کاش کسی درباره حاج قاسم فیلم نسازد!
تهیهکننده فیلم سینمایی «۲۳ نفر» معتقد است؛ حاج قاسم سلیمانی شخصیتی منحصر به فرد است و تمام زندگیاش ترسیم تقابل خیر در برابر شر بوده است.
زمانی که مهدی جعفری (کارگردان) و مجتبی فرآورده (تهیهکننده) فیلم سینمایی «۲۳ نفر» را میساختند، سردار سلیمانی به پشت صحنه رفت و درباره نحوه ساخت نیز پیشنهاداتی ارائه داد. «۲۳ نفر» در سی و هفتمین جشنواره ملی فیلم فجر به نمایش درآمد. حال بعد از گذشت دو سال از اکران این فیلم، شاید بتوان آن را تنها فیلمی به یاد آورد که شهید سلیمانی درباره آن نظر داد و از آن بازدید کرد. این فیلم ماجرای حقیقی از ۲۳ نوجوان ایرانی اسیر شده در عراق است و عملکرد این ۲۳ نوجوان را از زمان اسارت تا آزادی که به جوانی میرسند را نمایش میدهد. همزمان با فرارسیدن دومین سالگرد آسمانی شدن سردار سلیمانی، با مجتبی فرآورده (تهیهکننده این فیلم) درباره نگاه شهید سلیمانی به حوزه فرهنگ به خصوص سینما گفتگو کردیم که در ادامه میخوانید:
شاید بتوان فیلم سینمایی «۲۳ نفر» را تنها فیلمی دانست که سردار سلیمانی نگاه خاصی به آن داشت و نظراتش را حین تولید اعمال کرد. چرا «۲۳ نفر» برای ایشان اهمیت داشت؟
عموم بچههای ۲۳ نفر در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، از اهالی استان کرمان بودند و از دوران نوجوانی هم با حاج قاسم آشنا بودند زیرا هما نطور که میدانید خودشان هم کرمانی بودند. در زمان جنگ، شهید سلیمانی به برخی از آنها به دلیل سن کمی که داشتند اجازه ورود به جبهه را نمیداد. خلاصه ارتباط قدیمی بین آنها وجود داشت و مراودهی آنها تا زمان ساخت فیلم «۲۳ نفر» نیز ادامه پیدا میکند. آن ۲۳ نفر پس از بازگشت از اسارت هر کدام در حوزههای مختلفی مشغول میشوند. برخی از آنها استاد دانشگاه شدند همچون دکتر محمد ساردویی و برخی هم راه ادبیات را در پیش میگیرند مانند دکتر احمد یوسفزاده که پس از فیلم «۲۳ نفر»، کتاب «آن بیست و سه نفر» را منتشر کرد. که البته ارتباطی با فیلم ندارد و تحقیقاتی بود که خودشان انجام داده بودند.
پس این «۲۳ نفر» جزوی از نیروهای شهید قاسم سلیمانی در جنگ تحمیلی ایران و عراق بودند؟
بله، و حاج قاسم هم نسبت به آنها شناخت داشت و هم تعدادی از آنها در سپاه ثارالله کرمان بودند.
شهید قاسم سلیمانی به عنوان یک نظامی چقدر به فرهنگ اهمیت میداد و دغدغه داشت؟
به اندازه بضاعت اندک و فهم خودم این را میگویم که حاج قاسم یک فرمانده نظامی بود؛ اما در واقع انسان کاملی بود که در حوزههای مختلف سررشته داشت. به همان اندازه که فرماندهای مقتدر و فردی سیاستمدار بود، یک دوست هم بود و خصوصیت جامعالشرایطی داشت. آدمها معمولا در یک بعد یا نهایتا دو بعد رشد میکنند اما حاج قاسم در بسیاری از حوزهها حرف برای گفتن داشت و صاحب شناخت و نظر بود. نقل میکنند زمانی که در هواپیما به سمت کشور سوریه برای دفاع میرفت، کتاب میخواند و از حوزه فرهنگ مطلع بود. ایشان فرد نظامیای بود که ارتباطش را با ادبیات حفظ میکرد و –به واسطه همان نگاه استراتژیکی که داشت- تشخیص میداد که برخی اتفاقها، رویدادها و رفتارها باید در میدان تامین شوند و برخی هم باید در جایگاه اجتماعی، سیاسی و فرهنگی پیگیری شوند.
بر این اساس میتوان گفت شهید سلیمانی نگاهی متفاوت از رویکرد نظامی به مسائل اجتماعی و فرهنگی داشت؟
حاج قاسم درباره شرایط اجتماعی همیشه سخنرانی میکرد و نسبت به وضعیت اجتماعی، فرهنگی و بسیاری اتفاقهای دیگر، نگاهی چکشی یا خشک نداشت؛ بلکه نگاهش از روی مهر و کاملا پدرانه بود. برای مثال میگفت «این که در جامعه مدام بگوییم او بیحجاب و این با حجاب است یا اصلاح طلب یا اصولگراست، پس دیگر چه کسی میماند؟ اینها همه مردم ما هستند. آیا همه بچههای شما متدیناند؟ آیا همه مثل هم هستند؟ نه، اما پدر همه آنها را جذب میکند و جامعه هم خانواده شماست. این که بگوییم من هستم و بچههای حزباللهی خودم، حفظ انقلاب نمیشود». یادم است درباره بیحجابان در کشور هم تاکید کرده بود که «من اصلا قبول ندارم در بین بچه حزباللهیها بگوییم این آدم با آن شکل و قیافه است. همان دختر کم حجاب، دختر من، ما و شماست؛ نه دختر خاص من و شما اما جامعه ماست». ماجرای ۲۳ نفری که در زمان جنگ رخ داد، در طول جنگهای تاریخ دنیا منحصر به فرد است. در هیچ جنگی سراغ نداریم که ۲۳ نفر نوجوان توسط دشمن اسیر شوند، و سالها اسارت را تحمل کنند تا ذلتی بر کشورشان وارد نشود. آنها اسارت در عزت را به آزادی در ذلت ترجیح دادند و در جواب گفتند که آزادی که صدام هدیه کند بوی ذلت میدهد! حاج قاسم نیز این مسئله را بسیار خوب میدانست. احساس میکنم در سالهای عمر پر برکتش، به جمعبندی دقیقی رسیده بود و همان نگرشی که در حوزه نظامی ایجاد کرده بود، قصد داشت در حوزه فرهنگ هم نیروهایی فرهنگی بپروراند. درنتیجه زمان ساخت فیلم «۲۳ نفر» از همین منظر و نگاه وارد شد و ساخت آثاری برای شهدا را سفارش میکرد.
از نظر شما عمل کردن به توصیههای ایشان چقدر میتواند در شناساندن شهدایی که مهجور ماندهاند موفق باشد؟ در واقع آیا میتوانیم به جای اسطورههای بیگانه، الگوهای ملی از فرهنگ خودمان داشته باشیم؟
به عنوان فردی که در فرهنگ و هنر و گاهی در حوزه دفاع مقدس کار کردهام، میدانم که هنوز کاری درباره دفاع مقدس انجام ندادهایم. از نظر کمی میتوانیم بگوییم که آثار مختلفی داریم؛ اما از جهت کیفی چنین اتفاقی نیفتاده است. به قدری در طول ۸ سال جنگ تحمیلی اتفاق، سوژه و قهرمان داریم که هنوز نتوانستیم به ۱۰ درصد آنها هم بپردازیم. منظور من اتفاقات مختلف در ارتش و سپاه نیست بلکه کلیت این ۸ سال، فعالیت مردم در جنگ حتی ژاندارمری که در ابتدای جنگ بود، را باید در نظر بگیریم. در این رابطه مثالهای فراوانی وجود دارد. ما هیچگاه درباره فعالیتهای نیروی دریایی در خرمشهر، شهید مهدی زینالدین، ابراهیم هادی، محمدابراهیم همت و… حرف نمیزنیم. حسن آبشناسان فردی بود که در قبل از انقلاب اسلامی با فرمانده صدام حسین، همدورهای بوده و در زمان جنگ فعالیتهای مهمی داشته است. او فرماندهی قرارگاه منطقهای شمال غرب نزاجا و لشکر ۲۳ نیروهای هوابرد ارتش جمهوری اسلامی ایران را برعهده داشت؛ اما از او سخنی به میان نیامده است. در ۸ سال دفاع مقدس، ایران اندازه تمام کشورهای منطقه قهرمان داشته است. متاسفانه جامعه هم در این باره بیدار نیست. یک فیلم درباره شهید احمد متوسلیان (فیلم ایستاده در غبار) ساخته شد و با آن کار هنوز در ذهن مردم ماندگار شده است و رشادتهای او سر زبانهاست. زمانی که فیلم «۲۳ نفر» در جشنواره فیلم فجر نمایش داده شد؛ فضای عجیبی ایجاد شد و همه متاثر شدند. ما کم کاری کردهایم و به این کم کاری حوزه فرهنگ به ویژه در سینما واقف هستیم. اگرچه متولیان فرهنگی کشور بیش از پدیدآورندگان آثار هنری مقصرند و کم کاری کردهاند، اما برج عاج نشینی به آنان اجازه نمیدهد به کارهای نکرده و سنگ اندازیهایی که در مسیر تولید اینگونه آثار ایجاد کردهاند بیاندیشند. بارها بزرگانی مانند سردار سلیمانی توصیه کردند که درباره شهدا، عملکرد آنها و جنگ ایران و عراق آثاری خلق کنید اما گوش شنوا کجاست؟ سازمانهای هم برای همین کار تاسیس شدند اما به جای پرداختن به این حوزه، به سراغ تولیدات اجتماعی و… رفتهاند. فلسفه وجودی تشکیل این سازمانها برای پرداختن به این موضوعات است و برای همین هم بودجه میگیرند اما نتیجه چه شد؟ امیدوار هستم متولیان فرهنگی و سینماگران به خود بیایند و قهرمانپروری ملی در سینما حادث شود.
درباره سالهای نظامی شهید سلیمانی چندین مستند کار شده؛ اما به زندگی شخصی و دوران نوجوانی و جوانی ایشان پرداخته نشده است. برخی معتقدند که پرداختن به زندگی شخصی ایشان دشوار است و سمت آن نمیروند. برخی دیگر میگویند باید درباره این قهرمان تولیدات باید زیاد باشد. همه فکر میکنند که ما تمام وجوه نظامی حاج قاسم را میدانیم، در حالی که اطلاعی از آن نداریم. آن چیزی که میدانیم، اطلاعات اندکی از کارهای سردار در جنگهای لبنان و سوریه و عراق و افغانستان و سوریه و یمن و. . است. ما اسرافکننده و خرج کننده بدی در ارتباط با قهرمانان هستیم و در کار آنها را هدر میدهیم. قبلا در گفتگوهایم عرض کردهام که امیدوار هستم سالها کسی به سمت ساخت اثری درباره حاج قاسم نرود. زیرا فردی که به سمت ساخت چنین اثری میرود، میخواهد به تمام وجوه زندگی سردار بپردازد که قطعاً نمیتواند. در استان کرمان، منطقهای به نام «قاسم آباد» داریم که حاج قاسم سالهای پیش با اشرار مقابله کرده و به جای جنگ، اسلحههای آن را گرفته و در عوض زمین داده است. اکنون تمام آن قاچاقچیان و اشرار کشاورزی میکنند. همین موضوع میتواند یک فیلم کامل باشد. هر کشور دیگری بود، این سوژه را به بهترین نحو تبدیل به اثر سینمایی کرده بود. مثالی برای شما میزنم؛ حاج قاسم با کوبانیها چه نسبتی جز انسانیت و شرف انسانی داشت که با هلی کوپتر برای نجات جان مردمان در محاصره داعش وارد میدان شد؟ همین روایت، سوژه بسیار مناسبی برای ساختن یک فیلم است. واضح بگویم که تمام فعالیتهای حاج قاسم تبعات اجتماعی داشته است و هر فردی که قصد ورود به آنها را دارد، بهتر است صرفا به یک بخش کوچک بپردازد تا کلیت ماجرا را نشان دهد.
پس از نظر شما، کسانی که میخواهند درباره شهید قاسم سلیمانی اثری تولید کنند بهتر است هر کدام به بخشی از زندگی ایشان بپردازند؟
بله، اگر غیر این بخواهند فیلمی را تولید کنند، نه تنها فیلم ضایع میشود، که قهرمانمان را هم هدر میدهیم. حتی اگر من هم بسازم، همین است؛ زیرا حاج قاسم، انسان منحصر به فردی است و پرداختن کلی به آن، سوژه را هدر میدهد و نابود میکند. ماجرای زندگیاش ترسیم تقابل خیر در برابر شر بوده است. حقیرترین فرد روی کره زمین (دونالد ترامپ) تصمیم میگیرد پسندیدهترین فرد را از بین ببرد. ترامپ نیروهای بیشماری را برای به شهادت رساندن یک نفر موظف کرد. ببینید حاجی چقدر بااهمیت بود که برای به شهادت رساندنش این همه آدمنما متحد شده بودند! پس برای ساختن اثری درباره چنین شخصیت مهم و تاثیرگذاری، به هیچ وجه نباید کار کلیای ساخت. هر فردی که احساس مسئولیت میکند، بهتر است به یک بخش از زندگی سردار سلیمانی بپردازد. چه کسی گفته درباره حاج قاسم فقط یک فیلم باید ساخته شود؟ اصلا ۱۵ فیلم درباره ایشان تولید شود زیرا هر کدام قصه خاص خودش را دارد و ما را با یک وجوه از زندگی سردار آشنا میکند.
خاطرهای متفاوت از سردار سلیمانی به یاد دارید؟
حاج قاسم به همراه ۲۰۰ مسافر به سمت دمشق در هواپیما بودند. برج مراقبت بغداد که در دست امریکاییها بوده، دستور فرود در فرودگاه بغداد میدهند. امریکاییها میگویند اگر فرود نیایید به هواپیما شلیک میکنیم. در واقع به دنبال سردار سلیمانی بودند. خلبان برای اینکه حاج قاسم شناسایی نشود، لباس مهندس پرواز را به ایشان میدهد تا با کلاه و عینک بپوشد و به جای او در کابین خلبان بنشیند. ماموران با دوربینهای فیلمبرداری داخل هواپیما شدند و با عکسی که از حاج قاسم داشتند، دنبال او میگردند. بسیار شگفتیانگیز است که او را پیدا نمیکنند و میروند. این ماجرای برای من اتفاق بسیار عجیبی است. تصور کنید اگر حاج قاسم در آن اتفاق دستگیر میشد، دشمن سرخوش از پیروزی هلهله سر میداد و ما میماندیم شکست خورده و مغموم! اما خدا خواست پایان زندگی او را گونهای رغم زند که با شهادت حاج قاسم هم مظلومیت او بیش از پیش عیان شود و هم غوغایی در دل آزادیخواهان به پا کند که ثمرات آن را در جیهه مقاومت به خوبی میبینیم و انشاءالله ادامه دار خواهد بود.
خودتان برنامهای برای تولید کارهایی در حوزه مقاومت، دفاع مقدس و روایت زندگی شهدا دارید؟
آنگونه که ما میخواهیم، نمیگذارند پیش رویم. برای مثال خانوده شهید ابراهیم همت، تمایل به ساخت فیلمی درباره آن شهید دارند؛ اما کسانی میخواهند شهید همتی روایت شود که مورد پسند آنهایی باشد که زندهاند!
یعنی در روایت زندگی شهدا، عدهای به دنبال سهمخواهی هستند؟
بله، همت را همانگونه که بود باید تعریف کنیم؛ نه همتی که فلانی دوست دارد روایت شود. زینالدین و دیگر شهدای والا مقام هم همینگونهاند. حاج قاسم نیز از همین جنس است. همه فکر میکنند زمانی که از قهرمان حرف بزنند، باید چیزی را هم اضافه کنند. در حالی که آن فرد فی نفسه قهرمان است و مردم هم با همان ارتباط برقرار میکنند. در این حوزه کار کردن بسیار دردسر دارد و همت بسیاری هم میخواد. ۱۵ سال که میخواهم فیلم حسن آبشناسان که در میدان جنگ حریف را به مباهله دعوت میکند را بسازم و با فرماندههان هم جلسه گذاشتیم؛ اما هزینهای بابت آن نمیدهند. میگویند موافق ساخت هستیم اما بدون بودجه و حمایت چطور آن را بسازیم؟ آن کسانی که رفتند، قهرمانانه زیستند و رفتند پس تلاش نکنیم امتیازی از کنار آنها کسب کنیم. این ما نیستیم که آنها را قهرمان میکنیم، آنان در مسیر زندگی و مجاهدت خود به قهرمان بدل شدهاند و اساساً قهرمانی برازنده آنهاست. انصاف نیست قهرمانان را خفیف کنیم تا ما هم به چشم بیاییم. وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ.
ارسال نظر