سیدعلی میرموسوی از تغییرات جهان، پس ازپاندمی میگوید:
اتحادیه اروپا در معرض شکست
دکتر میرموسوی میگوید: اتحادیه اروپا در این مقطع بیش از هر زمان، در معرض واگرایی و چه بسا شکست قرار گرفته است. مواجهه ناگهانی با این اپیدمی دولتهای عضو را به بستن مرزها کشاند و در لاک خود فرو برد. او معتقد است اکنون چین میتواند دولت پلیس دیجیتالی خود را به عنوان الگویی از موفقیت در برابر پاندمی بفروشد.
"دکتر سیدعلی میرموسوی" دارای دکترای اندیشه سیاسی از دانشگاه تهران است. وی مطالعات علوم اسلامی را در حوزه علمیه قم با گرایش فقه و اصول خوانده، و پایان نامههای دکترای علوم سیاسی را با عناوین اسلام سنت و دولت مدرن، نوسازی دولت و تحول در اندیشه سیاسی معاصر، با راهنمایی دکتر بشیریه و در دانشگاه تهران ارائه داده است. دکتر میرموسوی عضو هیئت علمی و استاد دانشگاه مفید و صاحب حداقل ۵ عنوان کتاب و بیش از ۷۰ مقاله علمی میباشد. گفتگو با دکتر میرموسوی درباره شرایط آتی و عبور از کرونا را میخوانید:
شیوع اپیدمی، تغییراتی را در توازن قوا و بلوکبندیهای جهان به دنبال خواهد داشت، عمدهترین این تغییرات در حوزه بینالملل را چه میدانید؟
بیتردید بحران جهانی پدید آمده در سایه شیوع پاندمیک کرونا تغییر در نظم جهانی را در پی خواهد داشت.
هنری کسینجر در همین راستا تاکید کرده است، که حاکمان باید آماده نظم جهانی پسا کرونایی باشند. موضوع داغ بحث در بسیاری از اتاق فکرها این است که کدام یک از آمریکا و چین به عنوان رهبر جهان پسا کرونایی ظاهر میشوند. در واقع پاندمی به رقابت بر سررهبری جهانی تبدیل شده است و دولتهایی که به طور موثر به بحران پاسخ دهند، برنده این رقابت خواهند بود.
استفان والت، نظریه پرداز روابط بین الملل هاروارد، احتمال موفقیت چین را میدهد. او به نشریه سیاست خارجی گفته است: «ویروس کرونا تغییر قدرت و نفوذ از غرب به شرق را تسریع میکند. کره جنوبی و سنگاپور بهترین واکنش را نشان دادهاند و چین نیز با وجود اشتباهات اولیه، به خوبی موفق شده است. واکنش دولتها در اروپا و ایالات متحده بسیار تردیدآمیز بوده و احتمالاً قدرت برند غربی را تضعیف میکند.»
تنها چیزی که این احتمال را تضعیف میکند، این است که چین با وجود بهرهمندی از اقتصادی نیرومند و چه بسا برتر، از دیگر شرایط لازم برای این رهبری برخوردار نیست. چین هم از نظر سطح علم و دانش و هم از نظر ارزشهای مدرن بشری به ویژه آزادی، دموکراسی و حقوق بشر در جایگاهی نیست که بتواند موقعیت خود را در رهبری جهانی تثبیت کند. جز این که در جهان پساکرونایی جایگاه امنیت و آزادی از نظر اهمیت به گونهای جابجا شود که مزیت نسبی چنین ارزشهایی از بین برود.
اتحادیه اروپا در این مقطع بیش از هر زمان، در معرض واگرایی و چه بسا شکست قرار گرفته است. مواجهه ناگهانی با این اپیدمی دولتهای عضو را نخست به بستن مرزها کشاند و در لاک خود فرو برد. این اقدام واگرایانه چشمانداز همکاری را تیره کرد. از سوی دیگر افزایش شدید آمار مبتلایان و کشته شدگان در برخی کشورها مانند ایتالیا و اسپانیا، ناتوانی مالی آنها را تشدید و به بدگمانی درباره کوشش برای احیای یوروباند در راستای تامین بدهیهای این کشورها، دامن زد. این بدگمانی که از سوی هلند طرح شد، تنش بین شمال و جنوب اتحادیه اروپا را بیشتر کرد. این تنش به ویژه زمانی شدت یافت که مامورین گمرک آلمان، ارسال بستهای بزرگ از ماسکها به ایتالیا را متوقف کردند. درست در همین زمان کامیونهای روسی که دارای تجهیزات امدادی بودند از خیابانهای رم عبور کردند و میلیونها ماسک از چین ارسال شدند.
جوزپ بورل، رئیس امور خارجه اتحادیه اروپا، در واکنشی خوشبینانه اظهار داشته است: «بعد از اولین مرحله واگرایی تصمیمات ملی، اکنون وارد مرحلهای از همگرایی میشویم. جهان در ابتدا با روشی ناهماهنگ با بحران روبرو شد، بسیاری از کشورها علائم هشدار دهنده را نادیده گرفته و به تنهایی میرفتند. اکنون مشخص است که تنها راه، خروج از آن با هم است». با وجود این گفتمان اتحادیه اروپا اینک با دشواری جدی در مورد چگونگی تأمین بودجه نجات اقتصادی این اتحادیه روبرو است. کشورهای عضو اتحادیه با کاهش بیسابقه نرخ رشد اقتصادی روبرو شدهاند.
برای مثال فرانسه در معرض رشد منفی ۸ درصد قرار گرفته است. این بحران، همچنین آزمونی جدی برای ادعاهای رقابتی دولتهای دموکراتیک و اقتدارگرا برای مدیریت بهتر بحرانهای شدید اجتماعی است.
جهان بار دیگر به شکلی جدی شاهد رویارویی آزادی و امنیت است. طرفداران آزادی نگرانند که این رویارویی به نفع اقتدارگرایان به پایان برسد.
اسلاوی ژیژک فیلسوف چپگرای اسلوونی از ظهور «بربریتی جدید با چهره انسانی» اظهار نگرانی کرده است؛ « اقدامات بقای بیرحمانه با تأسف و حتی همدلی اجرا میشوند، اما با عقاید کارشناسانه قانونی میشوند».
اکنون چین میتواند دولت پلیس دیجیتالی خود را به عنوان الگویی از موفقیت در برابر پاندمی بفروشد. چین برتری سیستم خود را حتی با افتخار نشان میدهد تا رای دهندگان غربی را به ترجیح امنیت بر آزادی متقاعد کند. نسل جدیدی از دیپلماتهای چینی جوان و مدعی، برای اثبات برتری کشورشان به رسانههای اجتماعی رفتهاند تا اتهام تقصیر را از افکار عمومی بزدایند و چین را به عنوان منجی جلوه دهند. میشل دوکلوس، سفیر پیشین فرانسه که هم اکنون در انستیتو مونتاژ است، چین را به «تلاش بیشرمانه» برای نشان دادن پیروزی این کشور در برابر ویروس «برای ارتقاء سیستم سیاسی» خود متهم کرد.
فرانسیس فوکویاما، که پیش بینی او از پایان تاریخ درست از آب در نیامد، میگوید: «خط اصلی تقسیم کننده در پاسخ مؤثر به بحران، استبداد را در یک طرف و دموکراسیها در طرف دیگر قرار نمیدهد. عامل مهم تعیین کننده عملکرد، نوع رژیم نخواهد بود بلکه ظرفیت دولت و مهمتر از همه اعتماد به دولت است.» وی بر همین اساس از آلمان و کره جنوبی تمجید کرده است.
سومین تغییر در سیاست جهانی را میتوان بازیابی اهمیت ناسیونالیسم دانست. گویا کرونا و جناح راست کشورهای غربی در این موضوع همداستان شدهاند.
در سالهای اخیر ناسیونالیسم جان تازه گرفته و با روند روبه رشدی روبرو بود. خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا، شعار ترامپ مبنی بر بازگرداندن هژمونی آمریکا، ناسیونالیسم چینی و روسی همگی نیروهای گریز از مرکزی بودند که به نظر میرسد، سونامی کرونا آنها را تقویت کرده است.
ارزیابی شما از ایران در جهانِ پس از کرونا، چگونه است؟
آینده ایران در جهان پساکرونایی به موفقیت آن در مهار این اپیدمی و تعامل با نظام بین الملل برای خروج از انزوا بستگی دارد. به صورت کلی میتوان پیش بینی کرد، در صورتی که بحران به خوبی مهار نشود، نه تنها بحران مشروعیت تشدید، بلکه با کاهش و افت قدرت ملی، احتمال گرفتار شدن در زنجیرهای از آشوب و بیثباتی افزایش مییابد.
به قول معروف سالی که نکوست از بهارش پیداست، با وضعیتی که در حال حاضر داریم نمیتوان به آینده چندان خوشبین بود. از سویی کرونا بیشتر دعوای بزرگان؛ یعنی آمریکا و چین است و کشورهایی مانند ایران که چندان سهمی در نظام بینالملل و اقتصاد جهانی ندارند، بیشتر تماشاگر خواهند بود تا نقش آفرین.
ادعای موفقیت سپاه پاسداران در دستیابی به تکنولوژی پیشرفته برای تشخیص کرونا، که از سوی کارشناسان مورد تائید قرار نگرفت، بیشتر مانوری برای سرپوش نهادن بر این موقعیت ارزیابی میشود. هر چند با توجه به روابط خوب ایران و چین، در صورتی که برنده رقابت بر سر رهبری جهانی، چین باشد؛ میتواند موقعیت بین المللی ایران را بهبود ببخشد. البته این نیز به اتخاذ راهبرد تعاملی از سوی ایران و نیز راهبرد بین المللی چین در نظم پساکرونایی بستگی دارد.
اگرچه در سایه تحریم و انزوای بین المللی، آسیبهای اقتصادی کرونا برای ایران در مقایسه با دیگر کشورها از نظر کمی چندان زیاد نبود، ولی در مجموع بحرانهای موجود را تشدید کرد. در شرایط تحریم، که دولت افزون بر ناکارآمدی و بیانضباطی مالی، با کاهش شدید منابع مالی و کسری شدید بودجه روبرو بود، کرونا قوز بالا قوز شد و وضعیت را بدتر کرد. دولت بر سر دوراهی مهار کرونا با رعایت استانداردهای بهداشتی جهانی و جلوگیری از فروپاشی اقتصادی با اجازه دادن به کسب و کار و تداوم بخشیدن به مشاغل خدماتی قرار گرفته است. در چنین موقعیت بغرنجی، سال جدید نیز به «جهش تولید» نام گذاری شده است، که اقتضای فعالیت اقتصادی بیشتر را نیز دارد. در شرایطی که پیش بینی میشود اقتصاد جهانی با رشد منفی ۳ درصد روبرو باشد، ترسیم چشماندازی مثبت برای اقتصاد و تولید در ایران بسیار دشوار است. این وضعیت چگونگی عبور ایران از این بحران را به شدت با ابهام روبرو ساخته است. به ویژه این که دولت در حالی که هنوز نتوانسته منحنی رشد اپیدمی را صاف کند، برای جلوگیری از وخامت اقتصادی در عمل ناگزیر شده که از طرح فاصلهگذاری اجتماعی هم کوتاه بیاید. در شرایطی که دست دولت خالی است و جمعیت زیر خط فاحش فقر به شدت رو به افزایش است، چه بسا گریزی از این سیاست نبوده است.
دولت در شرایط تحریم بیشتر به تامین منابع مالی از راه مالیات چشم دوخته است و منابع مالی چندانی در اختیار ندارد. بخش عمدهای از منابع مالی در اختیار نهادهایی مانند ستاد اجرایی فرمان امام، بنیاد مستضعفان و سپاه پاسداران قرار دارد، که رئیس جمهور هیچ نظارت و کنترلی بر آنها ندارد. حال آن که مدیریت برنامه و بودجه که در قانون اساسی به رئیس جمهور واگذار شده است، اقتضا دارد که همه منابع عمومی در اختیار دولت قرار گیرد. امام خمینی «ره» نیز بر همین اساس مدیریت بنیاد مستضعفان را به جناب مهندس میرحسین موسوی واگذار کرده بود. در چنین شرایطی انتظار میرفت برای عبور از بحران، دست کم مدیریت این منابع به رئیس جمهور واگذار شود تا بتواند با مدیریت یکپارچه، از این منابع در راستای حمایت از اقشار آسیب پذیر بهره ببرد. این البته به معنای چشم پوشی بر نقاط ضعف دولت و دستگاه اجرایی نیست. اما در وضعیتی که غرور ملی کشورها آسیب دیده و همسایگان به هم نگاه میکنند، که چگونه منحنی شیوع کرونا را صاف کردهاند، برخورداری دولت از منابع مالی لازم، یکی از شرایط موفقیت آن است. بنابراین به جای این که این نهادها به شکل صدقهای به توزیع خدمات بپردازند، بهتر بود مدیریت این منابع به طور یکپارچه در اختیار دولت قرار میگرفت.
آیا میتوان تهدید ویروس کرونا را به فرصت تبدیل کرد؟
با اراده قوی و عزم ملی هر تهدیدی را میتوان به فرصت تبدیل کرد، ولی این به حکمرانی خوب و تصمیمگیری خردمندانه بستگی دارد. همچنان که فوکویاما به درستی گفته، عامل تعیین کننده در مهار کرونا نوع رژیم نیست، بلکه ظرفیت دولت و میزان اعتماد به آن است. به غیر از آلمان، کره جنوبی و تایوان، که هر دو به شیوهای دموکراتیک اداره میشوند، در مهار این اپیدمی موفق ظاهر شدهاند. بیتردید این دو عامل در موفقیت این دو کشور بسیار تاثیرگذار بوده است. پیش از این در یادداشتی، از دو عامل مدیریت یکپارچه و مسئولیتپذیری برای موفقیت و تبدیل این تهدید به فرصت یاد کردم. به تعبیر زیبای حافظ آری باتفاق جهان میتوان گرفت. با کمال تاسف در وضعیت کنونی ایران از هر دو نظر با مشکل روبرو هستیم. نبود مدیریت یکپارچه، آشفتگی در حکمرانی را در پی دارد و قدرت حکومت را در تبدیل تهدید به فرصت کاهش میدهد. در فاجعه چرنوبیل که در زمان رهبری گورباچف در سال ۱۹۸۶ اتفاق افتاد، گورباچف خود مدیریت بحران را به دست گرفت و با تعیین فردی از جانب خود و ارتباط منظم با او تمامی امکانات شوروی را برای مهار این بحران بسیج کرد و در آن موفق شد. در واقع نظامهای اقتدارگرا برحسب نوع حکمرانی و اداره به دو نوع منظم و نامنظم یا آشفته تقسیم میشوند. بیتردید نظام اقتدارگرا اگر با آشفتگی همراه باشد، به تعبیر مرحوم علامه نائینی مانند کنیز سیاهی است که دست او به کثافت نیز آلوده باشد.
سیستم سیاسی ایران هم از نظر حقوقی و هم از نظر عملی از یکپارچگی لازم برخوردار نیست، ولی آنچه این مشکل را مضاعف میکند، عدم پایبندی نهادها به اختیارات قانونی خود و تفسیر قانون اساسی بر اساس منافع بخشی و سیاسی جریانهای خاص است. برای مثال میتوان به مدیریت منابع مالی عمومی توسط نهادهای غیر دولتی اشاره کرد. افزون بر این تعدد نهادهای قانونگذاری و نهادهای موازی و پراکنده تصمیمگیری و امنیتی، حکومت را با بحران کارآمدی روبرو کرده است. بحران کارآمدی، به سرمایه اجتماعی آسیب میرساند و بیاعتمادی عمومی را در پی دارد. بیاعتمادی عمومی موجب شده تا اقتدار و نهادهای مرجع نیز کارکرد خود را از دست بدهند. یکی از مزایای کشورهای آسیای شرقی که در شرایط بحرانی به آنها بسیار کمک میکند،اقتدارپذیری و در نتیجه مسئولیتشناسی جامعه است. آنان در پرتو فرهنگ کنفوسیوسی به اقتدار ارج مینهند و در نتیجه از تصمیمهای دولت تبعیت میکنند. در ایران بیاعتمادی با بحران اقتدار نیز همراه شده است و نهادهایی که در گذشته مرجعیت داشتهاند، آن را از دست دادهاند. یکی از این نهادها روحانیت بود که در سایه پیوند آن با حکومت، اعتبار آن به شدت کاهش یافته است و دیگر نه تنها نفوذ چندانی در جامعه ندارد بلکه در معرض تقابل است. یکی از مقامات رژیم گذشته در سال ۵۷ به یکی از روحانیون خیرخواهانه یادآور شده بود که شما پیروز میشوید، ولی نگرانی من این است که با عملکرد خود به روحانیت که سرمایهای بسیار سودمند برای شرایط بحرانی است، آسیب بزنید. به هر حال اگرچه شاید برخی از شرایط نومیدکننده باشند، ولی در مجموع به نظر میرسد مردم با وجود بسیاری از مشکلات توانستهاند به سهم خود، نقاط ضعف دولت را جبران کنند. یکی از دستاوردهای بسیار ارزشمند کرونا تحریک احساسات بشر دوستانه در جهان و از جمله ایران بود. این احساس نوعی مسئولیت بشردوستانه را در پی دارد بر پایه توجه به درد و رنج دیگری استوار است. کادر درمان اعم از پرستاران، پزشکان و خدمه بیمارستان نمونه روشن انجام این مسئولیت بودند. در پرتو این مسئولیت مردم و نهادهای مردمی میتوانند به یاری یکدیگر بشتابند و پیامدهای ناگوار این بحران را کاهش دهند. در چنین وضعیتی یادآوری جمله معروف مهاتما گاندی؛ اسوه مقاومت و پایداری در راه استقلال و آزادی، میتواند امید بخش باشد: «وقتی ناامید میشوم، به خاطر میآورم که در طول تاریخ راه حق و عشق همیشه پیروز بوده است. قاتلان در برههای شکست ناپذیر جلوه میکنند؛ ولی در نهایت همه آنها سقوط کردهاند؛ همیشه به این واقعیت فکر کنید.»
ارسال نظر