظام داشت شجاعت بود و روابط خوبی هم ایجاد کرده بود که ایران وارد تنش با کشورهای خارجی نشود، خصوصا کسانی که اطراف آیت الله خمینی فعالیت میکردند و با دولت مخالفت میکردند، میخواستند پای دولت را به مناقشان بیرونی بکشند هدفشان امیرانتظام بود و چنین چیزی جزء برنامهریزی آنها بود که این دولت دوام نیاورد.
آیا ردپای یک کشور خارجی را در ماجرای دستگیری امیرانتظام میبینید؟
یک سری از کمپانیهایی که درون کشور ما زمان شاه سرمایهگذاری کرده بودند بعد از انقلاب به شکلهای مختلف ملی شدند. تعدادی از این کمپانیها با اعتبار شاه به ایران آمده بودند نه با اعتبار دولتی شاه؛ اینها سرمایههایشان در ایران گیر کرده بود و نمیتوانستند سرمایههای خود را از ایران بیرون ببرند و یکی از کارهایی که در نتیجه تسخیر سفارت انجام شد اعادههای این کمپانیها بود که پولهای خود را زنده کردند. وقتی دولت پایش را به مذاکره گذاشت و از دست اندرکاران سوال شد که این قدر پول کشور هزینه شد و بسیاری از این کمپانیها توانستند به سرمایههای خود که لزوما با کشور ما قرارداد نداشتند برسند، آقای بهزاد نبوی گفت در این رابطه چرتکه نیندازید. به قول آقای اصغرزاده گروگانگیری، گروگانِ گروگانگیری شده بود و آقایان نمیدانستند اصولا با این پدیده باید چکار کنند و دوران طلایی آزادی گروگانها در همان چند هفته اول بود که میشد بحثها را به پایان رساند اما این کار را نکردند و نهایتا به جایی ختم شد که میلیاردها دلار سرمایه ایران در این عمل مخرب از بین رفت.
اگر زمان به عقب برگردد و دوباره در معرض خطر بازداشت یا شاید اعدام عجولانهی امیرانتظام قرار بگیریم، شما کار درست را چه کاری میدانید؟
امیرانتظام آن چیزی نبود که آقایان ادعا میکردند احساس من این است که شخصیت قانونی امیرانتظام را بر شخصیت سیاسی او ترجیح دادند. من نمیخواهم این بحث را بکنم که امیرانتظام در دادگاه توانست از خود دفاع کند اما حداقل کسانی بودند که شاید نمیتوانستند در تاریخ به عنوان مثال از گزارشهای بازپرسان امیرانتظام بگذرند. از قضاوت آقای قدوسی بگذرند و اینها ترجیح دادند به شخصیت قانونی توجه کنند و میان ماجرا را گرفتند و به خاطر جو زمان و سیاسی بودن این مسئله اجازه ندادند مرحوم امیرانتظام به عنوان یک شهروند کشور در دادگاه از خود دفاع کند و نهایتا او را از زندان اخراج کردند.
اما امیرانتظام از ابتدای کار خودش در یک دادگاه دیگر هم خودش را تبرئه کرد و تا امروز آن دادگاه پابرجاست و آن دادگاه افکار عمومی کشور بود و کسی که درد کشور داشته باشد کسی که ملی باشد امیرانتظام را جاودانه میکند.
آیا او باید به ایران بازمیگشت؟ یا مهندس بازرگان باید با اشخاصی مثل بهشتی وارد لابی و مذاکره میشد؟ یا دوستانش از کشورهای غربی تقاضای کمک میکردند؟ یا اصلا همین اتفاقات و زندان طولانیمدت باز هم تکرار میشد؟
امیرانتظام بهنظر من آنقدر انسان اخلاقی بود که به هر حال به ایران برمیگشت یعنی آنها با کار غیراخلاقی خودشان نشان دادند انسانهای اخلاقمداری نبودند. اما بهنظر من امیرانتظام به ایران بازمیگشت و گناهی مرتکب نشده بود و فکر میکرد اگر هم مشکلی باشد میتواند در دادگاهی از خود دفاع کند و تا آخر عمر نیز دنبال چنین دادگاهی بود. اگر امیرانتظام میدانست برای چه چیزی به ایران دعوت میشود هم با علم به اینکه گناهی نکرده است و برای دفاع در دادگاهی به ایران بازمیگشت و به دفاع دولت بازرگان اعتقاد و اعتماد داشت و فکر میکرد اینها اجازه آن را به او میدهند که از خود دفاع کند اما متاسفانه ماجرا سیاسی شد و این انسان شریف تاوان سیاسی کاری کسانی را داد که به اخلاق پایبند نبودند.
مرحوم بازرگان نهایت کوشش خود را برای امیرانتظام کرد و کسانیکه به دادگاه رفتند از جمله مهندس توسلی، بازرگان و یزدی و.. ثابت کردند اما چیزی که سیاسی نبود سیاسی ختم شد.
برای یافتن اشتباهات استراتژیک مجموعهی دولت موقت، دانشجویان و حاکمیت، و بازخوانی وقایع پرشتاب آن سال چه پیشنهادی دارید؟
من اعتقادی به اشتباهات استراتژیک دولت بازرگان ندارم به خاطر اینکه یکی از بحثهایی که مرحوم دکتر یزدی با مرحوم آیت الله خمینی در پاریس کرده بود این بود که ما وارد هیچ تنشی در ایران با آمریکا نشویم تا بتوانیم انقلاب را هدایت کنیم و این مسئله مورد تایید آیت الله خمینی بود. سفارت آمریکا دو بار تسخیر شد اول زمانیکه دکتر یزدی سریعا با آقای خمینی صحبت کرد و ایشان خواست آقای یزدی به سفارت بروند و آقای یزدی مردم را از سفارت بیرون ریختند.
اما دفعه دوم پشت پرده آقای موسوی خوئینیها با آقای احمد خمینی صحبت کرده بودند و این ماجرا شکل سیاسی داشت و زمانیکه آقای یزدی از قم به تهران برمیگردد ماجرا چیز دیگری بود و زمانی هم که ایشان به الجزایر سفر میکند در این زمان چنین مسئلهای را ساختند.
یکی از کسانیکه در ماجرا همکاری کرد مرحوم صادق قطب زاده بود و حتی آقای بنی صدر از گرفتن سفارت دفاع کرد. بسیاری از کسانیکه بعدا به شکلهای مختلف مخالف شدند دولت موقت را تنها گذاشتند و تبدیل شدند به کسانی که از این فرصت برای انتقاد به دولت موقت استفاده کردند و نفهمیدند انتقاد به دولت موقت در آن شرایط به نفع خود آنها و بسیاری دیگر تمام نخواهد شد.
این یک پروسه بود که دامان خیلیها را گرفت و نادانی سیاسی این افراد در ابتدا آنها را به کمک منتقدین از دولت واداشت.
آیا یافتن مقصرین و متهمین اصلی این واقعه، کمکی به آیندهی ما میکند؟
این فاجعه در تاریخ ما باید مورد نقد قرار بگیرد و کسانیکه مثل آقای عباس عبدی ادعا میکنند که این ماجرا در زمان خودش قابل تحلیل و درست است، یک پوزش بزرگ به مردم کشور بدهکار هستند، به این تعبیر که اگر یک انسان سیاسی به فکر نتیجه کار خودش در آینده نباشد نمیشود آن فرد را آدم سیاسی دانست چون در صحنه سیاسی باید به فرصتهای آن و هزینههای آن نگاه کرد. به هر حال عباس عبدی چنین دفاعی میکند اما با تعجب خانم ابتکار میگوید اگر سفارت گرفته نمیشد ایران تبدیل به افغانستان میشد و این توجیه یک توجیه کاملا غیرمنطقی است و با هیچ منطق و اخلاقی نباید که فرد برای کار خودش دست به یک توجیه غیراخلاقی بزند و هر کسی که درباره ایران فکر کند کاملا متوجه میشود که ایران و افغانستان دو کشور متفاوت هستند و اگر نظر ایشان این است که آمریکا میخواست به ایران تجاوز نظامی کند نشان میدهد خانم ابتکار چقدر جاهلانه فکر میکند.
اگر امروز کسی در شرایط بازداشت و اتهام غیرواقع قرار بگیرد، چه راه نجاتی برای او پیشنهاد میکنید؟
در هر سیستمی که قانون آن بر پایه اخلاق باشد یکی اینکه مردم در روند قانونسازی دخالت داشته باشند و بتوانند درباره قوانین گفتگو کنند و قانونی میتواند مشروعیت داشته باشد که پایه اخلاقی داشته باشد کاری که با امیرانتظام شد غیراخلاقی و قانونی بود. امروز هم همین گونه است و ما باید از ماجرای تاسف بار این مرد شریف درس بگیریم که هیچ کسی به چنین سرنوشتی در کشور دچار نشود که اینقدر بیاخلاقی به جامعه ضربه میزند. یعنی ماجرای بعضی دادگاهها اصولا به اعتمادی که مردم بتوانند به دستگاه قضایی کنند ضربه زده است و بیش از این ضربه خواهد زد.
برخی از دانشجویان پیرو خط امام مثل عباس عبدی نظر کارشناسی بازپرسهای امیرانتظام را قبول ندارند و همچنان اصرار بر جاسوسی این مرحوم دارند، چرا این طیف از دانشجویان نمیخواهند زیر بار حقیقت مسجل بروند که عباس امیرانتظام جاسوسی نکرده است؟
من در طول این سالها خیلی صحبت کردم که تا زمانیکه امیرانتظام زنده است از او پوزش ملی بخواهند و متاسفانه این کار صورت نگرفت و نتیجه غیراخلاقی بودن این کار کاملا روشن شده است و مشخص است گرفتن سفارت در ایران نه تنها جو کشور را رادیکال کرد بلکه خیلی روشن میتوان گفت جنگی که از طرف عراق شروع شد یکی از نتایج گرفتن سفارت بود.
برخی از دانشجویان خط امام میتوانند نظر کارشناسان را قبول نداشته باشد اما اینها باید قبول کنند که نظر این کارشناسها در چارچوب قانون کشور صورت گرفته است یعنی قانون کشور به اینها اجازه داده بود که از طرف سیستمهای قضایی کشور چنین گزارشی تهیه کنند. اگر این دوستان میخواهند بگویند قانون را قبول ندارند بحث دیگریست. آقای عباس عبدی و هیچکس دیگر نمیتواند از زیر قانون شانه خالی کند. نه تنها بازپرسهای امیرانتظام این بحث را کردند که آقای رفسنجانی اعتقاد داشت مرحوم امیرانتظام جاسوس نبوده و اگر این دوستان بیشتر بر این امر اصرار بورزند پایه در بیاخلاقی آنها دارد. آنها اصولا به قانون و قوه قضاییه که خودشان اذعان میتوانند بکنند که این قوه قضاییه در ابتدا انقلاب هنوز سیاسی نشده بود و این ها باید تسلیم آن قانون میشدند باید به آن جواب دهند.
تیم بازپرسی برائت امیرانتظام از جاسوسی را اعلام کرد و مرحوم قدوسی دادستان وقت به بنیانگذار جمهوری اسلامی نامه نوشت و رسما اعلام کرد ایشان جاسوس نیست اما امیرانتظام ۴۵۴ روز بدون هیچ دلیلی در زندان ماند و در ۲۶ اسفند ۵۹ توسط محمدی گیلانی محاکمه شد و ابتدا به اعدام و سپس به حبس ابد محکوم شد. علت این محاکمه را در چه عوامل و دلایلی میدانید؟
این بحث کاملا درست است آقای امیرانتظام را هیچ دادگاهی نتوانست محکوم کند. متقی که یکی از بازپرسها بود نوشت که در این پرونده سند جاسوسی وجود ندارد و برعکس امیرانتظام یک انسان پرهیزکاری بود که برای منافع ملی خودش جنگید و متاسفانه شایسته این افراد نبود که با بیاخلاقی این مرد بزرگ را محکوم میکردند. از ابتدای گرفتن سفارت من بارها بر این موضوع اصرار ورزیدم که اینها برخورد سیاسی با ماجرا کردند و این برخورد اجازه نداد برخورد قانونی با امیرانتظام صورت بگیرد. از ابتدا آقای عبدی اصلا پروسه قانونی را قبول نداشتند و همه ما میدانیم که قوه قضاییه برای سالها سیاسی نشده بود. اینکه اینها دست تمرد به قانون بزنند ریشه در بیاخلاقی دارد که روزی باید پاسخگو آن باشند.
ارسال نظر