موسیقی عباس قادری و جواد یساری موسیقی جنوب است

وحید اسداللهی میگوید: اینکه ما اهالی موسیقی، موسیقی‌ها را بد بدانیم کار خوبی نیست و اسم گذاشتن روی آنها کاری بدتر. واقعا چرا نباید چنین هنرمندانی مجوز فعالیت دریافت نکنند؟ بچه‌هایی که چنین موسیقی‌هایی را می‌زنند، مجوز ندارند و به آنها مجوز نمی‌دهند.

موسیقی عباس قادری و جواد یساری موسیقی جنوب است

 موسیقی اقوام را به خاطر ریتمش حذف کردند

 

وحید اسداللهی (موسیقی‌دان و نوازنده پیشکسوت اهل اردبیل) می‌گوید: وقتی نمی‌گذارند برخی افراد روی صحنه بروند، همان‌ها آثار محلی را به گونه‌ای دیگر اجرا می‌کنند که اتفاق خوبی نیست. به فرض در آذربایجان چند خواننده می‌‌آیند، همان موسیقی مدنظر خودشان را می‌نوازند و فقط شعرش را ترکی می‌کنند. این نوع موسیقی، موسیقی اصیل آذربایجان نیست.

 

به گزارش ایلنا، موسیقی صرفا آن چیزی نیست که در پایتخت تولید و ارائه می‌شود و استادان و پیشکسوتان موسیقی و هنرمندان ژانرهای مختلف (بخصوص فعالان موسیقی نواحی مختلف ایران) هم اغلب در تهران زندگی نمی‌کنند. می‌توان گفت تقریبا اغلب استادان موسیقی دستگاهی مقامی، همچنین افراد تاثیرگذار این عرصه، اهل شهرهای دیگر هستند و پس از مقطعی برای انجام بهتر کارها و دریافت تاثیر و نتیجه‌های بهتر به تهران نقل مکان کرده‌اند. این موضوع نیز قابل توجه است که موسیقی دستگاهی ایران برگرفته از موسیقی نواحی مناطق مختلف کشور است. از طرفی اهالی موسیقی نواحی ساکنِ شهرها و روستاها با کمترین امکانات و حتی بدون دریافت مبلغ در ازای آثار تولیدی به حیات هنری خود ادامه می‌دهند بی آنکه صدایشان به جایی برسد.

 

وحید اسداللهی (نوازنده سازهای کوبه‌ای و محلی خطه آذربایجان اهل اردبیل) یکی از هنرمندانی است که سهم عمده‌ای در معرفی موسیقی دیارش داشته است. او علاوه بر نوازندگی سازهای آذربایجانی در چگونگی نواختن ساز نقاره تبحر بسیار دارد تا آنجا که برخی او را «پدر نقاره ایران» خطاب می‌کنند. او طی همکاری با دیگر هنرمندان آلبوم‌های متعددی را تولید کرده و به عنوان نخستین تکنواز خارجی نقاره در ارکستر فیلارمونیک باکو عضویت یافته و همچنان با این ارکستر همکاری می‌کند. او که طی همکاری با هابیل علی‌اف (کمانچه‌نواز نامی جمهوری آذربایجان) در شهرها و کشورهای مختلفی به اجرای برنامه پرداخته، در دوران کرونا هم پرکار بود.

 

وحید اسداللهی که به عنوان داور در رویدادهای متعدد آثار زیادی را مورد ارزیابی قرار داده و اجراهای متعددی در برنامه‌ها و جشنواره‌های خارجی و داخلی داشته، از اوضاع موسیقی محلی در استان‌ آذربایجان و دیگر مناطق گفت و نسبت به بی‌توجهی به استادان موسیقی نواحی، انتقاد کرد.

از اهمیت توجه به بزرگان موسیقی و هم‌نسلتان بگویید.

 

به هرحال گاه در جشنواره‌ها و برنامه‌ها بزرگان موسیقی به اجرای برنامه می‌پردازند. عده‌ای به چنین برنامه‌هایی رغبت دارند و برخی هم نه! طبعا چنین اتفاقاتی امور موسیقایی محسوب می‌شوند که فعلا هست و شاید دو سال دیگر همین هم نباشد. در کل اینکه استادان به اجرای موسیقی بپردازند و ساز بزنند اتفاقی عالی است که باید در طول سال وجود داشته باشد اما اینکه مثلا پنج‌، شش روز در قالب جشنواره‌ای این اتفاق بیفتد دردی دوا نخواهد کرد و نتیجه‌ای هم نخواهد داشت. چنین کاری می‌تواند به صورت مستمر در سالن‌های کوچک انجام شود. اگر چنین رویه‌ای وجود داشت الان وضع موسیقی این نبود که الان هست!

 عدم توجه به استادان و شیوه‌‌ها و سبک‌هایشان بی‌شک برای نسل‌های بعدی هم تبعاتی خواهد داشت.

 

مطمئنا همین طور است. شما تصور کنید بچه‌ای می‌رود و ساز زدن می‌آموزد، بی‌آنکه بداند بزرگش چگونه ساز می‌زند! آن بچه تقصیری ندارد.

 

این کاستی‌ها در موسیقی نواحی کشور پررنگ‌تر است.

متاسفانه همینطور است. موسیقی اقوام خیلی غریب است. البته خودم شخصا برای اینکه سازم را نشان دهم همیشه سولونوازی‌ام را داشته‌ام، اما واقعیت این است که آنطور که باید به موسیقی اقوام پرداخته نشده است. از طرفی جو و فضا و نحوه برخوردها هم تغییر کرده است. مثلا می‌شنویم که می‌گویند اینجا اجرا نکن، بد است و آنجا نرو و ساز نزن! چنین تفکراتی، اصلا خوب نیست و به نفع موسیقی نخواهد بود.

دلیل چنین بی توجهی‌ها و رفتارهایی، مسئولان هستند؟

 

نه، موزیسین‌ها در این رابطه از مدیران جلوتر هستند. آنها هستند که چنین رفتارهایی دارند. زمانی که جامعه موسیقی به یک موسیقی می‌گوید بد،‌ شما از مدیری که پشت میز نشسته چه توقعی دارید؟! ما موسیقی بد نداریم.

 

آیا این قضیه صرفا در موسیقی نواحی نمود دارد؟

 

خیر، قضیه نادیده گرفتن‌ها و رفتارهایی که گفتم درباره موسیقی‌های دیگر هم وجود دارد. متاسفانه گاه روی موسیقی‌ها اسم می‌گذاریم! چرا باید این کار را کنیم؟ حتی در رابطه با آثاری که آقای عباس قادری و جواد یساری خوانده‌اند هم این کار درست نیست.

 

منظورتان موسیقی کوچه بازاری است؟

 

من به خودم حق نمی‌دهم روی این نوع موسیقی و هر موسیقی دیگر اسم بگذارم. موسیقی این هنرمندان هم موسیقی است. به هرحال این افراد هم جزو اقوام هستند و موسیقی‌شان هم قسمتی از موسیقی جنوب کشور است.

 

اینکه می‌گویید موسیقی افرادی چون قادری و یساری موسیقی جنوب است، به چه معناست؟

 

شما بگویید چنین آثار چنین خواننده‌هایی با چه سازهایی اجرا می‌شوند؟ فلوت، تمپو، دایره زنگی و ویلون بعضی از سازهای این نوع موسیقی‌ها هستند. همانطور که گفتم و بازهم تاکید می‌کنم، این هم نوعی موسیقی است و مربوط به بخشی از جنوب کشور است. من چرا باید روی آن اسم بگذارم؟

اینکه ما اهالی موسیقی، موسیقی‌ها را بد بدانیم کار خوبی نیست و اسم گذاشتن روی آنها کاری بدتر. واقعا چرا نباید چنین هنرمندانی مجوز فعالیت دریافت نکنند؟ بچه‌هایی که چنین موسیقی‌هایی را می‌زنند، مجوز ندارند و به آنها مجوز نمی‌دهند.

آن خواننده بنده خدای شصت،‌ هفتاد ساله‌ای که خواننده چنین آثاری است، موسیقی را دنبال می‌کند که مربوط به جنوب است. این نوع موسیقی وابسته به جنوب است و ما نمی‌توانیم تاریخ را تغییر دهیم. یا مثلا اگر فردی ریتم «شش هشت» می‌نوازد چه کسی می‌تواند بگوید این بد است؟ مثلا ساز دایره متعلق به مادربزرگ‌ها و پدربزرگ‌های ماست.

 

اینکه برخی افراد و موسیقی‌ها مجوز فعالیت نمی‌گیرند، موضوعی است که به پرداخت و تحلیل بیشتر نیاز دارد؛ اما در کل عدم ارائه مجوز به برخی سبک‌ها و موسیقی‌ها برای موسیقی نواحی مختلف کشور چه تبعاتی دارد؟

 

وقتی نمی‌گذارند برخی افراد روی صحنه بروند، همان‌ها آثار محلی را به گونه‌ای دیگر اجرا می‌کنند، که اتفاق خوبی نیست. به فرض در آذربایجان چند خواننده می‌‌آیند، همان موسیقی مدنظر خودشان را می‌نوازند و فقط شعرش را ترکی می‌کنند. این نوع موسیقی، موسیقی اصیل آذربایجان نیست،‌ اما عده‌ای آن را دوست دارند و من چه کسی هستم بگویم کوچه بازاری است یا اسم دیگری روی آن بگذارم؟! به نظرم اگر این نوع موسیقی‌ها مجوز بگیرند و مشکلات مربوط به آنها سر و سامان یابد، موسیقی اقوام هم نجات پیدا می‌کند. نتیجه روال فعلی فردی به اسم تتلو است. مگر الان افتضاح‌تر از این آدم داریم که به مردم فحش و بد و بیراه می‌گوید؟

 

همین خواننده‌ هرگاه کنسرت برگزار می‌کند جمعیت زیادی به دیدن اجرای‌اش می‌نشینند و حتی در دقایق اول بلیت‌هایش با مبالغ کلان فروخته می‌شود. این مخاطبان را در چه دسته‌ای قرار می‌دهید؟

 

درست است اما چرا باید قشر مرفه ما کلی هزینه کند و سوارهواپیما بشود تا به دیدن کنسرت تتلو بنشیند؟ فکر می‌کنید چنین افرادی مثلا از جوادیه به ترکیه رفته‌اند؟! فردی که موسیقی پاپ می‌شنود به دیدن چنین کنسرتی رفته و حتی فرزندان آنهایی که موسیقی سنتی گوش می‌دهند هم به دیدن کنسرت تتلو رفته‌اند.

افرادی که موسیقی فولک می‌شنوند به چنین کنسرتی نمی‌روند. به نظرتان چند نفر به دیدن کنسرت‌های پاپ می‌روند؟ آیا تعدادشان از پنج هزارنفر بیشتر است؟ خیر بیشتر نیست و همان تعدادی که هستند، دور می‌زنند و به دیدن کنسرت‌ها می‌نشینند. اما می بینیم که تعداد خیلی زیادی برای دیدن کنسرت تتلو به ترکیه رفته‌اند و تعدادشان بیش از آن افرادی است که صرفا پاپ گوش می‌دهند؛‌ این بدان معناست که آنها صرفا طرفدار پاپ نبوده‌اند و از همه قشری هستند.

 

یکی از دلایل چنین اتفاقی عدم توجه به خوانندگان عامه‌پسند بخصوص در موسیقی نواحی است. مسئولان و مردم و رسانه‌ها خوانندگان عامه‌پسند موسیقی نواحی را به رسمیت نمی‌شناسند. نمونه‌اش سجاد رزمجو خواننده محلی شهر یاسوج است که پس از فوتش جمعیتی انبوه به تشییع جنازه‌اش آمدند، اما مسئولان و رسانه‌ها نادیده‌اش گرفتند و درگذشت او را تسلیت نگفتند.

 

خیلی‌ها را داریم که در منطقه خودشان می‌خوانند و مخاطبان زیادی موسیقی‌شان را دوست دارند. انگار هرکس پشت میز می‌نشیند تفکرش عجیب و غریب می‌شود؛ من با سیستم و سیاست‌های مربوط به آن کاری ندارم و بچه‌های موسیقی را می‌گویم؛ همین بچه‌های موسیقی هستند که در نهایت مسئولیت می‌گیرند.

 

برای سر و سامان یافتن اوضاع فعلی پیشنهادی دارید؟

 

ما باید چهارچوبی ببندیم که به واسطه آن همه موسیقی‌ها مورد توجه قرار گیرند. باید قبول کنیم که تعداد زیادی از مردم موسیقی عامه‌پسند را دوست دارند. ما نمی‌توانیم سلیقه مردم را نادیده بگیریم. خوانندگان این نوع موسیقی‌ها هم باید بیایند و بخوانند. اگر اجازه چنین کاری به آنها داده شود، طبیعتا موسیقی خودش را درست اجرا می‌کند. الان موسیقی آذربایجان درگیر چنین مشکلی است. موسیقی‌های دیگر نواخته می‌شوند و با آنها اشعار ترکی خوانده می‌شود.

 

این معضل در موسیقی کردستان و کرمانشاه و لرستان و بسیاری دیگر از مناطق وجود دارد.

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها