نگاهی به زندگی و کارنامه ادبی مهدی اخوان ثالث شاعر نوپرداز معاصر
مهدی اخوان ثالث (زاده اسفند ۱۳۰۷، مشهد- درگذشته ۴ شهریور ۱۳۶۹، تهران) شاعر مشهور و موسیقیپژوه ایرانی بود. تخلص وی در اشعارش «م. امید» بود. نگاهی داریم به زندگی و آثار او.
سرویس فرهنگی مستقلآنلاین: مهدی اخوان ثالث (م - امید) متولد سال 1307 هجری در شهر مشهد است. مادرش مریم خانهدار و پدرش علی اهل شهر یزد بود که در جوانی به مشهد مهاجرت کرده و پس از ازدواج در این شهر ساکن شده بود و به تهیه و فروش داروهای گیاهی و سنتی اشتغال داشت.
مهدی اخوان ثالث هنگام تولد تنها یک چشمش میدید اما پس از مدتی چشم دیگرش نیز بینا شد. خودش دراینباره چنین گفته: «پدر من عطار و طبیب بود و مادر هم خانهداری و دعاگویی و نماز و طاعت و زیارت امام رضا و از این قبیل کارها میکرد. بعد از مدتی با درمانهای پدر و دعاها و نذرونیازهای مادر آن چشم دیگر را هم به دنیا گشودم. خدا به من رحم کرد والا حالا دنیا را با یک چشم میدیدم؛ اما حالا با دو چشم میبینم.»
آشنایی مهدی اخوان ثالث با موسیقی
او تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را در شهر مشهد به پایان رسانید و از هنرستان صنعتی فارغالتحصیل شد. علاقه به موسیقی، بخشی از دلمشغولیهای دوران کودکی مهدی اخوان ثالث را تشکیل میداد. او دراینباره میگوید: «مشکلی که من داشتم در ابتدای کار پیش از کار شعر، پدرم (یادش برایم گرامی) مردی بود که بهقولمعروف قدما روی خوش به بچه نمیخواست نشان بدهد، به پسرش به فرزندش یعنی اخمها درهمکشیده و از این قبیل و من مانده بودم چه کنم، پیش از شعر، من با موسیقی سروکار پیدا کرده بودم، پیش استاد سلیمان روحافزا میرفتم و همچنین پسرش ساز میزدم، تار ... من نمیگذاشتم پدر بفهمد که من با ساز سروکار دارم، چون تعصبش را میدانستم. جون برادرش را وادار کرد که تار را دور بیندازد و کار نکند و اینها، تار برادرش را که عموی من باشد، من گرفتم.»
اینگونه بود که کودکیِ مهدی اخوان ثالث با شعر و موسیقی عجین شد. هرچند پدرش اعتقاد داشت که «صدای تار صدای شیطان است» و او را از مشغولیت به موسیقی باز میداشت، او دراینباره گفته: «[پدرم] گفت: باباجان این کار را دیگه نکن. گفتم چه کاری؟ گفت همونی که گفتم. خوب البته فهمیدم چی میگه. بعد گفتم چرا آخه باباجان، مثلاً به چه دلیل؟ گفت که دلیلش رو میخوای؟ گفتم: بله. گفت: این نکبت داره، صدای شیطانِ ... و از این حرفهایی که میشد نصیحت کرد.»
آشنایی مهدی اخوان ثالث با شعر و ادبیات
از استادانِ دوران کودکی او در موسیقی، سلیمان روحافزا از نوازندگان مشهور تار بود. او کمکم به شعر و ادبیات نیز علاقه پیدا کرد؛ مخصوصاً اینکه پدرش ازآنجاییکه خودش به شعر و ادبیات علاقه داشت او را تشویق کرد و انگیزه لازم را در او ایجاد کرد. در این راه معلمش پرویز کاویان جهرمی نیز نقشی پررنگ داشت. کمی بعد مهدی اخوان ثالث نوجوان سر از «انجمن ادبی خراسان» درآورد و با بزرگان شعر و ادبیات آن دوران از نزدیک نشستوبرخاست کرد. از نامآورانی که او در انجمن با آنها آشنا شد استاد نصرت (منشی باشی) شاعر خراسانی بود که اخوان ثالث درباره او چنین گفته است: «در خراسان وقتیکه تازه به شاعری رو آورده بودم (سالهای 23- 24) به یک انجمن ادبی دعوت شدم که استاد کهنسالی به نام نصرت منشی باشی در صدر آن بود. هر وقت شعر مرا میشنید میپرسید تخلصتان چیست؟ او واجب میدانست که هر شاعری تخلصی داشته باشد و من نام دیگری نداشتم، سرانجام خودش نام امید را بهعنوان تخلص بر من نهاد ...».
اینگونه بود که مهدی اخوان ثالث به م. امید مشهور شد.
مهدی اخوان ثالث ابتدا به سرودن شعر به سبک کلاسیک در قالب قصیده (به شیوه اساتید کهن خراسان و بالاخص منوچهری) و غزل پرداخت و پس از مدتی به سبک نو (به شیوه نیمایوشیج، مانند مجموعه زمستان) شعر سرود.
زندگی شخصی و خانوادگی مهدی اخوان ثالث
اخوان در سال 1329 با ایران (خدیجه) اخوان ثالث، دخترعمویش ازدواج نمود. حاصل این ازدواج سه دختر به نامهای لاله، لولی، تنسگل و سه پسر به نامهای توس، زردشت و مزدک علی است. مرگ دو فرزندش از دلخراشترین وقایع زندگی مهدی اخوان ثالث است. در سال 1342 تنسگل دختر سوم او که بیش از چهار روز از تولدش نگذشته بود درگذشت. همچنین در سال 1353 دختر بزرگ او لاله در رودخانه کرج غرق شد، این دو فاجعه ضربه روحی سختی برای مهدی اخوان ثالث بود.
فعالیتهای سیاسی مهدی اخوان ثالث
پس از کودتای 28 مرداد سال 32، ایران چهره دیگری به خود گرفت و نظام سیاسی-فرهنگی جامعه آنزمان بهکلی دگرگون شد. مهدی اخوان ثالث ازجمله مخالفان رژیم پهلوی بود و مانند بسیاری از اهل هنرمندان و روشنفکران دستگیر و زندانی شد. او از امضای تعهدنامه در ازای آزادی از زندان خودداری کرد و ناچار چند ماه را در زندان گذراند. این موضوع در شعر او با عنوان ِ «نادر یا اسکندر» بازتاب یافته است. او لحظهای تصور میکند که مادرش به دیدار او میرود و از او میخواهد که با امضای تعهدنامه از زندان آزاد شود اما اخوان نمیپذیرد:
«... باز میبینم که پشت میلهها مادرم استاده با چشمان تر
نالهاش گمگشته در فریادها گویی از خود پرسد «آیا نیست کر؟»
آخر انگشتی کند چون خامهای دست دیگر را بسان نامهای گوید:
«بنویس و راحت شو ...»
به رمز «تو عجب دیوانه و خودکامهای»
من سری بالا زنم چون ماکیان
از پس ِ نوشیدن هر جرعه آب
مادرم جنباند از افسوس سر
هرچه آن گوید این بیند جواب»
بعد از آزادی از زندان، اخوان ثالث پایان عمرش دیگر هیچوقت برای حزب و دستهای خاص فعالیت نکرد و در حقیقت بهنوعی از فعالیتهای سیاسی کنار کشید. او برای گذران زندگی به روزنامه «ایران ما» ملحق شد؛ اما طولی نکشید که در سال 1344 برای بار دوم روانه زندان شد؛ این بار اتهام او سیاسی نبود، اگرچه اشعارش در این زمان زبان حال مردمی است که زیر فشار ظلم و استبداد قرار داشتند و او راوی رنجها و قصههای آنان بود، اما قصهای به نام «قصه قصاب کش» یا «قصاب جماعت حاکم و م. امید جماعت محکوم» باعث شد فردی از او شکایت کند؛ ابراهیم گلستان که از دوستان مهدی اخوان ثالث بود ماجرا را اینگونه روایت میکند:
«... مردی به دادگستری از دست او شکایت برد ـ دست؟ ـ و چرخ دادگستری آهسته به راه افتاد تا اینکه با تمامی کوششها که این شکایت را بمالانند کار ِ محاکمه آخر شروع شد. در دادگاه شاعر به جای یک اِنکار - کاری که آسان میسر بود چون ابراز جرم در اینجور موردها کمتر در دادگاهها نشاندادنی هستند - بعد از صرف مقدماتِ مبسوطی، اهورایش بیامرزاد و زردشتش ببخشاید، برخاست حمله برد بر محدودیتهای ضد نفس و آزادی و همچنین بر انواع مالکیتها - چیزهایی که حرفه و درآمد قاضیها، موجودیت قضاوت و قانون و دادگاه یکسر، مطلقاً به آنها بستگی دارد، قاضی اول کوشیده بود که جدی نگیرد و از خر ِ شیطان او را بیاورد پایین، اما همان مقدمات صبحگاهی مبسوط کار خود را کرد، شاعر را وادار کرد، دور بردارد و دور هم برداشت تا حدی که قاضی عاجز شد. او را محکوم کرد به زندان بهحداقل ِ ممکن زندان. هرچند مفهوم زندان حداقل برنمیدارد، قاضی در دست قانون بود.»
ازآنجاییکه علاقهای نداشت تا برای هیچ و پوچ زندگی خود را در زندان بگذراند نماید، مدتی از نظرها کناره گرفت. با این شرایط حضور او در رادیو نیز امکانپذیر نبود، چرا که از لحاظ قانونی این موضوع با کار دولتی مغایرت داشت، به همین خاطر او مدتها تحت نام همسرش برای رادیو قلم میزد؛ اما در تابستان 1344 طاقتش طاق شد و خود را به زندان قصر معرفی کرد. زندانی شدن اخوان مشکلات زیادی برای او درست کرد و خانوادهاش را در مضیقه مادی قرار داد.
ویژگیها سبک ادبی مهدی اخوان ثالث
مهارت اخوان در سرودن شعر حماسی است. او موضوعات حماسی را در شعرش مورداستفاده قرار میدهد و جنبههایی از این درونمایهها را با کمک استعاره و نماد به کار میگیرد.
به اعتقاد برخی از منتقدان، تصویری که از مهدی اخوان ثالث (م. امید) در ذهن بسیاری از خوانندگان به جامانده این است که او از لحاظ شعری نوعی نبوت و پیامآوری را در پیشگرفته از نظر اعتقادی تلفیقی از تاریخ ایران باستان و بائرهای عدالتخواهانه مطرح نموده است و در این راه، گاه ایراندوستی او حالت نژادپرستانه پیدا کردهاست. در واقع اخوان ثالث شعر را چنین تعریف میکند: شعر محصول بیتابی انسان در لحظاتی است که در پرتو شعور نبوت قرار میگیرد.
اما اخوان این موضوع را قبول نداشت و دراینباره گفته: «من به گذشته و تاریخ ایران نظر دارم. من عقده عدالت دارم. هرکس قافیه را میشناسد، عقده عدالت دارد. قافیه دو کفه ترازو است که خواستار عدل است… گهگاه فریادی و خشمی نیز داشتهام.»
شعرهای اخوان در دهههای ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰ شمسی روزنه هنری تحولات فکری و اجتماعی زمان بود. او بر شاعران معاصر ایرانی تأثیری عمیق داشت و بسیاری از جوانان روشنفکر و هنرمند آن روزگار با شعرهای او به برداشت تازهای از زندگی رسیدند.
هنر اخوان در تلفیق شعر کهن و سبک نیمایی و سوگ او بر گذشته، سبکی به وجود آورد که خاص او بود و اثری عمیق در همنسلانش و نسلهای بعد گذاشت.
مرگ مهدی اخوان ثالث
مهدی اخوان ثالث در روز یکشنبه 4 شهریور 1369 در بیمارستان مهر تهران از دنیا رفت و پیکرش را به مشهد منتقل کردند و در کنار آرامگاه فردوسی در باغ توس به خاک سپردند.
نظر بزرگان درباره مهدی اخوان ثالث
جمال میرصادقی، داستاننویس و منتقد ادبی، درباره مهدی اخوان ثالث گفتهاست: من اخوان را از آخر شاهنامه شناختم. شعرهای اخوان جهانبینی و بینشی تازه به من داد و باعث شد که نگرش من از شعر به کلی متفاوت شود و شاید این آغازی برای تحول معنوی و درونی من بود.
نادر نادرپور، شاعر معاصر ایران که در سالهای نخستین ورود اخوان به تهران با او و شعر او آشنا شد معتقد است که هنر م. امید در ترکیب شعر کهن و سبک نیمایی و سوگ او بر گذشته مجموعهای به وجود آورد که خاص او بود و اثری عمیق در همنسلان او و نسلهای بعد گذاشت.
نادرپور گفتهاست: «شعر او یکی از سرچشمههای زلال شعر امروز است و تأثیر آن بر نسل خودش و نسل بعدی مهم است. اخوان میراث شعر و نظریه نیمایی را با هم تلفیق کرد و نمونهای ایجاد کرد که بدون اینکه از سنت گسسته باشد بدعتی بر جای گذاشت. اخوان مضامین خاص خودش را داشت، مضامینی در سوگ بر آنچه که در دلش وجود داشت - این سوگ گاهی به ایران کهن برمیگشت و گاه به روزگاران گذشته خودش و اصولاً سرشار از سوز و حسرت بود- این مضامین شیوه خاص اخوان را پدید آورد به همین دلیل در او هم تأثیری از گذشته میتوانیم ببینیم و هم تأثیر او را در دیگران یعنی در نسل بعدی میتوان مشاهده کرد.»
اما خود اخوان زمانی گفت نه در صدد خلق سبک تازهای بوده و نه تقلید و تنها از احساس خود و درک هنریاش پیروی کرده: «من نه سبکشناس هستم نه ناقد… من هم از کار نیما الهام گرفتم و هم خودم برداشت داشتم. در مقدمه زمستان گفتهام که میکوشم اعصاب و رگ و ریشههای سالم و درست زبانی پاکیزه و مجهز به امکانات قدیم و آنچه مربوط به هنر کلامی است را به احساسات و عواطف و افکار امروز پیوند بدهم یا شاید کوشیده باشم از خراسان دیروز به مازندران امروز برسم…»
هوشنگ گلشیری، نویسنده معاصر ایرانی مهدی اخوان ثالث را رندی میداند از تبار خیام با زبانی بیش و کم میانه شعر نیما و شعر کلاسیک فارسی. وی میگوید تعلقخاطر اخوان را به ادب کهن هم در التزام به وزن عروضی و قافیهبندی، ترجیع و تکرار میتوان دید و هم در تبعیت از همان صنایع لفظی قدما مانند مراعات نظیر و جناس و غیره.
نادر ابراهیمی نیز گفته است که «مهدی اخوان ثالث، کینهاش به عرب، یک کینه ایستای به میراث رسیده است نه کینه اندیشگی و پویا. او عرب را دقیقاً و برای همیشه همان عربِ هزار و پانصد سال پیش میداند که برجای مانده است و تکان نمیخورد: یک ملّتِ واحدِ یکپارچه، بدون کمترین تغییر قشری، طبقاتی، ملّی، تاریخی، اجتماعی و سیاسی، بدخون، بدنژاد، فاسد بالذّاته… او صدام را به دلیل عرب بودنش، یزید میداند نه به دلیل عاملِ استعمار بودنش.» سپس میگوید که «هیچ شاعری در عصر ما - و شاید در جملگی اعصار - بهقدر اخوان ثالث، نامها و نشانیهای بومی و ملّی را در شعر خود به کار نگرفته است.»
گزیدهای از اشعار مهدی اخوان ثالث
باغ بیبرگی
آسمانش را گرفته تنگ در آغوش
ابر؛ با آن پوستین سرد نمناکش
باغ بیبرگی، روز و شب تنهاست،
با سکوت پاک غمناکش
ساز او باران، سرودش باد
جامهاش شولای عریانیست
ور جز اینش جامهای باید،
بافته بس شعله زر تارِ پودش باد
گو بروید، یا نروید،
هرچه در هرجا که خواهد، یا نمیخواهد
باغبان و رهگذاری نیست
باغ نومیدان،
چشم در راه بهاری نیست
گر زچشمش پرتو گرمی نمیتابد،
ور به رویش برگ لبخندی نمیروید،
باغ بیبرگی که میگوید که زیبا نیست؟
داستان از میوههای سر به گردونسای اینک خفته در تابوت
پست خاک میگوید
باغ بیبرگی
خندهاش خونیست اشک آمیز
جاودان بر اسب یال افشان زردش میچمد در آن
پادشاه فصلها، پاییز.
زمستان
سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
کسی سر برنیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید نتواند
که ره تاریک و لغزان است
***
وگر دست محبت سوی کس یازی
به اکراه آورد دست از بغل بیرون
که سرما سخت سوزان است
***
نفس، کز گرمگاه سینه میآید برون، ابری شود تاریک
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت
نفس کاین است، پس دیگر چه داری چشم
ز چشم دوستان دور یا نزدیک؟
***
مسیحای جوانمرد من! ای ترسای پیر پیرهن چرکین
هوا بس ناجوانمردانه سرد است… آی…
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی، دربگشای
منم من، میهمان هر شبت، لولیوش مغموم
منم من، سنگ تیپاخورده رنجور
منم، دشنام پست آفرینش، نغمه ناجور
نه از رومم، نه از زنگم، همان بیرنگ بیرنگم
بیا بگشای در، بگشای، دلتنگم
***
حریفا! میزبانا! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج میلرزد
تگرگی نیست، مرگی نیست
صدایی گر شنیدی، صحبت سرما و دندان است
من امشب آمدستم وام بگذارم
حسابت را کنار جام بگذارم
چه میگویی که بیگه شد، سحر شد، بامداد آمد؟
فریبت میدهد، بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست
***
حریفا! گوش سرما برده است این، یادگار سیلی سرد زمستان است
و قندیل سپهر تنگ میدان، مرده یا زنده
به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود پنهان است
حریفا! رو چراغ باده را بفروز، شب با روز یکسان است
***
سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت
هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهان
نفسها ابر، دلها خسته و غمگین
درختان اسکلتهای بلورآجین
زمین دلمرده، سقف آسمان کوتاه
غبارآلوده مهر و ماه
زمستان است
مجموعه اشعار مهدی اخوان ثالث
- ارغنون، انتشارات تهران، (۱۳۳۰)
- زمستان، انتشارات زمان، (۱۳۳۵)
- آخر شاهنامه، انتشارات زمان، (۱۳۳۸)
- از این اوستا، انتشارات مروارید، (۱۳۴۵)
- منظومه شکار، انتشارات مروارید، (۱۳۴۵)
- پاییز در زندان، انتشارات مروارید، (۱۳۴۸)
- عاشقانهها و کبود (۱۳۴۸)
- بهترین امید (۱۳۴۸)
- برگزیده اشعار (۱۳۴۹)
- در حیاط کوچک پاییز در زندان (۱۳۵۵)
- دوزخ اما سرد (۱۳۵۷)
- زندگی میگوید اما باز باید زیست… (۱۳۵۷)
- ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم (۱۳۶۸)
- گزینه اشعار (۱۳۶۸)
- شاملو مردی دوستداشتنی
سایر آثار مهدی اخوان ثالث
- آوردهاند که فردوسی (کتاب کودکان، ۱۳۵۴)
- درخت پیر و جنگل (۱۳۵۵)
- پیر و پسرش (قصهای نه کوتاه برای بچهها)
- نقیضه و نقیضه سازان (بحث و تحقیق ادبی)
- کتاب مقالات (جلد اول)
- بدعتها و بدایع نیما یوشیج (کتابی مفصل در بحث و تحقیق شیوه نو نیمایی در شعر فارسی، ۱۳۵۷)
- عطا و لقای نیما یوشیج (۱۳۶۱)
ارسال نظر