مهدی نوربخش مجلس یازدهم را تندرو و خطرناک میداند

مهدی نوربخش استاد دانشگاه است و درباره انتخابات مجلس میگوید: اکثریت مجلس آینده به محافظه‌کاران تندرو هدیه داده شده. او معتقد است احزاب اصلاح طلب موسمی و دورهمی هایی هستند که شباهتی به یک حزب ندارند.

مهدی نوربخش مجلس یازدهم را تندرو و خطرناک میداند

 مستقل‌آنلاین‌گروه سیاسی، هرمز شریفیان /

حرکت یا جنبش اصلاح‌طلبی در ایران با فراز و فرودهای بسیاری همراه بوده است. بخشی از این حرکت که پس از "دوم خرداد" پا به عرصه گذاشت توانست طیف بسیار بزرگی از مردم را با خود همراه کند. با گذشت زمان اما این کنش اجتماعی با فشار جناح اقتدارگرا و بی‌تدبیری‌های جریان اصلاح‌طلبی، رو به افول نهاد و این پایگاه اجتماعی گسترده تا شمار بسیار زیادی ریزش کرد. از مدت‌ها پیش به‌ویژه پس از رخدادهای سال ۸۸ این سخن به میان آمد که اصلاحات باید از درون خود را اصلاح کند. سخنی که تنها در حد یک شعار باقی ماند و حرکت‌های اصلاح‌طلبانه هرروز کندتر و دامنه حامیان آن هرروز محدودتر شد. حامیان بدنه اجتماعی اصلاح‌طلبان هربار که لازم بود با دعوت این جریان وارد صحنه انتخابات شدند و ثابت کردند اگر "صندوق" تعیین کننده باشد، پیروزی قطعی با آنان است اما پس از پیروزی، تنها چیزی که رخ نمی‌داد، کف مطالبات جامعه‌مدنی بود و تصمیم‌گیران اردوی اصلاح‌طلبان هیچ راهکاری برای پاسخ به خواسته‌های مشروع این خیل عظیم جامعه پیدا نکردند. آنچه امروز شاهد آن هستیم، ریزش حامیان این جریان به‌دلیل دلسردی و یاس مفرط است که بازهم راهکاری برای آن ارائه نشده است. دکتر "مهدی نوربخش" استاد روابط خارجی و تجارت جهانی دانشگاه هریسبرگ آمریکا در ایالت پنسیلوانیا در همین خصوص با مستقل به گفت‌وگو پرداخته است. نوربخش در ابتدای این بحث گفت: "اصلاح‌طلبی از روزهای نخست انقلاب یک سنت ضد استبدادی را از شادروان مهندس 'مهدی بازرگان' وام گرفت". او ادامه داد: "متاسفانه اصلاح‌طلبان هرگز به‌دنبال احیای این سنت پسندیده و میراث گرانبها حرکت نکردند و در عوض خود را منقطع از حرکت مرحوم 'بازرگان' دانستند، در نتیجه نه‌تنها اصلاح‌طلبی آنان 'هویت' خاصی پیدا نکرد بلکه اثر ماندگاری هم از خود به‌جا نگذاشت". مشروح پرسش و پاسخ با دکتر مهدی نوربخش را در ادامه می‌خوانید:

آیا احزاب اصلاح‌طلب ایران را دارای استراتژی برای صور مختلف فضای سیاسی می‌دانید؟ آیا برآمده از کف جامعه هستند؟

درباره داشتن استراتژی باید بگویم، هرگز! اصلاح‌طلبان به‌معنای متداول آن، "حزب" ندارند و گروه‌هایی که در قالب حزب دور هم جمع می‌شوند نیز استراتژی واحدی ندارند. احزاب در کشورهای دموکراتیک شکل خاص خود را دارند و در پس آن‌ها اتاق‌های فکر وجود دارد. آن‌ها در درون بحث‌های گوناگونی دارند و در طول سال برای خود، "پلت‌فرم" ایجاد می‌کنند. احزاب در ایران متاسفانه "موسمی" هستند به این تعبیر که در زمان‌های خاصی از سال، خود را در صحنه سیاسی کشور نشان می‌دهند و به‌لحاظ تشکیلاتی به آنچه ما از یک حزب می‌شناسیم، شباهتی ندارند. حزب در درون خود چارچوب‌های دموکراتیک دارد و مهم‌تر از آن، بحث‌هایی که در احزاب به آن پرداخته می‌شود به اجماع کلی تمام اعضا و طرفداران حزب می‌رسد تا برای همه قابل قبول باشد. این نشانه‌ها متاسفانه در درون احزاب ایران دیده نمی‌شود. احزاب در ایران مکانیزم‌های احزاب در کشورهای دموکراتیک را ندارند، برای همین بیشتر "کنشگران سیاسی" دور هم جمع می‌شوند و راهبردهای خاصی هم ندارند. تنها کاری که احزاب در ایران کرده‌اند این بود که در زمان انتخابات، خودی نشان می‌دهند و دیگر خبری از آن‌ها نمی‌شود، اگر هم اعلامیه یا بیانیه‌ای صادر می‌کنند در حد بیانیه باقی می‌ماند. به‌طور خلاصه باید گفت این‌ها در معنای متداول خود، حزب نیستند.

بیشترین ضربه به "جنبش اصلاحات" از جانب اصولگرایان بوده یا فرصت‌طلبانی در پوشش اصلاح‌طلب؟

نخست باید بگویم که اصلاح‌طلبی در ایران نه یک "جنبش" بلکه یک "حرکت" است چون جنبش، تعاریف خاص خود را دارد. آنچه در ایران وجود دارد "حرکت‌های اصلاح‌طلبی" است و بزرگترین ضربه را همین حرکت‌های اصلاح‌طلبی به‌خود زده‌اند و دلیل آن این است که هیچگاه نتوانستند آن‌را به یک "جنبش اصلاح‌طلبی" تبدیل کنند. جنبش‌های اجتماعی، جنبش‌هایی هستند که در اثر ائتلاف‌های بزرگ اجتماعی شکل می‌گیرند. تمام گروه‌هایی که در جامعه اهداف خاصی را دنبال می‌کنند، گرد هم می‌آیند. این جنبش‌ها دارای رهبری خاصی نیستند و راهبردی که از دل آن‌ها بیرون می‌آید، اجتماعی است و در اثر ائتلاف‌های بزرگ به‌وجود می‌آیند. حرکت‌های اصلاح‌طلبی در ایران هیچگاه به‌دنبال یک حرکت عظیم و فراگیر اجتماعی نرفتند و به‌همین خاطر بزرگترین ضربه را به مطالبات اصلاح‌طلبی در ایران زدند. برای مثال آقای "سیدمحمد خاتمی" در همین انتخابات پیش‌رو تصمیم گرفت تا به‌عنوان رهبر و همراه جناح سیاسی مورد تائید خود در انتخابات شرکت کند و به‌دنبال او بسیاری از گروه‌های نزدیک، صرفا به‌دلیل درخواست "خاتمی" در انتخابات شرکت کردند. اما این حرکت از درون یک "جنبش" اصلاح‌طلبی بیرون نیامده چون افرادی خاص این تصمیم‌ها را می‌گیرند و متاسفانه به "برگزیدگان اجتماعی" تکیه می‌کنند در حالیکه باید به "بدنه‌ی جامعه" تکیه کنند. برای همین در انتخابات آتی مجلس یک تن و یک گروه خاص تصمیم می‌گیرد و توقع‌اش هم این است که سایرین از این تصمیم حمایت کنند. مواردی که به آن اشاره شد باعث شده تا "جنبش اصلاح‌طلبی" به‌قول معروف، "پا نگیرد".

عملکرد شورای‌عالی سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان در مواجهه با رد صلاحیت‌های گسترده این دوره از انتخابات را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

عملکرد این شورا قابل قبول نیست چون این شورا هم استراتژی مشخصی ندارد و هم با هر موضوعی، "عکس‌العملی" برخورد می‌کند یعنی برایشان مهم نیست که در این انتخابات، اختلاف دیگری در حال رخ دادن است. برخوردی که "شورای‌عالی سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان" با این انتخابات دارد با برخوردهای گذشته آنان تفاوتی ندارد. این نکته به این خاطر است که همانطور که در پاسخ پرسش قبلی ذکر شد، فاقد راهبرد مشخص هستند و سیاستی که در طول سال‌ها در پیش گرفته‌اند، تنها شرکت در انتخابات بوده و تنها حول و حوش همین موضوع مانور می‌دهند کار می‌کنند و "جسارتی" بیش از این ندارند؛ نمی‌توانند نیروهای اجتماعی را دور هم جمع کنند، نمی‌توانند بسیاری را قانع کنند! کاری که پیش‌تر و تا حدودی می‌توانستند انجام دهند. "شعسا" به این انتخابات هم مانند انتخابات گذشته نگاه می‌کند و انتقادهایی که به این انتخابات دارد تفاوت چندانی با انتقادهایی که در گذشته به شورای نگهبان داشتند، ندارد. همه می‌دانیم که در انتخابات گذشته هم شورای نگهبان و "نظارت استصوابی" وجود داشت و گروه‌های اصلاح‌طلب همین انتقادها را وارد می‌کردند و تصور بر این بود که "شعسا" به‌دلیل رویه‌های نادرست‌تر شورای نگهبان در این دوره اعتراض شدیدتری وارد کند. اما حالا می‌بینیم که انتقاد و اعتراض آنان مانند گذشته است و فرق آنچنانی نکرده و در نهایت گمان نمی‌کنم که شورای‌عالی سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان، تصمیم بسیار جدی در مقابل این رویه‌های نادرست بگیرد.

 مجلس شورای اسلامی را در بهترین ترکیب خود و با قوی‌ترین و عملگراترین رئیس تصور کنید، اولین گام و فوری‌ترین اقدامات این مجلس چه خواهد بود؟ آیا مهم‌ترین و فوری‌ترین اقدام را به‌لحاظ ساختاری عملی می‌دانید؟

پاسخ به این پرسش بسیار دشوار است پس بگذارید به‌جای "تصور" یک مجلس مقتدر به آنچه قرار است در واقعیت شکل بگیرد، بپردازیم. واقعیت این است که اکثریت مجلس آینده به محافظه‌کاران تندرو هدیه داده شده و این در گذشته هم کمتر سابقه داشته است. پیش‌بینی هم در این‌باره ترسناک است به این معنا که محافظه‌کاران در ایران اصولا از دنیای خارج کاملا بریده‌اند و هیچ ارتباطی با آن ندارند. عینک ایدئولوژیکی که برچشم دارند آنقدر پررنگ است که انگار دنیایی غیر از تصور آنان وجود ندارد. این دنیا را خودشان برای خود ساخته‌اند که دنیای حقیقی و واقعی نیست. برای مثال با اشاره به نظم جهانی یک پرسش پیش می‌آید که چرا کشورهای اروپایی نتوانستند آن‌طور که انتظار می‌رفت تحریم‌های "ترامپ" را دور بزنند. البته پیش‌بینی آن دشوار نبود، اینکه تصور کنیم اروپا می‌تواند از نظم جهانی یا اقتصاد جهانی که نبض آن در دست ایالات متحده است و بسیاری از بانک‌های بزرگ و شرکت‌های عظیم بیمه که تحت کنترل این کشور هستند، خارج شود. بیشتر محافظه‌کاران در ایران نه فهم و ادراکی از نظم جهانی و نه از اتفاقی که دارد رخ می‌دهد دارند. با این شرایط آنچه برای آینده می‌توان پیش‌بینی کرد، آینده‌ای خطرناک است .

آیا مبارزات مدنی، گفت‌‌وگو و مجموعه جنبش‌های خشونت پرهیز در ایران شکست خورده است؟

نه. باور ندارم که مبارزات مدنی خشونت پرهیز در ایران به پایان رسیده و شکست خورده باشد. باید درباره حرکت اصلاح‌طلبی از ابتدا و دوباره اندیشه شود، به آن سر و سامان داده و به فکر ایجاد یک "جنبش اصلاح‌طلبی" همه‌گیر باشیم. آنچه تاکنون اتفاق نیفتاده و آن را به حرکت‌های گوناگون تقسیم کرده پدیده "خودی" و "غیرخودی" حتی از سوی برخی نیروهای اصلاح‌طلب بوده و هست. یا بحث‌هایی مانند اصلاح‌طلبی "حکومت‌محور" و "جامعه‌محور" که طی چند سال اخیر به آن‌ها اشاره شده است. این موارد اجازه نداده تا یک "جنبش فراگیر اصلاح‌طلبی" در ایران ایجاد شود. اگر قرار است در تغییر فرایندها در ایران تاثیر گذاشته شود تا منجر به تغییرات در آینده ایران بشویم بدون شک باید به‌دنبال یک جنبش بزرگ اجتماعی برویم و همانطور که ذکر شد این جنبش‌ها محصول کنش‌های ائتلافی است که بدون رهبرند و استراتژی‌ها از درون آن بیرون می‌آید. نکته دیگر اینکه اگر اصلاح‌طلبان گمان می‌کنند که می‌شود رهبری به‌وجود آورد و از آن پیروی و حمایت کرد به‌نظر کنش بسیار غلطی است که ضربه‌های بزرگی به جنبش‌های اجتماعی وارد کرده است و اگر در آینده هم ادامه پیدا کند هرگز نمی‌توانیم منشاء تاثیرهایی ساختاری در آینده ایران باشیم. باید اعتمادسازی کرد تا مردم هم در جنبش دخیل شوند تا برای آینده کشور، تصمیم‌سازی شود. اگر به تاریخ جنبش‌ها در جهان هم توجه کنیم درمی‌یابیم که چنین جنبش‌هایی می‌توانند موفق شوند.

 

 اپوزوسیون نظام سیاسی ایران را چگونه دسته‌بندی میکنید؟

گرایشات متفاوت اپوزوسیون چه گروه‌ها و طبقاتی از جامعه ایران را نمایندگی میکنند؟

 

اگر منظور از "اپوزیسیون" این باشد که گروه‌هایی در درون و بیرون کشور در صدد تغییرات هستند می‌توان آنان را به گروه‌هایی که در تلاش برای "براندازی" و گروه‌هایی که از کنش‌های سیاسی درون کشور، حمایت می‌کنند. در طیف برانداز، سلطنت‌طلبان و سازمان مجاهدین خلق قرار دارند که برخی دولت‌های خارجی نیز به‌طور مشخص از آنان حمایت می‌کنند. باید توجه داشت که انقلاب ایران به‌دلیل ساقط کردن یک نظام دیکتاتوری بود یعنی نظامی که "یک‌فرد" در آن تمام تصمیم‌ها را می‌گیرد. نکته مشخص این است که پیشینه‌ی هردو جریان برای مردم ایران مشخص است. اما نکته‌ای که بسیار مهم است این است که برخی در ایران از این سخن می‌گویند که می‌شد نظام سلطنتی را اصلاح کرد اما توجه ندارند که "شاه" با مشکل بسیار بزرگی به‌نام "مشروعیت" روبه‌رو بود. نظام شاهنشاهی پس از ساقط کردن دولت ملی مرحوم دکتر "محمد مصدق" برقرار مانده بود. برای همین قابل دریافت نیست که افرادی مانند آقای "عباس عبدی" که باور دارند آن نظام قابل اصلاح بود، چگونه از مشکل مشروعیت آن که یک بحث اخلاقی و حقوقی بود می‌گذرند؟ گروه‌هایی که از آن‌ها نام برده شد، هردو با مشکل مشروعیت روبه‌رو هستند. در درون کشور بسیاری از حرکت‌های اصلاح‌طلبی در طول چند سال گذشته به این نتیجه رسیدند که باید به‌دنبال اصلاحات ساختاری رفت و می‌توان گفت که سقف این بحث را "سران محصور جنبش‌سبز" مشخص کردند. از سویی امکان حل مشکلات کشور به‌صورت جزیی نیز وجود ندارد برای همین در درون کشور گروهی که خود را "تحول‌خواه" یا "تحول‌طلب" می‌نامند، به‌دنبال تغییرات ساختاری در درون نظام هستند و بسیاری از کنشگران درون نظام در این چارچوب قرار می‌گیرند. از سویی این به آن معنا نیست که تحول‌خواهان به‌دنبال خشونت هستند. انتخابات حداقلی به‌صورت فعلی آنان را راضی نمی‌کند و به‌دنبال این هستند که در برابر دولت پنهان دست به تغییرات ساختاری بزنند تا نهادهای تصمیم‌گیر، مشخص و پاسخگو باشند. این بزرگترین مشکلی است که کشور با آن روبه‌رو است یعنی نهادهای سیاسی پاسخگو نیستند و تغییرات ساختاری به معنی پاسخگو کردن حاکمیت است و گمان می‌کنم آرام آرام داریم به آن سمت حرکت می‌کنیم.

کدام حزب سیاسی داخل نظام درخواست‌های معترضان را نمایندگی می‌کند؟

به‌دلیل اینکه احزاب یک حلقه واسط بین مردم و حاکمیت نیستند برای همین هیچ حزبی در حال حاضر نمی‌تواند خواسته‌های بسیاری از طبقات جامعه به‌ویژه معترضان را نمایندگی کند. دلیل اصلی آن شکاف بزرگی است که بین حاکمیت و ملت به‌وجود آمده است. اگر احزاب را نماینده اقشار و اندیشه‌های گوناگون مردم بدانیم، آنگاه این احزاب هستند که به مجلس نماینده می‌فرستند، دولت را تشکیل می‌دهند و همه مقامات پیش از همه به احزاب پاسخگو هستند اما در ایران چنین روندی دیده نمی‌شود. در حال حاضر شاهد این هستیم که احزاب، نماینده‌های خود را برای راهیابی به مجلس معرفی کرده‌اند اما پاسخگوی اعمال نمایندگان نیستند، نه‌تنها نیستند بلکه بسیاری از نمایندگان به کژروی کشیده شده‌اند اما پاسخی از سوی نهادهای اصلاح‌طلب شنیده نمی‌شود. برای همین در حال حاضر هیچ حزبی را نمی‌شناسم که بتواند خواسته‌های مردم را نمایندگی کند. باید توجه داشت که ما یک جامعه مدرن و دموکراتیک با این شیوه که مردم، نهادهای مدنی، احزاب و سپس دولت و مجلس در صحنه باشند را نداریم. در میان احزاب فعلی هم یک گسل بزرگ با مردم وجود دارد، برای همین نظام هم کار خود را می‌کند و احزاب نه‌تنها تاثیری در کل نظام نگذاشته‌اند بلکه نقش خود را نیز بسیار ضعیف ایفا کردند. گروه‌های اصلاح‌طلب همچنین راهبرد مشخصی هم برای مقابله با دولت پنهان ندارند و امروز به جایی رسیدیم که یک دولت با نهایت غربالگری از شورای نگهبان عبور کرده و نماینده همه اقشار جامعه نیست و چون زورش به دولت پنهان نمی‌رسد، دوباره یک انقطاع بین دولت و نظام دیده می‌شود و متاسفانه این گسل بزرگ همچنان وجود دارد.

 

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها