مروری بر زندگی و آثار نیمایوشیج پدر شعر نوی فارسی
علی اسفندیاری مشهور به نیما یوشیج از مشهورترین و مهمترین شاعران معاصر ایران است. او را که بنیانگذار شعر نو فارسی است ملقب به پدر شعر نوی فارسی کردهاند. نگاهی داریم به زندگی و کارنامه ادبی او.
سرویس فرهنگی مستقلآنلاین: نیما در سال ۱۲۷۶ شمسی در روستای یوش، از توابع بخش بلده شهرستان نور، چشم به دنیا گشود. خانواده مادری نیما ریشه و اصالتی گرجی داشتند. پدرش نیز ابراهیمخان اِعظامالسلطنه نام داشت که متعلق به خانوادهای اصیل اهل مازندران بود و به کشاورزی و دامداری اشتغال داشت. نام نیما یوشیج در ابتدا علی اسفندیاری بود. خاندان اسفندیاری از خانوادههای مشهور ایران و نور استان مازندران در دوره قاجار و پهلوی است که نسبت ایشان به شاخهای از اسپهبدان طبرستان موسوم به پادوسبانیان میرسد. پادوسبانیان سلسلهای ساسانی تبار بودند که از حدود سال ۴۰ هجری تا زمان شاهعباس یکم صفوی بر قسمتهایی از طبرستان (که بعداً مازندران نام گرفت) حکمرانی میکردند. علی اسفندیاری (نیما یوشیج) و محتشمالسلطنه از نامآورترین اعضای این خاندان به شمار میآیند. در عصر قاجار و پهلوی، وزرا و نمایندگان مجلس و چهرههای سیاسی، علمی و هنرمندان مختلفی از میان افراد منتسب به این خانواده وجود داشتند. حتی پس از درگذشت حسن اسفندیاری (محتشم السلطنه) در سال ۱۳۲۳ شمسی که از صاحبمنصبان معروف دوره خود و وزیر چند وزارتخانه بود، کتابی بهعنوان زندگی حسن اسفندیاری منتشر شد. نیما یوشیج بعدها در مقاله زندگینامه حسن اسفندیاری (محتشم السلطنه) که در آن تاریخچه خاندان اسفندیاری را بهطور مفصل شرح میدهد، به اصالت و تبار خود افتخار میکند و بهطور ضمنی تبار خود را به اسپهبدان پادوسبانیان طبرستان متعلق میداند.
شهرآگیم از اجداد پدری نیما و از بزرگان مازندران بود. به دلیل همین علاقهمندی به تبارش بود که نام فرزندش را نیز شرآگیم گذاشت. واژه «نیماور» در زبان مازندرانی به معنی کماندار بزرگ است. این نام، به چند تن از اسپهبدان مازندرانی اطلاق میشود. نیما خود دراینباره مینویسد: «نیماور یکی از پادشاهان رستمدار که جد من است.» در دوبیتی زیر نیما میگوید که آنچه باعث شهرتش میشود، هنر اوست. هنر نیما هم شاعری است و باعث شد که امروز یکی از نامداران عرصه ادبیات ایران باشد.
خود نیما در مورد هویت و ریشهاش به مازندرانی چنین سروده است:
نیمامٌ مِن، یگانِهِ رستمدار: من نیما هستم یگانه رستمدار
نیما وَروُ، شَهرآگیم تَبار: از نسل شراگیم نامآور و کماندار
هُنَرِ مُنی وُنِ مِ نوُم دار: هنر من باعث شهرتم میشود
کلین نیمٌ، تَشِ کِلهِ سَرِ کَل مار: خاکستر نیستم، بلکه چوب آتشین اجاقم
پدر نیما زندگی روستایی، تیراندازی و اسبسواری را به او یاد داد. نیما تا دوازدهسالگی در زادگاهش، روستای یوش و در دامان طبیعت زندگی کرد، خواندن و نوشتن را پیش ملای دِه آموخت ولی چندان دل خوشی از او نداشت چون او را تنبیه میکرد. نیما ۱۲ ساله بود که به همراه خانواده به تهران رفت و در مدرسه عالی سنلویی به ادامه تحصیل مشغول شد. در مدرسه کودکی گوشهگیر بود و از سایر بچهها کنارهگیری میکرد و به گفته خودِش با یکی از دوستانش دائماً از مدرسه فرار میکرد. او پس از مدتی با تشویق یکی از معلمهایش به نام نظام وفا به شعر گفتن مشغول شد و در همان زمان نیز با زبان فرانسه آشنایی پیدا کرد و شعر گفتن به سبک قدیم خراسانی را آغاز کرد. نیما، شعر بلند افسانه را به نظام وفا، معلمش تقدیم کرده است. پس از پایان تحصیلات در مدرسه سنلویی، نیما به استخدام وزارت دارایی درآمد؛ اما پس از مدتی متوجه شد که این شغل باب میلش نیست و آن را رها کرد.
تغییر نام علی اسفندیاری به نیما یوشیج
علی اسفندیاری در سال ۱۳۰۰ شمسی نام نیما را برای خود انتخاب کرد. نیما نام یکی از اسپهبدان مشهور طبرستان بود و معنی کمان بزرگ میدهد. او با همین نام جدید شعرهای خود را سرود. وقتی صدور شناسنامه در ایران آغاز شد شناسنامه او با نام جدید نیما خان یوشیج ثبت شد.
فعالیتهای اجتماعی و سیاسی نیما یوشیج
دوران نوجوانی و جوانی نیما با توفانهای سهمگین سیاسی ـ اجتماعی در ایران نظیر انقلاب مشروطه و جنبش جنگل و تأسیس جمهوری سرخ گیلان همراه شد. نیما یوشیج شاعر که روح حساسی داشت نمیتوانست از این حوادث تأثیرگذار اجتماعی بیتأثیر بمانَد. او ازنظر سیاسی تفکری چپگرایانه داشت با نشریه ایران سرخ، یکی از نشریات حزب کمونیست ایران (دهه ۱۹۲۰) که برادرش لادبن سردبیر آن بود و در رشت چاپ و منتشر میشد به همکاری پرداخت. او همچنین تصمیم گرفت به جنبش میرزا کوچک خان جنگلی ملحق شود و همراه با او بجنگد تا کشته شود. کمی بعدتر، در دهه بیست خورشیدی، در نخستین کنگره نویسندگان ایران عضو هیئتمدیره بود و اشعار وی در نشریات چپگرای این دوره منتشر میشد.
زندگی خانوادگی نیما یوشیج
نیما یوشیج در جوانی دل به دختری باخت که با او تفاوتهای عمیق عقیدتی و فرهنگی داشت و به دلیل اختلاف مذهبی نتوانست با او ازدواج کند. او این شکست را از سرگذراند و عاشق دختری روستایی به نام صفورا شد و تصمیم گرفت با او ازدواج کند، اما دختر حاضر نشد برای زندگی به شهر بیاید بنابراین، عشق دوم نیز نافرجام ماند.
بالاخره نیما در ۶ اردیبهشت سال ۱۳۰۵ شمسی ازدواج کرد. همسرش، عالیه جهانگیر، فرزند میرزا اسماعیل شیرازی و خواهرزاده نویسنده مشهور دوران میرزا جهانگیر صوراسرافیل بود. ثمره این ازدواج که تا پایان عمر نیما ادامه یافت، پسری بود به نام شراگیم که در سال ۱۳۲۱ خورشیدی به دنیا آمد و اکنون ساکن آمریکاست.
نیما ازدواج کرد تا به گفته خودش از افکار پریشان رها شود اما درست یک ماه پس از ازدواجش، پدرش ابراهیم نوری درگذشت. در همین زمان، چند شعر از او در کتابی با عنوان خانواده سرباز به چاپ رسید. او که در آن زمان بیکار و خانهنشین بود در انزوا به سرودن شعر مشغول بود و به ایجاد تغییر در شعر فارسی میاندیشید اما هنوز چیزی منتشر نکرده بود.
در سال ۱۳۰۷ خورشیدی، محل کار عالیه جهانگیر، همسر نیما، به بارفروش (بابل کنونی؛ مدرسه بدر) منتقل شد. نیما نیز همراه او به این شهر رفت. یک سال بعد آنان به رشت مهاجرت کردند. عالیه در رشت مدیر مدرسه بود و نیما را سرزنش میکرد که چرا درآمدی ندارد. او مدتی نیز در دبیرستان حکیم نظامی شهرستان آستارا به امر تدریس مشغول بود.
آغاز شاعری نیما یوشیج
نیما در سال ۱۳۰۰ شمسی در سن ۲۳ سالگی منظومه قصه رنگپریده را که یک سال پیش از آن سروده بود در هفتهنامه قرن بیستم میرزاده عشقی منتشر کرد. خود نیما این شعرش را اثری بچگانه نامیده است. این شعر با مخالفت بسیاری از شاعران سنتی و پیرو سبک قدیم مانند ملکالشعرای بهار و مهدی حمیدی شیرازی روبرو شد. شاعران سنتی به مسخره و انتقاد از او مشغول شدند. عبدالعلی دستغیب٬ منتقد ادبی٬ بر این اعتقاد است که نیما حتی در آن اوایل کار شاعریاش که به سبک قدیم شعر میسرود٬ توانست مهارت خود را در سرودن شعر کلاسیک نشان دهد. اشعار کلاسیک نیما هرچند از لحاظ فرم کهن هستند٬ اما معانی و موضوعات جدیدی در آنها گنجانده شده است.
نیما یوشیج در پاییز سال ۱۳۰۱ شعر «ای شب» را در روزنامه هفتگی نوبهار منتشر کرد. نیما در این رابطه میگوید: «در پاییز سال ۱۳۰۱ نمونه دیگری از شیوه کار خود «ای شب» را که پیشازاین تاریخ سرودم و دستبهدست و مردود شده بود، در روزنامه هفتگی «نوبهار» دیدم.» شیوه کار در هرکدام از این قطعات تیر زهرآگینی بهخصوص در آن زمان به طرفداران سبک کلاسیک شعر فارسی بود.
نیما پس از مدتی به تدریس در مدارس مختلف از جمله مدرسه عالی صنعتی تهران پرداخت. او در سال ۱۳۱۷ عضو هیئت تحریریه مجله موسیقی شد و به فعالیتهای مطبوعاتی نیز مشغول گشت. او در آنجا در کنار افراد شاخصی مانند محمد ضیاء هشترودی، عبدالحسین نوشین و صادق هدایت همکاری کرد.
انقلاب نیما در شعر فارسی با دو شعر «ققنوس» (بهمن ۱۳۱۶) و «غراب» (مهر ۱۳۱۷) آغاز شد و او این دو شعر را در مجله «موسیقی» که یک مجله دولتی بود به دست انتشار سپرد. او در طول زندگی خود توانست معیارهای هزارساله شعر فارسی را که تغییرناپذیر و مقدس و ابدی به نظر میآمد با شعرهای تازهاش از اساس زیرورو کند.
آثار نیما یوشیج
منظومه قصه رنگپریده در حقیقت اولین اثر منظوم نیمایی بهحساب میآید که در قالب مثنوی (بحر هزج مسدس) سروده شده است. شاعر در این شعر زندگی خود را روایت کرده است و از خلال آن به مفاسد اجتماعی نیز اشارههایی داشته است. قسمت اول این منظومه در هفتهنامه قرن بیستم منتشرشده بود. او سپس افسانه را سرود که در آن حال و هوایی عاطفی حاکم است و به عشق نگاهی دیگرگونه دارد و عشق عارفانه را رد میکند. چنانکه خطاب به حافظ میگوید:
حافظا این چه کید و دروغ است / کز زبان می و جام ساقی است
نالی ار تا ابد باورم نیست / که بر آن عشقبازی که باقی است
من بر آن عاشقم کو روندهاست
نیما در این آثار و اشعاری نظیر خروس و روباه، چشمه و بز ملاحسن مسئلهگو افکاری اجتماعی را بیان میکند، اما قالب اشعار قدیمی است. مشخص است که وی مشق شاعری میکند و هنوز راه خود را پیدا نکرده است. بااینحال انتشار افسانه دنیای ادبیات آن زمان را برآشفت. ای شب نیز در هفتهنامه نوبهار محمدتقی بهار چاپ شد و جنجالی به پا کرد.
نوشتههای نیما یوشیج را میتوان در چند بخش موردبررسی قرار داد: ابتدا شعرهای نیما؛ بخش دیگر، مقالههای متعددی است که او در زمان همکاری با نشریههای آن دوران مینوشته و در آنها به چاپ میرسانده است؛ بخش دیگر، نامههایی است که از نیما باقی مانده است. این نامهها اغلب، برای دوستان و همفکران نوشته میشده است و در برخی از آنها به نقد وضع اجتماعی و تحلیل شعر زمان خود میپرداخته است؛ ازجمله در نامههایی که به استادش «نظام وفا» مینوشته است.
آثار نیما عبارتاند از: «تعریف و تبصره و یادداشتهای دیگر»، «حرفهای همسایه»، «حکایات و خانوادهی سرباز»، «شعر من»، «مانلی و خانهی سریویلی»،«فریادهای دیگر و عنکبوت رنگ»، «قلمانداز»، «کندوهای شکسته» (شامل پنج قصهی کوتاه)، «نامههای عاشقانه».
مرگ نیما یوشیج
این شاعر بزرگ به دلیل سرمای شدید روستای یوش، به بیماری ذاتالریه مبتلا شد. او برای درمان به تهران رفت ولی در روند درمان هیچ تأثیری نداشت و بهبودی حاصل نشد.
نیما یوشیج سرانجام در سیزدهم دی ماه ۱۳۳۸ چشم از جهان دنیا فروبست. او ابتدا در امامزاده عبدالله تهران به خاک سپرده شد، ولی در سال ۱۳۷۲ بنا به وصیت خود او، پیکرش را به خانهاش در یوش منتقل شد.
آرامگاه نیما یوشیج در حیاط خانه و در کنار آرامگاه خواهرش بهجت الزمان اسفندیاری و سیروس طاهباز نویسنده و مترجم ایرانی قرار دارد.
تأثیر نیما یوشیج بر شعر معاصر ایران
نیما علاوه بر شکستن برخی قوالب و قواعد، در زبان قالبهای شعری تأثیر فراوانی داشت؛ او در قالب غزل ـ بهعنوان یکی از قالبهای سنتی ـ نیز تأثیرگذار بوده؛ بهطوریکه عدهای معتقدند غزل بعد از نیما شکل دیگری گرفت و بهگونهای کاملتر راه خویش را طی کرد.
سید اکبر میرجعفری، شاعر غزلسرای دیگر، بیشترین تأثیر نیما را بر جریان کلی شعر، در بخش محتوا دانسته و میگوید: «شعر نو» راههای جدیدی را پیش روی شاعران معاصر گشود. درواقع با تولد این قالب، سیل عظیمی از فضاها و مضامینی که تاکنون استفاده نمیشد، به دنیای ادبیات هجوم آورد. درواقع باید بگوییم نوع نگاه نیما به شعر بر کل جریان شعر تأثیر نهاد. در این نگاه همه اشیایی که در اطراف شاعرند جواز ورود به شعر را دارند. تفاوت عمده شعر نیما و طرفداران او با گذشتگان، درواقع منظری است که این دو گروه از آن به هستی مینگرند.
«نیما یوشیج» به روایت دکتر روژه لسکو «نیما یوشیج» برای اروپاییان بهویژه فرانسه زبانان چهرهای ناشناخته نیست. علاوه بر اینکه ایرانیان برخی از اشعار نیما را به زبان فرانسه ترجمه کردند، بسیاری از ایرانشناسان فرانسوی نیز دست به ترجمه اشعار او زدند و به نقد آثارش پرداختند. بزرگانی چون دکتر حسن هنرمندی، روژه لسکو، پروفسور ماخالسکی، آ.بوسانی و… که در حوزه ادبیات تطبیقی کار میکردند عقیده داشتند چون نیما با زبان فرانسه آشنا بوده، بسیار از شعر فرانسه و از این طریق از شعر اروپا تأثیر پذیرفته است. از نظر اینان اشعار سمبولیستهایی چون ورلن، رمبو و بهویژه ماگارمه در شکل گیری شعر سپید نیمایی بیتأثیر نبوده است.
پروفسور «روژه لسکو» مترجم برجسته «بوف کور» صادق هدایت، که در فرانسه بهعنوان استاد ایرانشناسی در مدرسه زبانهای زنده شرقی، زبان کردی تدریس میکرد، ترجمه بسیار خوب و کاملی از «افسانه» نیما ارائه کرد و در مقدمه آن بهمنظور ستایش از این اثر و نشان دادن ارزش و اهمیت نیما در شعر معاصر فارسی، به تحلیل زندگی و آثار او پرداخت و نیما را بهعنوان بنیانگذار نهضتی نو در شعر معاصر فارسی معرفی کرد.
دکتر روه در مقدمه ترجمه شعر افسانه در مقالهاش مینویسد:
«شعر آزاد» یکی از دستاوردهای اساسی مکتب سمبولیسم بود که توسط ورلن، رمبو و … در «عصر روشنگری» بنا نهاده شد و شاعران و نویسندگان بسیاری را با خود همراه کرد که نیما یوشیج نیز با الهام از ادبیات فرانسه یکی از همراهان این مکتب ادبی شد.
هدف در شعر آزاد آن است که شاعر به همان نسبت که اصول خارجی نظم سازی کهن را به دور میافکند هرچه بیشتر میدان را به موسیقی و کلام واگذارد. در واقع در این سبک ارزش موسیقیایی و آهنگ شعر در درجه اول اهمیت قرارمی گیرد.
شعر آزاد به دست شاعران سمبولیست فرانسه چهرهای تازه گرفت و به شعری اطلاق میشد که از همه قواعد شعری کهن برکنار ماند و مجموعهای از قطعات آهنگدار نابرابر باشد.
در چنین شعری، قافیه نه در فواصل معین، بلکه بهدلخواه شاعر و طبق نیاز موسیقیایی قطعه در جاهای مختلف شعر دیده میشود و «شعر سپید» در زبان فرانسه شعری است که از قید قافیه بهکلی آزاد باشد و آهنگدار بودن به معنای موسیقی درونی کلام از اجزا جداییناپذیر این نوع شعر است. که این تعاریف کاملاً با ماهیت و سبک اشعار نیما هماهنگی دارد.
ارسال نظر