مروری بر بیوگرافی و کارنامه بازیگری احمد مهرانفر بازیگر نقش ارسطو در سریال پایتخت + تصاویر
احمد مهرانفر بازیگر و نویسنده تئاتر، سینما و تلویزیون نزد مخاطبان ایرانی با نقش ارسطو در سریال پایتخت شناخته میشود. به بهانه پخش فصل ششم سریال پایتخت مروری داریم بر بیوگرافی و کارنامه هنری او.
سرویس فرهنگی مستقلآنلاین: احمد مهرانفر متولد خرداد ۱۳۵۴ در کاشان است. او دارای مدرک کارشناسی بازیگری و کارشناسی ارشد کارگردانی از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران است.
احمد مهرانفر در تئاتر
فعالیت حرفهای احمد مهرانفر در تواتر از سال ۱۳۷۸ با آغاز شد و در طی این سالها در کنار بازیگرانی مانند پرویز پرستویی، پانتهآ بهرام، امیر جعفری، مهتاب نصیرپور و حبیب رضایی در تئاترهایی همچون «همهچیز درباره آقای ف»، «فنز»، «قهوه تلخ»، «شکلک» «۱۷ دی کجا بودی؟» به نقشآفرینی پرداخته است. او در مصاحبهای دراینباره گفته «در تئاتر جان کنده تا توانسته بهمرور ایفاگر نقشهای کوتاه و بهمرور صاحب نقشهای اصلی در سینما و تلویزیون باشد. خیلی جاها شنیده فلانی بازیگر تئاتر اسـت، چرا بـه عرصه تصویر آمده اسـت؟ شنیده و ناراحت شده اما مقاومت کرده و ادامه داده تا بـه او اعتماد کردهاند و بـه اینجا رسیده اسـت.»
او همچنین گفته: «وقتی وارد دانشگاه شدم هیچ شناختی از این حرفه نداشتم. در واقع همیشه یک علاقه دورادور به سینما داشتم تا اینکه بعد از قبولی در دانشگاه وارد این فضا شدم و کمی چرخیدم تا با آدمهایی آشنا شدم که با حرفهایشان مسیر زندگیام را تعیین کردند. اولین قدمم برای آشنایی بیشتر با فضای این حرفه آشنا شدن با آدمهای مختلف بود، بعد از آن سراغ خواندن کتابها و فیلمهای مختلف رفتم و اجازه دادم زمان بگذرد تا با همه جوانب این کار آشنا شوم. در واقع این مسیر را کاملاً پلکانی و مرحلهبهمرحله طی کردم تا به اینجا رسیدم. بااینوجود همیشه احساس میکنم هنوز چیز زیادی نمیدانم، البته خیلی وقتها هم تلاشی برای بیشتر دانستن نمیکنم! برای همین گفتم احساس میکنم دهه سوم زندگیام پربارتر بود، چون حداقل انگیزه و تلاش بیشتری به خرج میدادم؛ چیزی که متأسفانه امروز در وجودم کمرنگتر شده است. از وقتی وارد دانشگاه شدم بیشتر سعی کردم بخوانم و گوش دهم، چون همیشه احساس میکردم کم میدانم، هنوز هم همین حس را دارم. شاید یک روز فکر میکردم هنر یعنی تقلید! اما امروز به این نتیجه رسیدهام که تقلید تنها بخشی از هنر است. درحالیکه هنر ناب زایشی است که نتیجه خلاقیت است. در تمام این سالها سعی کردم شوری که بهواسطه این هنر در وجودم هست را کنترلشده و آکادمیک و علمی پیش ببرم و تلاشم این بوده که شوریدگی درون وجودم را (که نباید از بین برود) باسواد و علم شعورمند کنم تا اگر قرار است اتفاقی بیفتد نتیجه ادغام شعور و شوریدگیام باشد.»
او همچنین نویسندگی و کارگردانی نمایش «ادیپ افغانی» را نیز در کارنامه هنری خود دارد.
فعالیت سینمایی و تلویزیونی احمد مهرانفر
اولین حضور احمد مهرانفر در سینما با فیلم «نان، عشق و موتور ۱۰۰۰» بود که راه او را در سینمای ایران باز کرد. یک سال بعد در عشق فیلم به کارگردانی ابراهیم وحید زاده بازی کرد تا اینکه سال 1382 با سریال بانکیهای به کارگردانی مهدی مظلومی وارد تلویزیون شد
پس از آن او در فیلمهای متعددی چون «اقلیما»، «حقیقت گمشده»، «درباره الی…»، «کلبه» و «آتشبس» و… به ایفای نقش پرداخته است؛ اما نقشی که او را در میان مردم شناساند و به یک ستاره تبدیل کرد نقش ارسطو در سریال پایتخت بود. بازی درخشان او با گریم و لهجهای متفاوت بهسرعت در دل مردم نشست و تکیهکلامهای او را سر زبانها انداخت.
احمد مهرانفر بهعنوان نویسنده
احمد مهرانفر علاوه بر بازیگری به نویسندگی در تلویزیون و تئاتر نیز پرداخته است.
وی به همراه امیرحسین قاسمی نویسنده سریال سالهای دور از خانه به کارگردانی مجید صالحی است. سالهای دور از خانه، اسپین آف یا روایتی مشتق از سریال شاهگوش است که صولت خنجری با بازی احمد مهرانفر از شخصیتهای اصلی آن محسوب میشود.
زندگی شخصی و خانوادگی احمد مهرانفر
مونا فائض پور همسر احمد مهرانفر متولد سال 1368، فعال درزمینهٔ مدلینگ تبلیغاتی و تئاتر اسـت. او هنرجوی دورههای بازیگری اسـت کـه زیر نظر هومن سیدی برگزار میشود. مونا فائض پور در حرفهی مدلینگ مشغول بـه فعالیت بوده و در اینستاگرام بیش از 100 هزار دنبال کننده دارد.
مونا فائض پور اهل ورزش اسـت و فوتبال را پیگیری میکند، او یکی از طرفداران دو آتیشه تیم استقلال تهران است. او یکی از مدلهای برند aspinoo برای تبلیغات شال و روسری است و با برندهای Roberto و Pinar هم همکاری کرده اسـت.
حرفهای احمد مهرانفر درباره زندگی هنریاش
تلقی شخصی من در سالهایی که پشتصحنه سریالها بهویژه «پایتخت» شما را میدیدم اینگونه بود که چندان علاقهای به دیده شدن و جلبتوجه ندارید، حتی کمتر مصاحبه میکنید. چطور احمد مهرانفر با این ویژگیها سراغ بازیگری آمد و نقشهایی مثل ارسطو، پنجعلی یا دایی اسدلی را بازی کرد که زمین تا آسمان با او فرق میکنند؟
- خیلی از آدمها از نوجوانی به بازیگری علاقه پیدا میکنند. از ابتدا چیزی وجود دارد، مثل تابلویی که روی دیوار نصب شده و دوستش دارید اما وقتی وارد آن تابلو میشوید میبینید چقدر جزئیات دارد و همهچیز آن را نمیتوانید کشف کنید. بازیگری هم همینطوری است. من از ابتدا به بازیگری علاقه شدم و هرچه بیشتر وارد آن شدم، احساس کردم دنیای بزرگی است که هیچوقت تمامی ندارد و به انتها نمیرسد. یکجور بازیگوشی در بازیگری است که دوستش دارم. من بهترین لحظات زندگیام را روی صحنه و جلوی دوربین داشتهام. لحظاتی که بهراستی از خودم و همهچیز جدا میشوم. یکجاهایی واقعاً خندهام میگیرد. من در زندگی واقعی خندهرو نیستم اما در «شاهگوش» یا «پایتخت» یکجاهایی واقعاً خندهام میگیرد و نمیتوانم خودم را کنترل کنم. درصورتیکه در زندگی واقعی چندان چیز خندهداری نمیبینم. سریالهای مثلاً طنزی که آدمها خیلی جاها به آنها میخندند مرا نمیخنداند.
پس در بازیگری کاملاً از خودتان فاصله میگیرید ویژگیهایی از آنِ شما میشوند که خودتان را با آنها نمیشناسید؟
- بله. بیشتر قرار گرفتن در یک موقعیت و شکل گرفتن یکلحظه واقعی مرا به خنده میاندازد. اینکه هیچچیزی وجود ندارد و شما بیآلایش و پاک در یک موقعیت قرار میگیری، آن را زندگی میکنی و بدون آنکه به چیز دیگری فکر کنی خندهات میگیرد. من خودم خیلی وقتها به آدمها حسادت میکنم، آنهایی که خیلی راحت میخندند. چون من خودم اینطوری نیستم؛ اما گاهی جلوی دوربین که رفتهام گرچه خودم نمیخواستم اما خندهدار به نظر میرسیدم.
کودکی و بازیگوشی را که در بازیگری هست بهصورت ناخودآگاه دوست دارم. حالا دیگر بهجایی رسیدهام که فکر میکنم بهجز بازیگری کار دیگری نمیتوانم بکنم و اصلاً دوست ندارم کار دیگری انجام بدهم. واقعاً کار دیگری از دست من برنمیآید و تواناییاش را ندارم. من وارد بازیگری شدم، جلو آمدم، درسش را خواندم، تمرین کردم و جلوتر میآیم اما همچنان چیزی که مرا جذب کند وجود دارد. آن کودکی و بازیگوشی... اینکه میتوانم با کارم آدمها را جدا از اینکه سرگرم کنم، به فکر فرو ببرم، برایم مهم است. خیلی به این قضیه فکر میکنم که وقتی نقشی بازی میکنم حرفی هم برای گفتن داشته باشم. رسیدن به مرحلهای که آدمها نگاهت میکنند و اینجا میتوانی حرفهای خودت را هم بزنی، به شکلی کودکانه یا مانیفستوار.
اینها جذابیتهای بازیگری است. ضمن اینکه انسان در بازیگری به یک خودشناسی میرسد. یکجور کشف خود و درونیات خود. بعضی وقتها که بهصورت ناخودآگاه کار میکنی، لحظاتی کشف میشود که تو را به این فکر فرو میبرد که چرا؟ من در بازیگری این خودشناسی را دوست دارم. به روانشناسی هم علاقه زیادی دارم. اینکه وقتهایی ناخودآگاه درگیر موقعیتی میشوم و مدام روی مسئله روانشناسی فکر میکنم، خیلی برایم جالب و جذاب است.
برای همین علیرغم کارهای طنزی که داشتهام، دوست داشتم کارهای جدی هم انجام بدهم. چون فکر میکنم در این زمینهها هم حرفی برای گفتن دارم. چون در این کارها میشود حرفهای جدیتر زد و دوست دارم در این نوع تجربه بازیگری هم خودم را محک بزنم. جدا از این مسئله در عرصه بازیگری یک قضیه شهرتی نیز وجود دارد که آدم را قلقلک میدهد. خود من همزمانی معروف شدن را دوست داشتم اما اکنون دیگر این قضیه برایم مهم نیست و حتی وقتی میبینم مرا میشناسند ناراحت هم میشوم.
البته خوشبختانه رفتار مردم خیلی خوب است و انگار یکی از فامیلهایشان را که خیلی وقت است او را ندیدهاند، میبینند. مردم همیشه خیلی خوش انرژی هستند. گرچه دیدهام در برخورد با برخی افراد تکهپرانی میکنند و رفتارهای نادرستی انجام میدهند؛ اما همه وقتی مرا میبینند خوشحال میشوند. این هم یکی از پیامدهای بازیگری است که خیلی آن را دوست ندارم. نمیگویم بیعلاقهام، اما خیلی علاقه ندارم.
بالاخره مرحلهای است که شما آن را پشت سر گذاشتید.
- بله چیزی که من در بازیگری خیلی دوست دارم این است که مخاطب مرا کمتر ببیند یعنی خود مرا نبیند. شاید برای همین است که همیشه از مصاحبه با گریم پرهیز میکنم. دوست دارم تماشاگر آن شخصیت را ببیند، ارسطو را ببیند. وقتی من خارج از لهجه ارسطو با گریم او با شما حرف بزنم، باورپذیری تماشاگری که مرا در تلویزیون ببیند دچار خدشه میشود. دوست دارم در دنیای بازیگری که اکنون برای خودم ساختم، نقشهای متفاوتی بازی کنم. همه بازیگران چنین چیزی را دوست دارند اما اینکه چقدر موفق باشند، مهم است. این موضوع به این نیاز دارد که فرصت و شانس هم برای بازیگر فراهم شود. بههرحال دغدغه بازیگری که اکنون در من وجود دارد این است که نقشهای متفاوتی بازی کنم و تماشاگر من را در آن آدمها بپذیرد واقعاً فکر کند که چنین آدمی وجود دارد. ارسطو را بپذیرد و من را نبیند، درباره نقشهای دیگر هم همینطور.
واقعاً همینطور است. هر بار که کار تازهای از شما میبینم نقش قبلی و خود شما را فراموش میکنم. حتی نقش کوتاهتان در فیلم سینمایی «دربند».
- زمانی که در خیابان من را ارسطو یا خنجری صدا میزدند، ناراحت میشدم اما بعد که فکر کردم دیدم این اتفاق خوب است اینکه مرا نبینند و آنقدر آن آدم را باور کرده باشند که حتی وقتی خود تو را میبینند ارسطو صدایت کنند، حتی اسم و فامیل تو را ندانند. چنین اتفاقی خیلی کم پیش میآید. اکثراً بازیگران را با اسم و فامیل خودشان صدا میزنند، اما بعضی وقتها برای برخی آدمها این اتفاق میافتد. البته همیشه به هنر خودشان برنمیگردد و ناشی از شرایطی است که فیلمنامه برای آنها فراهم کرده است و گروه تولید و کارگردانی با هم کمک کردهاند تا این اتفاق بیفتد. من حالا دنبال این هستم که بستری فراهم شود تا من دوباره نقشهای دیگری را خلق کنم و تماشاگر بازهم مرا نبیند و آن شخصیتها را ببیند. این برای من خیلی جذاب است.
فکر میکنم رسیدن به این هدف قدری دشوار و نیازمند گذشتن از پیشنهادهای بسیاری خواهد بود.
- بههرحال این نوع موضوع خیلی برایم ارجحیت دارد که نقشهای بعدیام در چه ژانری باشد مدام کمدی نباشد و از نقشهایی که بازی کردهام فاصله داشته باشد. من در «درباره الی» و کارهای آقای کاهانی تجربیات جدیدی داشتهام اما دلم میخواهم در هر دو زمینه فعالیت داشته باشم.
در ارسطویی که سالها با او زندگی کردهاید، حرفی که مدنظر شما است و اعتقاد دارید نقشها باید حرفی برای گفتن داشته باشند، چقدر وجود دارد؟
- خیلیها به من میگویند ما مشابه ارسطو را دیدهایم و خیلیهای دیگر را یاد خودشان میاندازد اینکه اگر در این لحظه بودند چه میکردند و چه اتفاقی میافتاد. کدام عادت ارسطو را در خودشان و خیلیهای دیگر میبینند و اینکه عاداتشان خوب است یا بد.
فکر میکنید چقدر بازیگری باعث رشد شخصی شما شده است؟ همین خودشناسیها و خلوتها چقدر ترقی شما را در پی داشته است؟
- خودم فکر میکنم خیلی تأثیرگذار بوده است. بازیگری باعث شده من با هر آدمی که مواجه میشوم، هم بهظاهر و هم به درون او توجه کنم هم به حرفهایی که میزند. برای مثال تکیهکلامهایی که در نقشهایم استفاده میکنم برای من نیستند بلکه با خیلی از آنها در ارتباط با آدمها مواجه میشوم. همواره که حرفهای آدمها را میشنوم میتوانم حدس بزنم چقدر از این حرفها متعلق به خود او است و کدام حرفهایش را از فضای دیگری وام گرفته است. این موضوع باعث شده آدمها را بیشتر بشناسم.
خیلی وقتها که در موقعیتی قرار میگیرم پیش از اینکه واکنشی نشان بدهم خودم را از بالا میبینم و به رفتارم فکر میکنم. همین باعث یک بیخیالی میشود، چرا که من بهطور کامل درگیر موقعیتی که در آن هستم نمیشوم، بلکه از بالا آن را نگاه میکنم و خیلی درگیر احساسات نمیشوم.
اینگونه که شما در جمع رفتار میکنید بیشتر به نویسندهها میمانید تا بازیگرها که خودنمایی جزو کارشان است.
- اتفاقاً من به نوشتن خیلی علاقه دارم و هر وقت فرصتی داشته باشم مینویسم. وقتی میدانم تا دو سه ماه سرکاری نمیروم، مطالعه را شروع میکنم و در کنارش مینویسم. بعضیها هستند که میتوانند خیلی خوب ماجراها را تعریف کنند، برخی هم برعکس، بهتر میتوانند بنویسند. من هم از دسته دوم هستم و نوشتنم بهتر از تعریف کردنم هست. بازیگری باعث شده من سکوت کنم. شاید اگر این رشته را نخوانده بودم و در آن فعالیت نمیکردم، اینقدر سکوت نداشتم.
منظورتان این است که قبل از دانشگاه ورود به رشته بازیگری شخصیت متفاوتی داشتید؟
- دقیقاً. من خیلی آدم شروشوری بودم، نه اینکه بخواهم کسی را اذیت کنم اما خیلی اهل بگوبخند بودم و آدمها را سرگرم میکردم؛ اما بعد از آن کمکم شروع به فرورفتن در خودم کردم. شاید هم این موضوع خوب نباشد اما کاملاً ناخودآگاه این اتفاق افتاد.
شما هم تقویتش کردید و سعی نکردید جلوی این تغییر فضا را بگیرید.
- بله. من این را فهمیدهام که انسان باید حسهایش را رها کند و نباید جلویشان را بگیرد. اگر انسان جایی گریهاش میگیرد باید بگرید. چون اینها احساساتی است که باید تجربهشان کرد. بهویژه بهعنوان بازیگر. از سوی دیگر اگر این احساسات سرکوب شوند، تبدیل به عقده میشوند. برای همین من سعی میکنم همیشه راحت باشم. اینطور نیست که از خودم بپرسم چرا من اینقدر ساکتم یا بداخلاقم. میگویم عیب ندارد. اگر از این حالت لذت میبرم بگذار همینطور باشم.
کارنامه سینمایی احمد مهرانفر
- 1396- کاتیوشا
- 1396 - خجالت نکش
- 1395- ماجرای نیمروز
- 1395 - راه رفتن روی سیم
- 1395 - بوف کور
- 1394 - زاپاس
- 1394 - هفتماهگی
- 1393 - ایران برگر
- 1392 - دربند
- 1390 - بیخود و بیجهت
- 1389 - عاشقانهای برای سرباز وظیفه
- 1389 - یک عاشقانه ساده
- 1389 - اسب حیوان نجیبی است
- 1388 - هیچ
- 1387 - درباره الی
- 1387 - عصر روز دهم
- 1387 - کلبه بازیگر جواد افشار
- 1386 - استشهادی برای خدا
- 1386 - حقیقت گمشده
- 1386 - تسویهحساب
- 1385 - اقلیما
- 1384 - آتشبس
- 1384 - شاعر زبالهها
- 1381 - عشق فیلم
- 1380 - نان، عشق و موتور 1000
کارنامه تلویزیونی و نمایش خانگی احمد مهرانفر
- 1397- پایتخت 5
- 1395 - علیالبدل
- 1394- پایتخت 4
- 1392 - پایتخت 3
- 1391 - پایتخت 2
- 1391 - مینی سریال شب یلدا
- 1389 - پایتخت 1
- 1387 - تلهفیلم واقعیت مجازی
- 1386- تلهتئاتر خانواده تت
- 1384-1385 - تلهفیلم مسیر سبز
- 1382 - بانکیها
- 1393 - ابله
- 1392 - شاهگوش
ارسال نظر