مروری بر زندگی و آثار محمدرضا لطفی؛ موسیقیدانی معترض که تار را گران کرد
محمدرضا لطفی ردیفدان، موسیقیدان، آهنگساز، نوازنده متبحر تار و سهتار معاصر از مهمترین چهرههای موسیقی ایرانی در قرن اخیر است.مطلب پیش رو به معرفی زندگی و آثار او میپردازد.
سرویس فرهنگی مستقلآنلاین: محمدرضا لطفی علاوه بر استادی در آهنگسازی و نوازندگی پژوهشگر و مدرس موسیقی سنتی ایرانی نیز بود. آثار ماندگار او چون «ایران ای سرای امید»، «کاروان شهید»، «برادر بیقراره» و «عشق داند» از محبوبترین آثار موسیقی سنتی سالهای اخیر در میان مخاطبان ایرانی به حساب میآید. او موسس کانون فرهنگی و هنری چاووش، گروه موسیقی شیدا و مکتبخانه میرزا عبدالله بود و هنرمندان بسیاری از جمله خانواده کامکارها، مجید درخشانی، صدیق تعریف، حمید متبسم و حسین بهروزینیا دستپروده او به شمار میآیند. او در کنار تار و سهتار، کمانچه، دف، نی و سنتور نیز مینواخت.
محمدرضا لطفی با تقریبا با تمام خوانندگان بزرگ معاصر موسیقی ایران همکاری کرده است از جمله تاج اصفهانی، غلامحسین بنان، محمدرضا شجریان و شهرام ناظری، هنگامه اخوان، صدیق تعریف، محمد گلریز و محمد معتمدی.
بیوگرافی محمدرضا لطفی
محمدرضا لطفی در ۱۷ دی ماه ۱۳۲۵ در گرگان و در خانوادهای فرهنگی به دنیا آمد. پدر و مادرش هر دو معلم بودند. مادر لطفی به تدریس قرآن نیز مشغول بود اما پدرش پس از چندی کار معلمی را رها کرد و به تجارت و زراعت پرداخت. به گفته خود لطفی پدر و مادرش علاقمند و طرفدار بودند و حتی پدرش خواننده و نوازنده تار نیز بودهاست. لطفی درباره پدرش میگویدکه صدای او شبیه صدای رضاقلیمیرزا ضِللّی بوده است اما با زنگ بیشتر. علاوه بر پدر، برادرلطفی نیز نوازنده تار بود و به گفته لطفی ا. بیشتر تحت تاثیر برادرش بوده تا پدرش.
لطفی در همان شهر گرگان تحصیلاتِ ابتدایی را پشت سر گذاشت و کمی بعد برای آموختن تار به هنرستان موسیقی تهران آمد. او با حسین علیزاده و داریوش طلایی در دوران هنرستان موسیقی آشنا شد. او به مدت پنج سال در کلاسهای آزادِ هنرستان موسیقی نزد استادانی چون علیاکبر شهنازی و حبیبالله صالحی به فراگرفتن نوازندگی تار پرداخت. سپس دعوتِ حسین دهلوی رییس ارکستر صبا به عنوان نوازنده تار در این ارکستر مشغول به فعالیت شد. لطفی جوان نبوغ و استعداد خود را خیلی زود نشان داد و در سال ۱۳۴۳ جایزه اول موسیقیدانان جوان را به دست آورد. او سپس به دانشکده هنرهای زیبای تهران راه یافت و در سال 1353 زیر نظر استاد محمد تقی مسعودیه و با رسالهای با عنوان «موسیقیِ آوازیِ ایران، مکتب اصفهان و تبریز» مدرک کارشناسی خود را دریافت کرد. لطفی به زودی در همان داشنکده به تدریس مشغول شد و در سال ۱۳۵۳ به عضویت هیئت علمی گروه موسیقی دانشکده هنرهای زیبای تهران درآمد. او به یک سال و نیم هم مدیر گروه موسیقی دانشکده هنرهای زیبای تهران بود تا اینکه در نهایت از این سمت استعفا کرد.
لطفی پس از ورود به دانشگاه به مرکز حفظ و اشاعه موسیقی نیز راه یافت و ردیفهای آوازی و سازی را نزد اساتیدی مانند نورعلی برومند، عبدالله دوامی و سعید هرمزی آموخت اما خیلی زود از مرکز حفظ و اشاعه موسیقی کنار کشید که گفته میشود دلیلِ آن اختلافات میانِ وی و داریوش صفوت، مدیرِ آن زمانِ مرکز، بر سرِ عقاید چپگرایانه لطفی بودهاست. به گفته ارشد تهماسبی دلیل ترک این مرکز توسط لطفی این بود که مرکز از راهِ اصلیِ خود منحرف شدهبود. لطفی اما رابطه نزدیکش را با نورعلی برومند حفظ کرد و از دوستان و نزدیکان او باقی ماند.
سفر محمدرضا لطفی به آمریکا برای آموختن موسیقی کلاسیک غربی
لطفی همزمان با تار ویولن کلاسیک نیز مینواخت. او در ۲۳ سالگی پس از اینکه تمامیِ آموزشهای موسیقی سنتی را پشتِ سر گذاشته بود، موسیقیِ ایرانی را رها کرد تا به سراغ موسیقی کلاسیک غرب برود. او برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت و در آنجا مدتها به یادگیری و نوازندگی موسیقی کلاسیک پرداخت/ ادامه تحصیل بدهد. لطفی در این باره گفته است که پس از مدتی روزی چشمش به سهتارش که روی دیوار اتاقش آویزان بود میافتد و از سر دلتنگی سازش را برداشته مینوازد و به گفته خودش:
«همین که دوتا ناخن به آن زدم، اشک از چشمانم سرازیر شد. دیدم که موسیقیِ غرب چنین حالتی را هیچ وقت به من نمیدهد.» او پس از این اتفاق، تصمیم گرفت از آنجا که موسیقی ایرانی به وی احتیاج داشت فقط به موسیقی ایرانی بپردازد و موسیقیِ کلاسیک را تنها به عنوان پشتوانه در اندیشه خود همراه داشته باشد.
ورود محمدرضا لطفی به رادیو و تاسیس گروه شیدا
لطفی پس از خروج از مرکز حفظ و اشاعه به دعوت و حمایت هوشنگ ابتهاج (ه. الف. سایه) به رادیو رفت. او برای حضور در رادیو لازم بود در یک آزمون ورودی شرکت کند اما به پیشنهاد دوستانش آهنگی ساخت و آن را با خود به رادیو برد. این تصنیف که او بر رویِ یکی از شعرِهایِ مولانا ساخته بود بسیار مورد توجه رادیو قرار گرفت و با تنظیمِ جواد معروفی و خوانندگیِ مرضیه برایِ ارکستر بزرگ رادیو ضبط شد. این کار نخستین کارِ لطفی بود و با نامِ «گلهایِ تازه شماره ۱۲۶» در سالهایِ ۱۳۵۴ و ۱۳۵۵ از رادیو پخش شد. در این برنامه لطفی تکنوازیِ تار را بر عهده داشت و همنوازیِ تمبک را ناصر فرهنگفر انجام میداد. تا پیش از این برنامه هنرمندانی که حتی یکی از ردیفهای موسیقیِ ایرانی را بهطور کامل حفظ باشند بسیار نادر بودند و اجرای برنامه بر اساسِ جملاتِ ردیفی کاریِ نامتعارف به حساب میآمد؛ اما او اساسِ تکنوازیهایش در این برنامه را جملاتِ ردیفی قرار داده بود که این کار در آن زمان حرکتی نو به حساب میآمد.
از همان زمان اختلافنظری جدی در میانِ دوستدارانِ موسیقی، نسبت به سبکِ کارِ لطفی به وجود آمد، عدهای به شدّت شیفته کارِ او شدند و عدهای هم از مخالفان کار او بودند.
پس از ورودِ لطفی به رادیو، هوشنگ ابتهاج که برای ترویج و اشاعهٔ موسیقیِ ایرانی، از مدیرِ وقتِ رادیو بودجه جداگانهای گرفتهبود، از لطفی خواست تا گروهی تازه تشکیل دهد و به تولیدِ کارهایی در موسیقیِ ایرانی بپردازد. اعضایِ ابتدایی گروهِ لطفی را خانوادهٔ کامکارها، زیدالله طلوعی، هادی منتظری و درویشرضا منظمی تشکیل دادهبودند. این گروه بنا به خواستِ ابتهاج، به بازآفرینیِ ساختههای گذشتگان پرداخت و چون نخستین کاری که بوسیلهٔ این گروه تولید شد، از ساختههای علیاکبر شیدا بود، به پیشنهادِ ابتهاج، نامِ گروه را شیدا گذاشتند. البته محمدرضا لطفی با همکاری علیاکبر شکارچی، حسین عمومی و ناصر فرهنگفر پایههای تأسیس گروه شیدا را در سال ۱۳۵۱ در دانشگاه تهران ریخته بود، اما فعالیت رسمی این گروه در سال ۱۳۵۳ با همکاری هوشنگ ابتهاج در رادیو ایران آغاز شد.
ابتهاج برایِ معرفیِ بهترِ کارهایِ این گروه، در رادیو برنامهای با نامِ «گلچین هفته» را پایه گذاشت که هر جمعه صبح، به پخشِ کارهای گروه شیدا میپرداخت. این برنامه در معرفیِ موسیقیِ ایرانیِ مبتنی بر ردیف به جوانان و جذبِ آنان به موسیقیِ ایرانی تأثیر بسیار فراوانی داشت. اشتیاقی که در آن دوره در میانِ مردم برای یادگیری و نوازندگی تار ایجاد شد، باعث افزایش قیمتِ تار از دو تومانِ آن زمان به پنجاه تومان شد؛ و به عبارتی به گفته ابتهاج، لطفی تار را گران کرد.
استعفای محمدرضا لطفی از رادیو
اعضای گروه شیدا در سال ۵۷ در حال تمرین برای اجرای کنسرت «به یادِ عارف» در ۲۱ شهریورماه همان سال در مسکو بودند که حوادث ۱۷ شهریور ۵۷ به وقوع پیوست. لطفی میگوید که خودش از نزدیک شاهد این حوادث بودهاست. او میگوید که یک روزِ پس از این واقعه، هنگامی که برای تمرین به ساختمان رادیو وارد شده، با نیروهایِ گارد مواجه شده که برای پنهان ماندن از چشم مردم در محوطه ساختمان رادیو مستقر شدهبودند. لطفی بنا به گفتهٔ خودش با دیدن این صحنه برمیآشوبد و اعلام میکند که به عنوان یک موسیقیدان نمیتواند در رادیوی چنین رژیمی کار کند و قصد دارد تا به نشان اعتراض به وقایع ۱۷ شهریور از رادیو استعفا دهد. لطفی اعضای گروه را از تصمیمی که گرفته با خبر میکند، ولی از آنان میخواهد که به کارشان ادامه دهند؛ اما در نهایت با پیشنهادِ ابتهاج، تمامیِ اعضای گروهِ شیدا با هم استعفا میدهند. نامهٔ استعفای گروه شیدا با دست خط محمدرضا شجریان نوشته شد و یک روز پس از آن برای مدیر عامل رادیو و تلویزیون وقت فرستاده شد. هوشنگ ابتهاج نیز یک روز بعد به صورت مستقل از رادیو و تلویزیون استعفا داد.
محمدرضا لطفی و تشکیل گروه چاووش
پس از استعفای اعضای گروه شیدا، اعضای گروه عارف نیز در اعتراض به واقعه ۱۷ شهریور از رادیو و تلویزیون استعفا کردند. پ از آن پس گروه شیدا به همراه گروه عارف که پس از استعفا، به آنان پیوسته بود، به صورت مستقل به فعالیت خود ادامه دادند. زیرزمین منزل لطفی مکانی بود که این دو گروه در آن جمع میشدند و به اجرا و ضبط سرودهای انقلابی ضد رژیم پهلوی میپرداختند. این سرودها در سه مرحله اجرا ضبط شد. در مرحلهٔ نخست این سرودها بدون ساز و به صورت کُر ضبط شد تا اعضای گروه شناسایی نشوند، سپس همان اجراها را حسین علیزاده با یک ماندولین و گروه کُر دوباره ضبط کرد و در نهایت زمانی که پایههای دودمان پهلوی سست شدهبود، همان اجراها به صورت گروهنوازی در استودیو ضبط و تکثیر شد که نخستین محصولِ آن سرودهای «شبنورد» و «آزادی» بود که سپس نام چاووش ۲ گرفت.
مدتی بعد با اضافهشدنِ نوازندگانِ دیگر به این گروه، زیرزمین منزل لطفی دیگر گنجایش کافی نداشت. هوشنگ ابتهاج برای حل این مشکل، ساختمان سه طبقهٔ بزرگی را در اختیار این گروه قرار داد و با پیشنهاد خودش نام این مرکز را کانون چاووش گذاشت. بنا به گفتهٔ زیدالله طلوعی، از آنجا که حسین علیزاده تازه به آنان ملحق شدهبود، لطفی از او خواسته بود تا مجوز این کانون را به نام حسین علیزاده بگیرد تا بتواند او را در کانون ماندگار کند؛ در نهایت نیز مجوز به نام حسین علیزاده ثبت شد. مدیریت کانون را هوشنگ ابتهاج بر عهده گرفت، لطفی رئیس هیئت امنا شد و مدیریت آموزشگاه نیز به حسین علیزاده محول شد. قسمت آموزشگاه کانون، علاوه بر کلاسهای نوازندگی، سه کلاس آواز داشت که هر کدام از این کلاسها را محمدرضا شجریان، شهرام ناظری و نصرالله ناصحپور اداره میکردند.
آثار کانون چاووش دارای جایگاه اجتماعی و سیاسی بسیار مهمی در تاریخ معاصر هستند و هم از دیدگاه موسیقایی تحول و پیشرفت مهمی در زمینه موسیقی سنتی ایران به وجود آوردند که تأثیر مهمی هم در سبک و شیوه اجرایی (چه نوازندگی چه خوانندگی)، هم در نوع رویکرد به یک قطعه موسیقایی به مثابه یک کل، هم در شیوه رنگ آمیزی و صدادهی ارکستر و به ویژه در تلاش برای استفاده از تکنیک چندصدایینویسی در موسیقی سنتی ایرانی گذاشت.
حسین علیزاده میگوید این کارها تجربهای جدید در موسیقی ایرانی بود که تا پیش از آن سابقه نداشت و ما در هیچ جا آموزش ندیده بودیم که موسیقی ایرانی میتواند علاوه بر موسیقی محفل، موسیقیای در خدمت جامعه نیز باشد؛ و این چیزی بود که جامعه خودش به ما یاد داد. لطفی در چاووش ۲ که نخستین کار کانون چاووش با تأثیر از فضای سیاسیِ آن روزِ جامعهٔ ایران بود، از همان موسیقیِ دستگاهی و ساز و آوازی با ایجاد تغییرهایی استفاده کرد. بهطور مثال او علاوه بر اینکه اشعاری انقلابی برای این کار انتخاب کرده بود، از ابزار دکلاماسیون در شروع کار بهره برد و همچنین با ایجاد تغییراتی در آوازخوانیِ شجریان، بر خلافِ عرفِ معمول در آواز سنتی، به جای شروعِ اجرا از درآمد، آواز از اوج شروع شد. لطفی همچنین در سرود آزادی، از طبل ریز استفاده کرد و در تکرارِ شعر، همخوانیِ گروهی را جایگزینِ صدای شهرام ناظری کرد. علاوه بر اینها هنگامِ آوازخوانیِ ناظری، به جای جوابِ آواز بر طبق عرف، گروهنوازیِ آهنگی ضربی را در پسزمینهٔ آواز اجرا کرد که پس از آن به شگرد خاصِ خودش بدل گشت و به مراتب در کارهای دیگران تا به امروز تکرار و تقلید شدهاست.
سپس ۱۲ آلبوم چاووش (به صورت رسمی ۱۰ آلبوم) شامل چاووش ۱، چاووش ۲، چاووش ۳، چاووش ۴، چاووش ۵، چاووش ۶، چاووش ۷، چاووش ۸، چاووش ۹، چاووش ۱۰، چاووش ۱۱ و چاووش ۱۲ منتشر شدند؛ که از میان این آلبومها، مجموعههای ۲ تا ۸ تحت تأثیر فضای سیاسیِ آن زمانِ ایران، با اشارهها و استعارههای روشنی به وقایع، افراد و گروههای سیاسی آن دوره ساخته شدهبودند.
در کنار این فعالیتها، روزهای پنجشنبهٔ هر هفته در کانون چاووش کنسرتهای تکنوازی یا همنوازیای با تمبک نیز با نام «کنسرتهای آموزشی» در مقابل جمعیتی محدود برگزار و ضبط میشد. هدف این کنسرتها ایجاد فضایی برای تجربهٔ تکنوازی بود و خود لطفی نیز در این مجالس به نوازندگی میپرداخت؛ که یکی از تکنوازیهای وی در این مجالس در آواز بیات اصفهان، در آلبوم چاووش ۸ منتشر گردید. ارشد تهماسبی این تکنوازی را زیباترین تکنوازی تاریخ تار میداند و کیوان ساکت نیز آن را قطعهای بینظیر معرفی میکند. هوشنگ ابتهاج در مورد این تکنوازی چنین میگوید: «... هیچ نوازندهای نه پیش از او، نه در زمانِ او و نه احتمالاً بعد از او، هیچکس این کار را نکرده و نمیتواند بکند.»
انحلال کانون چاووش و مهاجرت محمدرضا لطفی
محمدرضا لطفی هنرمندی عمیقا سیاسی بود. بعلاوه جایگاه موسیقی پس از انقلاب به سرعت به سوی تغییر میرفت و در سال ۱۳۶۳ بیشتر آموزشگاهها و مراکز موسیقی، یکی پس از دیگری به دست «ادارهٔ اماکن» بسته و پلمپ میشدند. در آن زمان لطفی نه میتوانست کنسرتی اجرا کند، نه آلبومی روانهٔ بازار کند و نه حتی کلاسهای آموزشی برگزار کند. در آن سالها به گفتهٔ ارشد تهماسبی، هیچکس حتی نمیتوانست ساز با خودش حمل کند. بدین گونه بود که دیگر محمدرضا لطفی نمیتوانست ماندن در ایران را تاب بیاورد؛ و او که زمانی با خروجِ مجید درخشانی از ایران قاطعانه مخالفت کردهبود، خودش مجبور شد ایران را ترک کند.
لطفی در ابتدا برای برگزاریِ یک کنسرت به کشور ایتالیا سفر کرد که عدهای معتقدند پس از همین سفر در اروپا اقامت کرد؛ اما ارشد تهماسبی با توجه به فعالیتهایی که در آن سال به همراه محمدرضا لطفی داشته و تاریخهایی که لطفی در دفتر او ثبت کرده، معتقد است لطفی پس از این سفر به ایران بازگشت، چند ماهی را در ایران سپری کرد و نهایتاً دوباره به ایتالیا سفر کرد و این سفر دوم بود که منجر به اقامت وی در اروپا شد. تاریخ خروج از ایران را، خود لطفی سال ۱۳۶۴ ذکر میکند و توضیح میدهد که قرار بود پس از دو هفته به ایران بازگردد، اما با قرارگرفتنش در تورهای کنسرت اروپا و آمریکا، پس از گذشت ۲ سال، شرایطش به شکلی تغییر کرده که مانع بازگشتاش به ایران شدهاست.
کانون چاووش مدتی پس از سفر محمدرضا لطفی و حسین علیزاده — که پیش از وی به اروپا رفتهبود — نیز به فعالیتهای خود ادامه داد، اما نهایتاً هنگام بازدید مسؤولان دولتی از این مرکز، به دلیل عدم حضور مدیر و صاحب امتیاز، (حسین علیزاده) این مکان پلمپ؛ و کانون چاووش در سال ۱۳۶۳ عملاً تعطیل شد.
اقامت محمدرضا لطفی در آمریکا
محمدرضا لطفی با وجود خروجش از ایران، با حسین علیزاده در ارتباط بسیار نزدیکی بود و با او به دونوازی میپرداخت. حسین علیزاده این دونوازیها را به دلیل حس مشترکی که آن دو با بیانی متفاوت در اجراهایشان داشتند، اجراهایی منقلبکننده میداند. این دو سپس با حسین عمومی و محمد قویحلم همراه شدند. در سال ۱۹۸۶ گروه چهارنفرهٔ آنان کنسرت بزرگی را در پاریس برگزار کرد. این گروه سپس برای تور کنسرتی به آمریکا رفت که به گفتهٔ حسین علیزاده، محمدرضا لطفی خیلی با اکراه در سفر به آمریکا با آنان همراه شد، اما به محض رسیدن به آمریکا به دنبال راههایی گشت که بتواند در آمریکا بماند.
او نهایتاً در سال ۱۳۶۵ در آمریکا اقامت گزید و تا سال ۱۳۸۵ به ایران بازنگشت. او در طولِ این سالها، علاوه بر کنسرتهای متعدد در سراسر آمریکا، مؤسسه فرهنگی و هنری آوای شیدا را در واشینگتن، دی. سی. بنیان گذاشت و شعبههای دیگر آن را در شهرهای مختلف جهان از جمله پاریس، زوریخ و ژنو بازگشایی کرد.
محمدرضا لطفی در سال ۱۳۸۵ به ایران بازگشت و با تربیت شاگردانی در مکتب خانه میرزا عبدالله و ثبت آثاری در مؤسسه آوای شیدا به فعالیت هنری خود ادامه داد.
بازگشت محمدرضا لطفی به ایران
محمدرضا لطفی در سال ۱۳۸۵ پس از بیست سال دوری به ایران بازگشت و با تربیت شاگردانی در مکتب خانه میرزا عبدالله و ثبت آثاری در مؤسسه آوای شیدا به فعالیت هنری خود ادامه داد.
زندگی خانوادگی محمدرضا لطفی
محمدرضا لطفی دوران سربازی خود را در سپاه دانش سنندج گذراند و در همین زمان با خانواده کامکار آشنا شد. بهواسطه همین آشنایی وی با قشنگ کامکار ازدواج کرد که امید لطفی حاصلِ این ازدواج است. البته لطفی و قشنگ کامکار در نهایت در سال ۵۷ از یکدیگر جدا شدند. لطفی پس از آن بار دیگر ازدواج کرد که حاصل آن ازدواج، فرزند دیگری به نام سرود لطفی است.
شاگردان محمدرضا لطفی
محمدرضا لطفی شاگردان بسیاری را تربیت کرد و از وی به عنوان یکی از بزرگترین مدرسان موسیقی یاد میکنند. از میان شاگردانش میتوان اردشیر کامکار، حمید متبسم، مجید درخشانی، صدیق تعریف، بیژن کامکار، ارشد طهماسبی، مازیار شاهی، هادی منتظری و زیدالله طلوعی را نام برد.
درگذشت محمدرضا لطفی
استاد محمدرضا لطفی صبح روز جمعه، دوازدهم اردیبهشت ماه یک هزار و سیصد و نود وسه بر اثر بیماری سرطان درسن ۶۷ سالگی در بیمارستان پارس تهران دارفانی را وداع گفت. پیکر محمدرضا لطفی صبح ۱۴ اردیبهشت یک هزاروسیصدونود وسه روی دوش دوستداران و شاگردانش، از مقابل تالار وحدت، به سمت زادگاهش گرگان بدرقه شد. محوطه تالار وحدت و خیابان استاد شهریار منتهی به این تالار برای وداع با محمدرضا لطفی مملو از جمعیت بود. این مراسم با پخش قطعه موسیقی ایران، ای سرای امید اثراستاد محمدرضا لطفی و با صدای محمدرضا شجریان آغاز شد.
در این مراسم علیاکبر شکارچی، محمود دولتآبادی، حسین علیزاده و داریوش طلایی سخنرانی کردند و همچنین افرادی چون بهزاد فراهانی، محمد سریر، هوشنگ ظریف، داوود گنجهای، حمید متبسم، هنگامه اخوان، ارشد تهماسبی، حسین فریدون، کیوان ساکت، پیروز ارجمند، مسعود شعاری، بهداد بابایی، بیژن بیژنی، اکبر زنجانپور، بیژن امکانیان، علی دهکردی، محسن آرمین، علی مرادخانی و محمد اصفهانی حضور داشتند. مراسم تشییع و خاکسپاری محمدرضا لطفی صبح ۱۵ اردیبهشت ماه یک هزار و سیصدو نود سه در گرگان و در بافت قدیمی شهر «محله سبزه مشهد» انجام شد. پیکر محمدرضا لطفی بعد از خروج از تالار فخرالدین اسعد گرگانی و نواخته شدن از مارش عزا بهسوی جایگاه خاکسپاری روانه شد. بسیاری از هنرمندان مطرح در این مراسم حضور داشتند.
آثار محمدرضا لطفی
-
از میان ریگها و الماسها
-
جان جان(1355)
-
کنسرت شیدا(1356)
-
هنگامه اخوان و لطفی
-
به یاد عارف(1357)
-
سپیده(1358)
-
عشق داند(1359)
-
چاووش ۱–۱۲(مجموعه البوم)
-
موسیقی متن فیلم حاجی واشنگتن(1361)
-
به یاد طاهرزاده(1363)
-
بیداد(1364)
-
چشمه نوش(1372)
-
چهرگاه(1372)
-
به یاد درویش خان(1372)
-
گریه بید(1372)
-
معمای هستی(1376)
-
ردیف آوازی عبدالله دوامی(1376)
-
چهره به چهره(1377)
-
راست پنجگاه(1377)
-
رمز عشق (1377)
-
بیخود شده
-
بسته نگار
-
صد سال تار(1380)
-
یادواره استاد مهدی کمالیان(1382)
-
جام تهی (1383)
-
قافله سالار(1384)
-
پرواز عشق (1384)
-
خموشانه(1385؟)
-
یادواره استاد نورعلی برومند(1386)
-
همیشه در میان(1386)
-
ننها یک خاطره(1386)
-
صد سال سه تار(1386)
-
کنسرت کاخ نیاوران (1386)
-
ردیف میرزاعبدالله(1387)
-
وطنم ایران(1387)
-
یادواره عارف قزوینی (12387)
-
بال در بال(1388)
-
ای عاشقان(1388)
-
کنسرت گروه بانوان شیدا(1388)
-
بهانه از توست (1389)
-
سایه جان(1389)
-
هزار مضراب-نم باران(1390)
-
شبروان(1390)
-
هنر گام زمان(1391)
-
کنسرت هنر گام زمان(1391)
-
یادواره رضاقلیمیرزا ظلی (1391)
-
جادوی سکوت(1391)
-
زخمه ساز(1392)
-
کنسرت شهر اصفهان(1392)
-
سربداران(1392)
ارسال نظر