محرمی: شماره ۸ برازنده هاشمینسب بود و فوتبالش را دوست داشتم
مهدی هاشمینسب را هم خیلی قبول دارم. مهدی پسر با معرفت و مثل خود من روراست و یکرنگی است.
پس از اینکه با مرتضی کرمانی مقدم درباره پیراهن شماره ۸ و خصوصیات بازیکنانی که این شماره را در پرسپولیس پوشیدهاند، حرف زدیم ناگهان به یاد مجتبی محرمیافتادیم. یکی از محبوبترین بازیکنان کل ادوار پرسپولیس و تیم ملی که خیلیها او را بهترین مدافع چپ تاریخ فوتبال ایران میدانند.
مصاحبه با او را هم با پیراهن شماره ۸ آغاز کردیم.
با مرتضی کرمانی مقدم درباره پیراهن شماره ۸ صحبت کردیم که به ما گفت علی پروین این شماره را به او داد. شما چه طور به این شماره رسیدید؟
نظر علی آقا شرط بود. مرتضی کرمانی دوست و همبازی خوبم به قطر رفته بود و بنابراین پیراهن شماره ۸ به من رسید.
خودتان هم آن را دوست داشتید؟
شک نکنید! من طرفدار تیم ملی آلمان بودم. تیمیکه کاپیتان آن لوتار ماتیوس معروف پیراهن شماره ۸ را میپوشید. خیلی از سبک بازی او خوشم میآمد.
چرا؟
در ظاهر فوتبالیست ریزنقشی بود اما هم تکنیک داشت، هم شوتزن و بازیساز بود و هم در زمین و جنگهای تک به تک کم نمیآورد. فوتبالدوستان قدیمی میدانند که در اواخر دوران بازی اش در دفاع آخر هم عالی بازی میکرد. البته یک بازیکن دیگر آلمانی را هم دوست داشتم و به خاطرش در تیم ملی ایران شماره ۳ میپوشیدم.
آندریاس برِمه؟
نه!
اما تماشاگران پرسپولیسی شما را «مجتبای برِمه» صدا میزدند!
درست است ولی برِمه چپ پای صرف و فوق العاده ای بود اما من راست پا بودم. البته با پای چپ هم خوب بازی میردم اما طرفدار " پل برایتنر" بودم!
چرا؟
روی دستش بازیکن نیامد. او هم راست پا بود و میتوانست در خطهافبک، دفاع چپ و همه جای زمین بازی کند.
مثل خود شما؟
(با تواضع خاصی) ما کجا و پل برایتنر کجا؟ یک فوتبالیست فنی و در عین حال با آن سیبیلهایش ترسناک بود.
بعدها شوماخر دروازهبان تیم ملی آلمان در کتاب خاطراتش نوشت که همه در رختکن تیم ملی آلمان از پل برایتنر میترسیدند. او در رختکن سیگار میکشید و کسی هم حرفی به او نمیزد؟!
من این موضوع را نمیدانم اما پل برایتیر که میشناختم در جام جهانی ۱۹۷۴ با خونسردی ضربه پنالتی اش را در بازی فینال مقابل هلند گل کرد تا تیم ملی آلمان قهرمان رقابتها شود. پل برایتنر خیلی خونسرد و فنی بازی میکرد و اصلا استرسی نداشت انگار توی محل خودشان بازی میکند. به خاطر او بود که در تیم ملی شماره ۳ میپوشیدم.
والبته یک نفر دیگر؟!
چه کسی؟!
همبازی که خیلی دوستش داشتید و شماره ۸ میپوشید؟
خدابیامرزد سیروس قایقران را که پرچمش خال آسمان فوتبال انزلی و ایران است. یک مرد با معرفت و یک رفیق بی نظیر که مرام و معرفتی روی دستش نیامده است. وقتی او شماره ۸ را میپوشید من یکی عشق میکردم. خیلی رعنا بود با قیافه ای مردانه و دوست داشتنی... (آهی میکشد) خیلی وقتها یاد سیروس میافتم. شماره ۸ تیم ملی به سیروس میآمد و بس!
قبل از شما و مرتضی کرمانی مقدم، پیراهن شماره ۸ را ناصرمحمدخانی و حسین کلانی میپوشیدند اما شما دو نفر تعریف جدیدی از این پیراهن ارائه دادید. یاغی و جنجالی لقبی بود که به شماره هشتهای پرسپولیس دادند!
من نه یاغی بودم و نه جنجالی و همه اینها را برایم ساختند. نمیگویم فوتبالیست آرامیبودم اما جلوی زورگویی یا دعوای بازیکنان حریف و به قول معروف فوتبالی کم نمیآوردم. زمین فوتبال برای نسل ما حکم ناموس را داشت. اجازه نمیدادیم کسی در زمین ما جولان بدهد. محکم و سفت بازی میکردم و البته دشمن هم زیاد داشتم.
دوست و طرفدار هم زیاد داشتید. این طور نیست؟
قطعا همین طور است اما دشمنانم قدرت را در دست داشتند. نمیتوانستند تحمل کنند یکی از جنوب تهران آمده و ... نمیخواهم به گذشته برگردم اما دست به دست هم دادند خرابم کنند.
موفق شدند؟
شاید بله و شاید هم نه! من فقط روی فوتبالم حساب میکردم و دنبال چیزی هم نبودم اما مگر میگذاشتند؟ کوچک ترین اشتباه مجتبی محرمیتبدیل به بزرگ ترین خلاف دنیا میشد اما در همان دوران هم کسانی بودند که اشتباهات بزرگ تری نسبت به من مرتکب میشدند ولی کسی نمیگفت بالای چشم شما ابرو است.
چرا؟!
نمیدانم، شاید مجتبی محرمیبچه پایین شهر بود. شاید مجتبی محرمیاهل ریا و تظاهر نبود و به کسی هم باج نمیداد. من رفتاری نمیکردم که برخلاف میل باطنی ام باشد. خودم بودم و هرگز نمیخواستم تظاهر کنم.
بگذریم! بعد از شما هم مهدی هاشمینسب پیراهن شماره ۸ را پوشید. صحبتی ندارید؟
مهدی هاشمینسب را هم خیلی قبول دارم. مهدی پسر با معرفت و مثل خود من روراست و یکرنگی است. او هم شاید یک جاهایی چوب سادگی اش را خورده باشد اما در پرسپولیس با جان و دل بازی میکرد. خوشم میآمد وقتی میدیدیم در بازیهای پرسپولیس به هیچ کس باج نمیدهد و ...
هاشمینسب برای پوشیدن پیراهن پرسپولیس از شما رخصت گرفت؟
من اسمش را رخصت نمیگذارم. مهدی مشتی گیری کرد و زنگ زد که پیراهن شماره ۸ را میخواهد بپوشد.
شما چه گفتید؟
گفتم مبارکت باشد داداش! شماره ۸ برازنده اش بود چون فوتبالش را دوست داشتم. کاش آن زمان پرسپولیس اجازه نمیداد مهدی برود اما...
شماره ۸ امروز پرسپولیس، مرتضی پورعلی گنجی است. نظری ندارید؟
او هم بازیکن خوبی است و امیدوارم در پرسپولیس موفق باشد.
راستی شما چرا سر تمرین پرسپولیس رفتید؟
همین طوری و دلی رفتم. دخترم آرینا از خارج کشور برای دیدنم آمده و به همین خاطر سر تمرین پرسپولیس رفتیم با دوستان دیداری تازه کنیم. یحیی، افشین، کریم، سید جلال و بچهها را دیدم و خوشحال شدم. پرسپولیس همیشه برای ما حکم خانه را دارد و...
چرا پرسپولیس به تراکتور باخت؟
این سئوال را فکر میکنم یحیی جواب داد. این تیم ظاهرا تمرکز نداشته و با مشکلاتی مواجه شده بود که اجازه نداد برابر تراکتور نمایش خوبی داشته باشد. خود من هم از دیدن بازی بچهها واقعا غافلگیر شدم. انشالله در بازیهای بعدی جبران میکنند.
مجتبی محرمیاگر الان بازی میکرد چقدر میارزید؟
این را دیگران باید بگویند!
یک بار مرتضی کرمانی مقدم در مصاحبه ای گفته بود مجتبی محرمیاگر الان بازی میکرد ۱۵۰ میلیارد تومان میارزید. قبول دارید؟
مرتضی لطف دارد. خودش الان بازی میکرد قیمت نداشت. من فقط یک چیز میگویم. کشاورز تهران سال ۱۳۷۰ اگر اشتباه نکنم تمام ستارههای ایران را خرید. جواد زرین چه، رضا حسن زاده، مهدی ابطحی، خدابیامرز سیروس ، نادرمحمدخانی و... و با من هم صحبت کردند. وقتی خبرش در شهر پیچید هواداران پرسپولیس جلوی نمایشگاه علی پروین و در زمین کارگران که چرا گذاشتید مجتبی برود؟ کشاورز به پول آن موقع ۳میلیون نقد میداد که با دو میلیون میشد خانه در آریاشهر بخری!
کلی هم یخچال و فرش و گاز و تلویزیون و ماشینلباسشویی، ما را بردند زورخانه و دوره کردند که تو بچه لاتی، به خاطر مردم برگرد. محمود خوردبین هم رفت منزل مادرم و همه هدایای کشاورز را باروانت کرد و برگرداند. آن سال ۴۰هزار تومان پرسپولیس به ما داد! سال ۱۳۷۱ هم عین این داستان برای تجارت تکرار شد، فنونیزاده، پیروانی ، طاهری، دایی، دینمحمدی و... همه رفتند. گران ترین شون میگرفت ۲ میلیون اما به من ۶ میلیون نقد میدادند و ۶ میلیون وام بلاعوض خرید خانه . مهدی فنونی با همین وام در آریاشهر خانهای ۲۵۰ متری خرید. دوباره گفتند بمان پرسپولیس و ماندم.
ظاهرا سر ماجرای پیشنهاد بانک تجارت خدابیامرز پدرتان مخالفت کرد؟
پدرم بنده خدا حرف خاصی نداشت اما علی آقا پروین را هم خیلی دوست داشت. یک روز علی آقا به منزل ما آمد و پدرم هم کله پاچه تدارک دید. دور هم که نشسته بودیم، آقای پروین گفت که مجتبی بمان و نرو! پدرم هم به من گفت که روی حرف علی آقا نباید حرفی بزنی و ما هم نزدیم.
پشیمان نیستید؟
نه ولی دروغ نمیگویم گاهی وقتها خوب که فکر میکنم میبینم میتوانستم آن زمان تصمیمات بهتر و منطقی تری هم بگیرم. من پرسپولیس را دوست داشتم، به این تیم تعصب داشتم اما باید به آینده هم فکر میکردم. از کل دوران فوتبالم فقط یک خانه در خیابان بهار داشتم که فروختم و زن و بچه ام را با آن راهی خارج از کشور کردم. میتوانستم حداقل دو، سه خانه یا آپارتمان دیگر بخرم و حداقل آینده ام را بیمه کنم اما ... حالا گذشتهها گذشته و همین که مردم و هواداران پرسپولیس هنوز مرا به یاد دارند جای شکرش باقی است.
سئوالات ما به پایان رسید. شما حرف ناگفته ای ندارید؟
راستش میخواستم بگویم وقتی دیدم با حمید استیلی چه طوری تا کردند خیلی ناراحت شدم. حمید استیلی فوتبالیست ملی این مملکت بوده و فدراسیون با او خوب تا نکرد. من میگویم اگر میخواستید حمید استیلی را برکنار کنید حداقل یک فوتبالی را جای او میگذاشتید نه اینکه... او پسر با معرفتی است و به خاطرش خیلی ناراحت شدم، خیلی!
ارسال نظر