حسین رفیعی فنود عضو شورای ملی صلح:

ایران مانند آمریکا و انگلیس ایمنی جمعی را انتخاب کرد

حسین رفیعی فنود میگوید: در ایران مثل آمریکا و انگلیس، ایمنی جمعی را انتخاب کردند. به این صورت که از اول قرنطینه را شل گرفتند و بعد آن را توصیه کردند. به دلیل فقدان منابع مالی لازم در دست دولت، آزاد گذاشتن فعالیت های اقتصادی- خدماتی را راه حل دیدند. به همین دلیل موج دوم شیوع بیماری در بسیاری از استان ها دوباره شروع شده است

ایران مانند آمریکا و انگلیس ایمنی جمعی را انتخاب کرد

"کرونا" شاید این روزها یکی از پربسامدترین واژه‌ها در تمام زبان‌های دنیا باشد. هراسی که جان‌ستانی بیرحمانه با خود آورد و تبعاتش که دامن کشورها را گرفت، عرصه‌ی آزمونی بزرگ برای حاکمان تمام سرزمین‌ها شده است. اینکه هر حکومتی، امروز بحران را چگونه مدیریت کند و برنامه‌هایش برای بعد از حادثه چه باشد، سطح پیشرفت یا جاماندگی‌اش را در دنیای پساکرونا مشخص می‌کند. برای واکاوی تاثیر ویروس کرونا بر تصمیمات حاکمان و نحوه مدیریت مدیران جوامع مختلف و به طور خاص کشور ایران برای عبور از این بحران فراگیر، با دکتر حسین رفیعی فنود، روزنامه‌نگار، نویسنده، فعال ملی- مذهبی و از اعضای شورای ملی صلح به گفت وگو نشسته‌ایم تا دغدغه‌های همگانی را با ایشان در میان گذاشته نظرشان را جویا شویم.

از کرونا برایمان بگویید و اینکه دنیا برای مهار این هیولا در حال انجام چه اقداماتی ست؟

این ویروس، هنوز دارو و واکسن ندارد. خیلی چیزها در موردش مجهول است. در آمریکا ارائه‌ی هر داروی طراحی شده به طور متوسط ۱۵ سال و حدود ۷۰۰ میلیون دلار زمان و هزینه لازم دارد. در حالت عادی، اطلاعات ساخت دارو یا واکسن، محرمانه است و از مالکیت شرکت‌های سرمایه‌گذار خارج نمی‌شود. با این حال شرایط کرونا به خاطر خطری که از خود نشان داد، شرایطی متفاوت است. چین ساختار RNA یا کد ژنتیکی آن را در اختیار جهان گذاشت. ده‌ها آزمایشگاه، شبانه روز کار می‌کنند. رهبران کشورهای پیشرفته میلیاردها دلار برای تحقیقات واکسن و داروی آن اختصاص داده‌اند تا زمان ساخت این دو را کاهش دهند ولی اینکه تقلاهای آزمایشگاه‌ها و بودجه‌های نجومی، کی به نتیجه ی مطلوب خواهند رسید، هنوز معلوم نیست. ممکن است بشر تا سال ها گرفتار این ویروس باشد.

به طور خاص، دولت ها چه نگاهی به این قضیه دارند و چقدر مسئله ی را جدی گرفته اند؟

دولت ها در این رابطه، دو رویکرد داشته اند:

1) قرنطینه ی افراد سالم و ایزوله کردن افراد مبتلا. این رویکرد بسیار پرهزینه است. معاش افراد در قرنطینه و هزینه ی درمان افراد مبتلا را باید تامین کرد. چین، کانادا، آلمان و کره جنوبی این روش را در پیش گرفتند.

2) ایمنی گله‌ای یا ایمنی جمعی. در هر بیماری اپیدمیک، پس از اینکه حدود 70 درصد جامعه مبتلا شدند و عده ای مردند و عده ی دیگری مقاومت کردند، ویروس ضعیف می شود و جامعه ایمنی پیدا می کند. در این روش، ظرفیت درمان کشور، تناسبی با تعداد بیماران ندارد. لذا پزشکان مجبور می شوند که در معالجه، بیماران را انتخاب کنند. انگلیس، آمریکا از این روش استفاده کرده اند. هرچند اعتراضات شدید مردمی، بوریس جانسون و ترامپ را ناچار به عقب نشینی کرد.

ساختار حکومت در ایران به طور کل و دولت روحانی مشخصاً، از کدام رویکرد پیروی میکنند؟ 

در ایران مثل آمریکا و انگلیس، ایمنی گله ای را انتخاب کردند. به این صورت که از اول قرنطینه را شل گرفتند و بعد آن را توصیه کردند و مسافرت در تعطیلات عید را آزاد گذاشتند و از ترس " فروپاشی اقتصاد"، فعالیت های اقتصادی را از سر گرفتند. به دلیل فقدان منابع مالی لازم در دست دولت، آزاد گذاشتن فعالیت های اقتصادی- خدماتی را راه حل دیدند. به همین دلیل موج دوم شیوع بیماری در بسیاری از استان ها دوباره شروع شده است و عاقبت آن را نمی توان پیش بینی کرد.

آیا بین دولت و نظام سلامت در انتخاب شیوه مدیریت بیماری کرونا اتفاق نظر وجود دارد؟

خیر. اختلاف نظر متخصصان علم پزشکی با مدیریت سیاسی که آقای روحانی سخنگوی آن است کاملاٌ در این سه ماهه مشهود بوده. روحانی تاکید می کرد که "دشمن می خواهد اقتصاد ما را تخریب کند"؛ پزشکان می گفتند:" جان مردم در خطر است". در این میان طبیعی بود که قدرت سیاسی کار را پیش می برد و مشخصاً دود این دوگانگی به چشم مردم و جامعه ی بهداشت و درمان می رود. 

 

شاهد هستیم که تمام دنیا با همه ی امکانات و قوا در برابر این دشمن نامرئی سنگر گرفته اند. از آن جایی که مبارزه برای عبور از بحران کرونا، نیازمند منابع مالی عظیمی ست، به نظر شما با توجه به شرایط حال حاضر کشور، دولت از چه راه هایی می تواند این منابع را تامین کند؟ 

این درست است که دولت ( قوه مجریه) به دلیل تحریم ها، عدم صادرات نفت، فساد گسترده ی دستگاه های دولتی، ضعف زیرساخت های اقتصادی، کسری بودجه سالانه و... منابعی حاضر و آماده برای مقابله با این بحران ندارد ولی در کشور منابع عظیمی موجود است که میتوان از آن ها استفاده کرد.

طبق آخرین آمار بانک مرکزی در آذر ماه 98( روزنامه ی ایران، 26 بهمن 1398) حجم نقدینگی 2282هزار میلیارد تومان یا 2282 تریلیون تومان است که روزانه 1376 میلیارد تومان به حجم آن افزوده می شود. 75 درصد این نقدینگی، نزد بانک ها سپرده شده و روزانه یک تریلیون تومان – تا قبل از کاهش بهره بانک ها- بهره دریافت می کردند و گفته می شود 500 نفر، بخش عمده ی این حجم نقدینگی را در اختیار دارند. اگر نصف سود روزانه به عنوان مالیات اخذ گردد، ماهی 15 هزار میلیارد تومان حاصل از آن را می توان به هفت و نیم میلیون خانوار ( حدود 30 میلیون نفر) ماهی دو میلیون تومان با عنوان کمک هزینه معیشت پرداخت نمود. آن وقت از این خانوارها می توان انتظار داشت که قرنطینه را رعایت کنند، فرصت معیشت داشته باشند و از توصیه های بهداشتی تبعیت نمایند.

عمده ی این نقدینگی عظیم، در دست "خودیهایی" متمرکز شده که، رانت خوار بوده‌اند و با فعالیت‌های اقتصادی سالم و خلاق، صاحب این ثروت ها نشده اند. فساد متصل به این نقدینگی، آنقدر مشهود است که ظاهراً قوه قضاییه تصمیم به مبارزه با آن دارد. نصف این مبلغ، یک میلیون میلیارد تومان (هزار تریلیون تومان) خواهد شد. حال اگر با استناد به اصل 49 قانون اساسی، فقط نصف این مبلغ به مردم اختصاص یابد با آن می توان به ده میلیون خانوار (چهل میلیون نفر) برای چهار سال، ماهی دو میلیون تومان پرداخت کرد.

همزمان با شیوع کرونا و کمبود منابع و اعتبارات برای مبارزه با آن، مطالباتی از سوی جامعه برای حسابرسی به نهادهای خارج از حیطه ی نظارت، مطرح می شود. تا چه حد این مطالبات به واقعیت نزدیکند؟ آیا هزینه های احتمالی برای پیگیری آن ها می تواند منطقی باشد؟

  در بیت رهبری 9 نهاد اقتصادی (تعاونی های نظامی، بنیاد شهیدو امور ایثارگران، بنیاد مسکن، کمیته امداد- مجتمع اقتصادی امام-، بنیاد مستضعفان، سازمان اقتصادی رضوی، ستاد اجرایی فرمان امام، توسعه اقتصاد آینده سازان و قرارگاه خاتم الانبیا) وجود دارند.

در سالهای گذشته این نهادها به تدریج به لحاظ ثروت و نقدینگی فربه شده اند. اطلاعات دقیق و شفافی از بیلان فعالیت و ثروت این نهادها وجود ندارد. چند سال پیش رویترز یک گزارش منتشر کرد که در ستاد فرمان امام، 95 میلیارد دلار ثروت وجود دارد. اگر ارزش این ثروت را به ارزش روز در نظر بگیریم و این گفته ی یکی از مسئولان قبلی نظام ( آقای بهزاد نبوی در سایت الف، 30 شهریور 1390) را قبول کنیم که در گفت و گویی گفته:" چهار نهاد بیت رهبری، 60 درصد ثروت مملکت را در اختیار دارند"؛ - او این چهار نهاد را ستاد اجرایی فرمان امام، آستان قدس، بنیاد مستضعفان و قرارگاه خاتم الانبیا اعلام کرد- و بپذیریم که این حرف آقای نبوی بر پایه ی اطلاعات دقیق باشد – که علی القاعده باید چنین باشد- ؛ ثروت کلیه ی نهادهای اقتصادی بیت، معادل هزار میلیارد دلار می شود. سود ده درصدی این ثروت، یکصد میلیارد دلار است که با آن می توان هزینه ی معیشت ده میلیون خانوار ( چهل میلیون نفر) کم درآمد را پرداخت کرد، از کاسبکاران ضعیف حمایت، زیرساخت های بخش بهداشت و درمان را تقویت، حقوق پرستاران را با هزینه ها هماهنگ و گرفتاری های دیگر دولت را رفع و رجوع نمود. طبیعی ست که حجم تفاوتی که کیفیت زندگی ایرانیان بعد از توزیع عادلانه این ثروت هنگفت خواهد کرد، ارزش هر ریسکی را موجه و منطقی می کند.

به نظر شما مدیریت این ثروت های متمرکز و خارج از دسترس حسابرسی ها چگونه باید باشد تا فسادی بر مجموعه ی کلان فسادهای دیگر اضافه نشود؟

اخیراً (اول بهمن 1398) آقای محمدجواد ایروانی - از مسئولان اقتصادی بیت رهبری- گفته است که نهادهای اقتصادی زیر نظر دفتر رهبر، وارد بورس می شوند. این تصمیم در عین حال که امر مثبتی است ولی در اصل، حد واگذاری و مدیریت این واحدها مهم است. اگر 51 درصد سهام این واحدها در بورس واگذار شود و مدیریت آنها هم به سهامداران جدید منتقل شود، تاثیر بسیار زیادی بر توسعه و شرایط اقتصادی خواهد داشت و انحصار را از بین خواهد برد. این یک راه حل اصولی است که با قوانین بورس، هم وضع این نهادهای اقتصادی شفاف خواهد شد و هم مالیات پرداخت خواهند نمود و هم خزانه ی ملی به واسطه ی آن ها تقویت شده و از دوگانگی منابع مالی مملکت جلوگیری می شود. منتها آنچه این روزها در بورس اتفاق می افتد، ارایه درصد محدودی از این شرکت هاست که هم مدیریت را در دست دولت و شبه دولت حفظ می کند و هم به منظور نجات دولت و شبه دولت از کمبود نقدینگی آنهاست نه به منظور توسعه تولید و هدایت نقدینگی به تولید جدید و ممکن است که روزی حباب آن بترکد. 

تمام این منابع در داخل کشور و در دسترس هستند و از محل آنها می توان هم با کرونا مبارزه کرد، هم تورم را کاهش داد و هم حتی امر توسعه را تا حدودی پیش برد اما اساسی ترین شرط تحقق این هدف ها، مدیریت درست و اصولی و فارغ از شعارزدگی ست. بی توجهی به این موضوع، عمق بحران های پیش رو بسیار بزرگ خواهد کرد.

جهانِ بعد از کرونا چقدر با دنیایی که تاکنون با آن روبرو بوده و در آن زیسته ایم متفاوت خواهد بود؟

نظام سرمایه داری سعی می کند خود را از این چاله بالا بکشد و بحران را از سر بگذراند. جهان در حال حاضر ویژگی های جدیدی را تجربه می کند که به نتایجی متفاوت انجامیده. ویژگی هایی از قبیل:

- تحرک سریع کالاکه باعث کم شدن فاصله ی تولید و مصرف می شود. کارخانجات زیادی الان روی کشتی ها سوار شده اند که می توانند در ساحل هر کشوری پهلو بگیرندو کالای مورد نیاز آن کشور را تولید کنند. بازتعریف سیاست های ارتباطی با دنیا می تواند سهم ما را در سرمایه گذاری هایی که منجر به درآمدزایی می شود به نحوی موثر افزایش دهد.

- دیجیتالیزه شدن جهان: تکنولوژی ارتباطات، میکرو پراسس ها، ماهواره ها و... همه شرایطی فراهم کرده اند که می توان تحولات آینده را بر اساس آن ها به شکل زیر پیش بینی کرد:

1) دورکاری، حضور در محیط کار را به حداقل کاهش داد. امروز بسیاری از مشاغل به این سمت می روند. کشورهای پیشرفته ی صنعتی به سرعت، زیرساخت های خود را آماده می کنند اما کشورهایی مثل ایران به دلیل ضعف های بنیادی در بحث زیرساخت ها، به سرعت عقب خواهند افتاد. دورکاری همچنین، حمل و نقل را کاهش خواهد داد. مصرف بنزین و گازوییل در خودروها کاهش یافته و با توجه به ازدیاد عرضه ی نفت در جهان، ضربه ی دیگری به کشورهای نفت خیز تک محصولی مانند ایران وارد خواهد شد.

2) جهش برای تولید انرژی های تجدیدپذیر: کشورهای پیشرفته ی صنعتی اروپا تا سال 2030 در شهرهای خود از خودروهای برقی استفاده کرده انرژی های فسیلی و هسته ای را کنار خواهند گذاشت. به واسطه ی پیگیری این سیاست، وضع محیط زیست شان بهبود یافته و در هزینه ها بسیار صرفه جویی خواهد شد.

3)جایگزینی ربات ها به جای نیروی انسانی: این جایگزینی شتاب خواهد گرفت و کاهش نیروی کار را در پی خواهد داشت. نیروی کار کمتر، سود بیشتر، تنش کمتر!

4) کاهش جمعیت: کرونا با مرگ افراد پیر در کشورهای اروپایی و آمریکا، این نقش را به عهده گرفته و هم اکنون از بومیان آمازون تا سرخپوستان و سیاهپوستان آمریکا، آفریقایی ها، فقرای ایران، فقرای هند و... قربانی می گیرد. نظام سرمایه داری، جمعیت کمتر جهان را مطلوب می داند.

5) جذب هوشمندان: کشورهای پیشرفته بیش از پیش هوشمندان جهان را جذب خواهند کرد. مهاجرت نخبگان ایران در چهل سال گذشته، ای کیوی متوسط را به 84 کاهش داده و براساس یک تحقیق در دانشگاه شهید بهشتی، سالی 5/1 واحد ای کیوی متوسط در ایران کاهش می یابد.

6) توجه بیش از پیش به کشف و تولید دارو: در آینده ویروس های دیگری در جهان تولید خواهند شد و به دلیل ارتباط کشورها با هم، به تمام جهان سرایت خواهند کرد. بیماری های اپیدمیک، مثل قرن 19 نیستند. همانطور که کالا و اطلاعات به سرعت در جهان پخش می شوند، این بیماری ها هم منتشر خواهند شد رشته هایی چون بیوتکنولوژی، بیوشیمی، میکروب شناسی، مهندسی ژنتیک و ... پیشرفت سریعتری خواهند داشت و تولید مواد غذایی اهمیت بیشتری پیدا می کند.

تلاش ایران برای تطبیق خود با آنچه که ناچار پیش خواهد آمد به چه نتایجی منجر می شود؟

ایران شرایط مناسبی برای مبارزه با عوارض بعد از کرونا ندارد و در پایه ای ترین زیرساخت های خود مشکل جدی دارد. دموکراسی اولین سنگ بنای ضروری برای انسجام ، وحدت، همدلی و توسعه ی ملی است که در ایران غایب است. کشورهای صنعتی، مساله دموکراسی را حتی به ظاهر ولی قابل قبول برای اکثریت، حل کرده اند در حالی که ما هنوز با تفکرات دوران قبیله ای زندگی می کنیم.

در حالی که کمبود منابع، نیروی انسانی و حتی عوامل فیزیکی برای توسعه نداریم ولی سوالی که مطرح می شود این است که چرا شاخص های اجتماعی، اقتصادی و توسعه ی انسانی، رو به کاهش هستند و فساد مالی و اداری، اعتیاد و بی سوادی در چهل سال گذشته بدتر هم شده اند؟

چه باید کرد؟

اول باید مسئله ی دموکراسی ( مردم سالاری) را حل کنیم تا بتوانیم از پس کرونا و کروناها برآییم. از یک طرف حدود چهار میلیون نخبه، کارآفرین و فن آفرین ما مهاجرت کرده اند. در همین موضوع کرونا دیدیم که ده ها متخصص ایرانی هر شب، مورد سوال تلویزیونهای فارسی زبان و غیر فارسی زبان قرار گرفتند و از علم و تجربه ی آنها پرسیده شد. از طرف دیگر برای درمان کرونا از طرف طب سنتی داروهایی تجویز و در آی سی یوها به بیماران خورانده می شد که حامیان طب سنتی را مضحکه ی جهان کرد..

ریشه ی این تناقض در فقدان دموکراسی، رواداری و مسالمت جویی است. "ایران برای ایرانیان" را قبول ندارند. عده ی معدودی خود را صاحب ایران می دانند و دیگران را علناً  و یا در خفا و به طور غیر رسمی تشویق به فرار از کشور کرده شرایط را طوری فراهم می کنند که فرد از خیر ایران و ایرانی بودن خود بگذرد. در چنین شرایطی برخی مسئولان به مردم خود تکیه ندارند بلکه تکیه شان بر قدرت متمرکز خودشان است. قدرتی متمرکز که مدتی ست ترک برداشته و دیگر قابل دوام نیست و شکنندگی آن کاملاً مشهود شده است.

منظورتان از قدرت چیست؟ به نظر شما آیا شکننده شدن قدرت، مشروعیت حکومت را هم دچار سستی کرده است؟  

قدرت در دنیای نوین یعنی دانش. ده هزار سال دوران کشاورزی و سیصد سال دوران صنعتی گذشته و جهان در آغاز عصر آگاهی و دیجیتال است. هر کس منابع ملی خود را اعم از مزیت های طبیعی، نیروی انسانی هوشمند، آرامش عموی و ... را بسیج کند می تواند در مسیر توسعه قرار گیرد. ایران در سالهای گذشته در این فرایند مردود شده است و در تداوم وضع موجود، برای دورانی طولانی، ممکن است امکان توسعه را نیز از دست بدهد و همچون بعضی از کشورهای آفریقایی به حاشیه ی کشورهای پیشرفته صنعتی و حتی کشورهای همسایه ی خود تبدیل شود. 

رویکرد مسولین به عنوان مهره های شطرنج قدرت در حکومت، نسبت به بحران کرونا و پیامدهای ناگزیر آن چگونه باید باشد تا با خسارت کم تری از این دوران عبور کنیم؟

در جامعه ای که تشکل های کارگری، معلمین، اصنافی که حتی سیاسی هم نیستند تهدید محسوب می شوند مشخص است که مسئولان خود را با زمانه جلو نبرده اند هرچند ممکن است کرونا شوکی به مسئولان ما وارد کرده باشد که دیگر به روش گذشته نمی توان جامعه را توسعه داد و حتی اداره کرد.

باید بپذیرند که دوران اداره ی جامعه با قوه ی قهریه، با ظاهری قانونی گذشته است. زمانه ی نوینی را در ایران باید شروع کرد. اگر مسئولین بخواهند از امکانات بالقوه و بالفعل ایران استفاده کنند باید از الگوهای چین و روسیه، شاه و صدام و قزافی که شکست خورده هستند، از این بلوک بندی ها و الگوها دور شوند. روش های سلبی را به روش های ایجابی تبدیل کنند.  سالها همه را حذف کردند، همه را منحرف، جاسوس و منافق و ملحد نامیدند. نتیجه چه شد؟ همین شکاف و انشقاقی که باعث اعتراضات خونین می شود نتیجه ی چنین رویکردی ست. راه نجات در این است که پوپولیسم مذهبی به نوگرایی مذهبی و دینی؛ سرکوب و پرونده سازی به تعامل و سازگاری ملی تبدیل شود.

 باید تلاش کنیم امروز محور مزخرفات الکساندر دوگین، فیلسوف و ایدئولوگ پوتین نشویم که می گوید: "ایران و روسیه متحد استراتژیک هستند و ولایت فقیه، با مسیحیت ارتدکس روسی سنخیت دارد"  او با پیاده روی اربعین به کربلا ما را فریب می دهد. گول نخوریم.

مشکلات ما از طریق کاخ سفید و کاخ کرملین حل نخواهد شد. راه حل آن ها در درون ایران است. اگر مسئولان ما سعی کنند تحولات بعد از کرونا را درک نمایند و روش های خود را تغییر بدهند، امیدی هست. اگر وحدت ملی تحقق یابد و اشتباهات گذشته اول قبول شده و بعد از مردم عذرخواهی شود، می توان امید داشت که ایران بماند و الا سیلی که بعدها مدیریت ناصحیح حوادث اکنون به راه خواهد انداخت، همه چیز را با خود می برد. ما می توانیم وارث " موازنه ی عدمی " مدرس و " موازنه ی منفی" مصدق باشیم و حکومت و سیاست را در ایران ملی کنیم. نظارت استصوابی که نقض آشکار قانون اساسی است، قدرت را به یک گروه واگذار کرده. این گروه و هر گروه دیگری قادر نیست به تنهایی مشکلات جامعه را حل و فصل کند.

موجی که نابرابری در تقسیم منابع و ثروت ها می تواند ایجاد کند بدون شک نارضایتی هایی را به وجود می آورد که باعث از دست رفتن یکپارچگی و وحدت سرزمینی ایران می شود. ما در همین قرن نوزدهم بخش های مهمی از سرزمینمان را از دست دادیم و اگر سیاست های کشورداری بر همین روال پیش برود، هیچ تضمینی وجود ندارد که پیش بینی صهیونیست مشهور آمریکایی تحقق نیابد که " امنیت اسراییل، با کشورهای کوچک تامین می شود"!  

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها