محمدسلامتی فعال سیاسی اصلاحطلب درگفتگو با مستقل:
اصلاحطلبان حفظ نظام را وظیفه خود میدانند
محمد سلامتی میگوید: به نظر من برخی از اصولی که مشارکت اصلاحطلبان در انتخابات را توجیه میکند عبارت از این است که اولا اصلاحطلبان نظام را از خود میدانند و لذا حفظ و نگهداری از آن را وظیفه میدانند. ثانیا معتقدند که موارد انحرافی از اصول انقلاب صرفا با راهکار اصلاحطلبانه امکان تصحیح دارد. ثالثا آنها معتقدند که صندوق رای تنها راه رسیدن به اهداف اصلاحطلبانه است.
امیرحسین جعفری/روزنامه نگار
شکست اصلاحطلبان در انتخابات ریاست جمهوری از هر نگاه در این جبهه به شکل متفاوتی تحلیل میشود، طیف نزدیک به کارگزاران این شکست را منصوب به کل جبهه میکند و گویی خود را مقصر نمیداند و برخی نیز حتی این اتفاق را اصلا شکست نمیدانند! اما باید برای ادامهی حیات این جبهه سیاسی که حالا بسیار تضعیف شده است به یک نوع بازنگری تاریخی دست زد.
به جهت بررسی نتیجه انتخابات برای اصلاحطلبان گفتگو کردیم با محمد سلامتی، فعال سیاسی اصلاحطلب، دبیرکل سابق سازمان مجاهدین انقلاب، که این گفتگو بهصورت کتبی و در دو بخش انجام گرفت. به همین خاطر از امکان پرسش و پاسخ متقابل و (در برخی بخشها چالشی) محروم شدیم. مشروح گفتگو با محمد سلامتی را میخوانیم:
انتخابات ۱۴۰۰ را میتوان به دلایلی پیچ تاریخی جمهوری اسلامی دانست. با تاکید بر عدم حضور شخصیت بالانس کنندهای همچون هاشمی رفسنجانی، آیا جناح اصلاحات از چند سال پیش از ورود به این مقطع، برنامهریزی خاصی برای انتخابات داشت یا خیر؟ (اعم از انتخابات کاندیدا، پیش بینی حوادث بعد از انتخابات، یا اصل مشارکت)
اگر از زاویه یکدست شدن حاکمیت به انتخابات ۱۴۰۰ نگریسته شود، به نظر من نمیتوان آن را پیچ تاریخی به حساب آورد، بلکه تا حدودی تکرار یک دوره را میتوان تصور کرد، چون در دولتهای نهم و دهم نیز چنین اتفاقی افتاده است. در آن زمان آقای هاشمی خود ذینفع بود، ولی نه فقط کاری از وی ساخته نبود بلکه ناگزیر انتخابات را به رقیب واگذار کرد. اصولا روال منطقی و عادی فعالیتهای سیاسی احزاب و جناحها، باید بر اساس اتکای به خود باشد و نقش شخصیتها را باید در درجه دوم اهمیت قرار داد. ضمنا باید دانست که بعد از رحلت امام خمینی و بخصوص پس از انتخابات دوره چهارم مجلس شورای اسلامی، خط امامیها و بعدها اصلاحطلبان حد و حدود موقعیت خود را در عرصه سیاسی از زاویه دید حاکمیت درک کردند و بر اساس آن فعالیتهای سیاسی خود را تنظیم و برنامهریزی کردهاند.
با این امید که به تدریج بتوانند موانع را برطرف کنند. خوشبختانه جبر زمانه به کمک آنها آمده و بخش قابل ملاحظه ترکیب رقیب را تقریبا با خود همراه کرده است.
مشارکت یا عدم مشارکت اصلاحطلبان در انتخابات بر مبنای کدام اصول و چه استدلالهایی توضیح داده میشود؟ و به نظر شما اگر قرار بر عدم مشارکت یا تحریم انتخابات بود آیا احزاب کهنهکار اصلاحطلب حاضر به تبیین دلایل خود برای بدنه رایدهنده میبودند؟
به نظر من برخی از اصولی که مشارکت اصلاحطلبان در انتخابات را توجیه میکند عبارت از این است که اولا اصلاحطلبان نظام را از خود میدانند و لذا حفظ و نگهداری از آن را وظیفه میدانند. ثانیا معتقدند که موارد انحرافی از اصول انقلاب صرفا با راهکار اصلاحطلبانه امکان تصحیح دارد. ثالثا آنها معتقدند که صندوق رای تنها راه رسیدن به اهداف اصلاحطلبانه است. لذا عدم مشارکت در انتخابات گرچه ممکن است برای برخی آحاد مردم که در بررسی منافع خود دچار تردید میشوند، از اهمیت زیادی برخوردار نباشد، اما برای احزاب و جناحها که باید راههای جذب مشارکت اقشاری از جامعه را نمایندگی میکنند، بیابند؛ به معنی ضعف شیوههای مدیریت سیاسی است. لذا به نظر من عدم مشارکت و یا تحریم انتخابات برای احزابی که نظام را قبول دارند و اصلاحات را عملی میدانند، بیمعنی است. بنابراین به نظر میرسد تحریم انتهای خط باشد. یعنی جایی که نظام را اصلاحپذیر نمیتوان دانست.
به این ترتیب آیا مشارکت اصلاحطلبان در انتخابات صرفا برای انجام یک کنش سیاسی و حضور در صحنه انجام شد یا این کنش را دارای تبعات داخلی و خارجی در آیندهی کشور، نیز میدانید؟
گذشته از شیوه نادرستی که با استفاده از نظارت استصوابی انجام شد، مشارکت در انتخابات را یک کنش سیاسی معمول و همچنین ضروری میدانم. این کنش سیاسی به اقشار مختلف مردم اطمینان میدهد که پیشتازان و نمایندگان فکریشان در همه حال به دنبال تحقق مطالبات آنها هستند. البته متاسفانه برای این کار از همه ظرفیتهای بالقوه اصلاحطلبان استفاده نشد. خارجیها عمدتا با توجه به منافع خود بیشتر به فراز و فرود کنشهای سیاسی جناحها توجه دارند.
حالا تحلیل شما از شکست اصلاحطلبان در انتخابات ریاست جمهوری چیست؟ آیا دفاع از همتی نتیجهی خاصی داشت؟
به نظر من شکست اصلاحطلبان عمدتا نتیجه عملکرد دولت آقای روحانی است که بیش از حد و غیرمنصفانه ضعیف نشان داده شد و منتسب به اصلاحطلبان معرفی گردید. عملکرد مجلس دهم نیز کمتر از آنچه که مردم انتظار داشتند ظاهر شد، مزید بر علت گردید. گرچه میتوان گفت اگر کاندیداهای اصلی اصلاحطلبان رد صلاحیت نمیشدند، ممکن بود شرایط فرق کند. اما نظرسنجیهای پیش از انتخابات نشان میداد که این عملکردها و تبلیغات سوء کار خود را کرده و اصلاحطلبان از اقبال مردمی در حد کافی برخوردار نیستند. دفاع از آقای همتی گرچه در نهایت اثر تعیین کنندهای نداشت، اما به نظر من یک کار طبیعی در فرآیند رقابتهای سیاسی ولو ناعادلانه بود. آقای همتی هم از لحاظ بینش و هم از لحاظ مدیریت چیزی کمتر از کاندیداهای مورد تایید جبهه اصلاحات و احراز صلاحیت نشدهها نداشت. به نظر من جبهه اصلاحات و شخصیتهای اصلاحطلب میبایست تمام قد از آقای همتی حمایت میکردند تا جبهه اصلاحات به این شکل، تحرک ضروری و متعهدانه خود را در قبال مردم انجام داده باشد. گرچه نتیجه در نهایت همین میشد که شده است. اما نتیجه دیگری که میتوانست عاید شود یکی حفظ وحدت جبهه بود و دیگری ایجاد فرصت برای ارزیابی دقیقتر موقعیت جبهه اصلاحات در عرصه اجتماعی و به تبع آن تنظیم برنامه واقعبینانهتری برای اعاده اعتبار.
آیا در ایام تبلیغات انتخابات، آقای همتی را واجد مزیت خاصی میدانستید یا تفاوتی بین ایشان و مثلا مهرعلیزاده مشاهده نمیشد؟
به نظرمن آقای همتی در ردیف دیگر نامزدهای ریاست جمهوری مورد نظر جبهه اصلاحات بود. او دارای بینش اقتصادی مناسب و مدیر موفقی بود. اما تفاوت ایشان با آقای مهر علیزاده در کسب درصد بیشتر آرا در نظرسنجیها بود.
آیا این شکست منجر به یک انشعاب در اصلاحطلبان و انحلال نهاد اجماعساز خواهد شد؟
مجموعه احزاب و گروههای اصلاحطلب دهها سال است که با هم تحت عنوان "شورای هماهنگی" معاضدت و همکاری دارند. این مجموعه علیرغم شکستهایی که در برخی مقاطع در انتخابات متحمل شده، تا به حال نه فقط انشعابی در آن رخ نداده بلکه روز به روز احزاب جدیدی به جمع آنها اضافه شده است. از آن جا که متاسفانه به دلیل سیاستهای اعمال شده، احزاب هنوز هر کدام به تنهایی از قدرت کافی برخودار نشدهاند تا در عرصه سیاسی قدرتمندانه حاضر شوند، لذا این امر یعنی جمع شدن احزاب در یک جبهه برای نتیجه بخش شدن فعالیتهای سیاسی در رقابتهای جناحی و حتی در سطوح اجتماعی صورت گرفته است.
اما نهاد اجماعساز یک ساختاری است که عمدتا برای عبور از شرایط انتخابات طراحی شده و ممکن است برای بعد از انتخابات بماند و یا تجدید ساختار پیدا کند.
چرا در شوراهای شهر و روستا که اصلاحطلبان مدعی عملکرد خوب در آن هستند هم هیچ کرسی در کلانشهرها بهدست نیاوردند؟
ذهنیت منفی ناشی از عملکرد دولت و مجلس، دامنگیر انتخابات شوراها هم شد. ضمنا نقد مکرر عملکرد شوراها حتی توسط مسئولین و اعضای آنها نیز موجب تاثیر منفی در اذهان عمومی گردید.
با نتایج انتخابات ۱۴۰۰ جریان اصلاحات که دیگر توان رقابت در صندوق رای را ندارد به چه شکل خواهان ادامهی حیات سیاسی خود است؟
جریانهای سیاسی که عمدتا جدا از ارتباط با بدنه جامعه ظاهر نمیشوند که با یک یا چند شکست فلسفه وجودیشان از بین برود. آنها منعکس کننده مطالبات قشرهای مختلف مردمند. تا وقتی این مطالبات هست آن جریانات سیاسی نیز هستند.
آنها قاعدتا بعد از هر شکست درسی میگیرند و با تحلیل شرایط خود را برای حرکتی جدید که بتواند به تحقق مطالبات مردمی کمک کند، آماده میکنند.
یک سوالی که جامعه با آن در مقابل اصلاحطلبان رو به روست، بحث ماهیت اصلاحات است که اصلاحطلبان دقیقا چه چیزی را به چه شکل میخواهند اصلاح کنند؛ نظر شما در این باره چیست؟
برداشت من همیشه در مورد اصلاحات این بوده که اصلاحطلبان باید همواره تلاش کنند تا مواردی را از امور سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی آن طور که در قانون اساسی آمده و جزو مهمترین مطالبات مردم محسوب میشوند، اما به دلایل مختلف (و در راس آنها اعتقادی) از سوی بخشهای مختلف جناح رقیب به انحراف کشیده شده، به مسیر اصلی خود برگردانند. به عبارت دیگر اصلاحات یعنی تلاش برای هدایت امور از حالت انحرافی به سمت آنچه که در قانون اساسی آمده است.
شرایط امروز ایران پس از انتخابات و پیش از انتقال قدرت را چگونه ارزیابی میکنید؟
به نظر من یک حالت تردید و بلاتکلیفی در مورد شیوه پاسخگویی به مطالبات مردم اعم از اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی وجود دارد. نحوه حل مشکلات اقتصادی آیا ریشهای خواهد بود یا امدادی؟ در مورد فضای سیاسی آیا با سعه صدر برخورد خواهد شد یا شیوه انسداد در پیش گرفته میشود؟ تقویت احزاب در دستور کار خواهد بود یا تحدید آنها؟ در مورد مسائل اجتماعی و فرهنگی آیا معیارهای سنتی اعمال خواهد شد یا شیوههای انقلابی؟ اینها سوالاتی است که اکنون در اذهان عده زیادی از مردم وجود دارد.
آیا فکر میکنید میتوان از امروز برای انتخابات مجلس دوازدهم در ۱۴۰۲ برنامهریزی کرد و اصولا فتح مجلس را واجد آثار مثبت تلقی کرد؟
بله. به نظر من جبهه اصلاحات ظرفیت بالقوه مناسبی دارد. این جبهه میتواند با این ظرفیت در انتخابات ۱۴۰۲ با برنامهریزی ورق را برگرداند. اگر این کار را بکند، تا مدتها میتواند معیارهای اصلاحطلبی را باسرعت بیشتری گسترش دهد.
نکته آخر
باید به این نکته توجه شود که درعرصه رقابتهای سیاسی نباید انتظار داشت که یک جناح مثلا اصلاحطلبان باید همیشه برنده شود. چنین انتظاری دور از واقعیت است. آن هم برای جناحی مثل اصلاحات که با محدودیتهای فراوان مواجه است. حتی عملکرد اصلاحطلبان هم آن قدرها برای مردم ایدهآل تلقی نشده که حساب ویژه برای آن باز کنند. ضمن این که در برخی موارد که مردم به اصلاحطلبان روی خوش نشان داده و به آنها رای دادهاند، نه به خاطر رضایت از عملکرد اصلاحطلبان بلکه به دلیل بیتدبیری جناح رقیب بوده است. بنابراین اصلاحطلبان باید تلاش کنند تا هم از لحاظ بینش و برنامه و هم از لحاظ تشکیلاتی و سازماندهی، توان خود را ارتقاء بخشند.
ارسال نظر