بخش دوم مصاحبه ستاره فوتبال جهان
امباپه:نمیخواهم تابلوی تبلیغاتی شوم !
ستاره جوان پاریسنژرمن در گفتوگویی با «اسپرت استایل» درباره شرایط زندگی اش، فوتبال و البته دوران پسا فوتبالش صحبت کرده است.
کیلیان امباپه ستاره جوان پاریسنژرمن در گفتوگویی بسیار طولانی با «اسپرت استایل» درباره شرایط زندگی اش، فوتبالی و البته دوران پسا فوتبالش صحبت کرده است. این گفتگو آنقدر طولانی بوده که در زیر فقط به خلاصهای از آن اشاره شده است.
میگویند تو گلهایی که در تمرین هم میزنی میشماری، درست است؟
بله، قطعاً همینطور است! همین چند وقت پیش بود که تصویری در شبکههای مجازی با پیراهن پاریسنژرمن منتشر کردم که مضمونش این بود که توانسته بودم صدمین گلم در تمرینات را بزنم. برای من فوتبال شبیه یک بازی است، همین. گلهای تمرینیام را هم میشمارم، چون این کار را دوست دارم. از این موارد گذشته تلاش میکنم در امر گلزنی بهتر هم شوم. اینکه آدم از هر ضربه به سمت دروازه یک گل بسازد غیرممکن است ولی هرکاری برای رسیدن به سطح عالی در این زمینه انجام میدهم. هر کاری برای «خاص» شدن.
*اینکه آدم بینقص باشد نیاز به یک ذهنیت فولادی هم دارد. هیچ میلی نداری که بعضی وقتها بینقص نباشی؟ کارهای احمقانه کنی، احساساتی تصمیم بگیری؟ به جاده خاکی بزنی؟
من که بینقص نیستم! بعضی وقتها به جاده خاکی میزنم ولی حتی در چنین موقعیتهای هم باز چارچوب را نگه میدارم. آدم میتواند از جاده اصلی خارج شود ولی از چارچوب اصلی نه. چارچوب را باشگاه، خانواده و خودت وضع میکنی. من خیلی دلم میخواهد با دوستانم کارهای احمقانهای انجام بدهم ولی باید در چارچوب باشد و آن کار احمقانه یک کار خطرناک منجر به فاجعه نباشد. اگر اینطوری باشد مردم همچنان تو را دوست دارند، چون میگویند بالاخره جزئی از زندگی است. در فوتبال من از بقیه همسن و سالهایم پیشی گرفتهام ولی در زندگی نتوانستهام همه چیز را ببینم و تجربه کنم. البته این هم طبیعی است، چون من فقط ۲۰ سالم است. نباید تفاوت انسان بودن با بازیکن بودن را از یاد برد.
*تو الان گواهینامه داری؟
نه ولی به زودی گواهینامهام را میگیرم.
*به عنوان بازیکن همه استایل تو را میشناسند ولی به عنوان یک آدم معمولی، کمتر شناختی از تو دارند...
درست است. دوست دارم بیشتر در جمع خانوادهام بمانم. البته من آدم معاشرتی هستم و این مورد را هم دوست دارم. عاشق زندگیام هستم ولی نباید مغرور بود. دوستانی هم دارم که نتوانستهاند با ریتم کیلیان امباپه، منظورم ریتم ستاره شدنش رشد کنند ولی خب به همین موضوع هم احترام زیادی میگذارم.
*وقتی قرار باشد در شهر تردد کنی دوست داری چه کارهایی انجام بدهی؟
کارهای ساده. اینکه با دوستانم به رستوران بروم، شوخی کنم، در کنار خانوادهام باشم. از این کارها که همه انجام میدهند...
*وقتی آدم کیلیان امباپه باشد مگر میتواند «از این کارهایی که همه میکنند» انجام دهد؟
سخت که هست ولی امکانپذیر است. احتمالاً چیزی که باعث خوشحالی بیشترم میشود این است که حس کنم میتوانم کارهای معمولی را انجام بدهم. مثلاً اخیراً به همراه دوستانم به رستورانی در پاریس رفتم، بعد به خانه برگشتم، کارت بازی کردم و بعد هم فیلم دیدیم. وقتی میخواستم بخوابم خیلی خوشحال بودم، چون شب فوق العادهای با رفقایم سپری کرده بودم. یک شبک کلاسیک کیلیانی. بله، من هم دوست دارم کمی خوشگذرانی کنم...
*آنکه بله! چون به نظر میرسد در دست انداختن بقیه هم تبحر خاصی داری...
عاشق شوخی کردن هستم! آدم شوخ طبع باشد چیز خوبی است، نه؟ باید نیمه پر لیوان را دید. دوست دارم با دوستانم و البته خبرنگارها شوخی کنم...
*وقتی بچه بودی بازیکن مورد علاقهات چه کسی بود؟
دورههای مختلف، آدمهای مختلفی بودند. قطعاً زیدان بود. دوره قهرمانهای برزیلیام هم بود. بچه که بودم مدام فوتبال، فوتبال و فوتبال. حالا، اما ورزشهای دیگر را هم دنبال میکنم و میبینم قهرمانهای زیادی دارند که میشود از آنها الگو برداری کرد. دورهای هم کریستیانو رونالدویی بودم.
*تو برخلاف دیگر ستارههای دنیا خیلی درگیر برندهای تبلیغاتی نشدهای و با چندتایی بیشتر کار نمیکنی. دلیل خاصی دارد؟
دلیلش این است که نمیخواهم تابلوی تبلیغات شوم. یکی دیگر از دلایلش هم این است که آن برند باید با ارزشهایم همخوانی داشته باشد. نمیخواهم صرف اینکه اسپانسر داشته باشم، با هرکس کار کنم. الان از شرایطم راضی هستم و خوشحالم که سفیر تبلیغاتی همین چندتا برند هستم. علاقهای به داشتن ۷۰ اسپانسر ندارم. البته خانواده و وکیلم همچنین چیزی را نمیخواهند.
*فوتبالیستها ماشین و ساعت خیلی دوست دارند...
بلهههه! من هم ماشین و ساعت خیلی دوست دارم. پس همانطور که میبینید من هم با بقیه فرقی ندارم! همانطور که گفتم در فوتبال پیشرفت کردهام ولی در زندگی نه. باید هنوز برای یکسری چیزها منتظر بمانم. البته نباید دروغ هم بگویم؛ میتوانم هرچیزی که بخواهم را خیلی سریع بخرم ولی میدانم باید منتظر بمانم.
*منتظر چه چیزی هستی؟
یک ماشین زیبا و یک خانه زیبا.
*و ساعت چطور؟
اولین ساعتی که داشتم هدیه برادر بزرگم بود. یادم نمیآید چه مارکی بود. فکر میکنم برای خودش خریده بود ولی دوستش نداشت. به هر حال آن را به من داد و میدانید که من هم نمیتوانستم هدیه برادر بزرگترم را رد کنم! ۱۳ یا ۱۴ سالم بود. همیشه ساعت داشتن را دوست داشتهام.
*در همین ۲۰ سالگی، آدم مجبور است به دوران پسا فوتبالش فکر کند. اینطور نیست؟
چرا. من که فکر میکنم. این موضوع تمرکزم را به هم نمیریزد. دوست دارم مربی شوم. سرمربی شدن احتمالاً پیچیدگیهای کمتری دارد.
ارسال نظر