دکتر میرافضل در گفتگو با مستقلآنلاین
پردهپوشی کمکی به حل معضل «خودکشی» نمیکند
دکتر میرافضل عضو هیئت علمی گروه طب اورژانس دانشگاه علوم پزشکی کرمان معتقد است برای کمک به حل معضل «خودکشی» لازم است به طور علنی اما با ظرافت و دقت در مورد موضوع خودکشی به طور عمومی صحبت کرد. وی نقش رسانهها و شبکههای اجتماعی را در ایجاد چنین گفتگویی بسیار پررنگ میداند.
هادی حقانی - سرویس فرهنگی مستقلآنلاین: پخش خبر خودکشی «مرتضی کلانتریان» مترجم نامآشنا در رسانهها و تکذیب آن از سوی فرزند مرحوم بحثهای زیادی را در مورد تابوی گفتگو درباره خودکشی، چرایی و چگونگی آن و نقش اطرافیان و رسانهها در کتمان یا اشاعه این معضل دامن زده است. در این باره گفتگویی داشتیم با دکتر امیرحسین میرافضل، استادیار و عضو هیئت علمی گروه طب اورژانس دانشگاه علوم پزشکی کرمان.
آقای دکتر میرافضل، به عنوان سوال اول از لحاظ پزشکی چه توضیحی برای این معضل که « آدمها خودشان را میکشند» وجود دارد؟
هدف علم پزشکی معمولا درمان است نه توضیح دادن پدیدهها. در عین حال مسایل زیادی وجود دارند که توضیح دادنشان هنوز از نظر علم پزشکی مشکل است. همانطور که در 90 درصد موارد برای فشار خون توضیح بیولوژیکی وجود ندارد در مورد معضل خودکشی هم همینطور است. دانستههای پزشکی فعلی نشان میدهند عوامل متعددی احتمالا دخیل هستند. به عنوان نمونه زیاد شدن گیرندههای سروتونین یا کاهش مقدار سروتونین در مغز، یا اختلالات در محور هیپوتالاموس-هیپوفیز از جمله عوامل قابل ذکر در ایجاد تمایل به خودکشی هستند.
به عنوان یک متخصص طب اورژانس آیا مورد اورژانسی هم برای اختلالات مرتبط با روان هم وجود دارد، یا فقط برای بیماریهای متعارف جسمی لفظ «اورژانس» به کار میرود؟
اصلا اینطور نیست که لفظ اورژانس تنها برای بیماریهایی که جسمی هستند بکار رود. اورژانسهای روانپزشکی قسمت مهمی از اورژانسهای کلی (General Emergency) را تشکیل میدهند. آمارها نشان دادهاند 10 درصد از افرادی که به اورژانسهای عمومی مراجعه میکنند هرچند اقدام به خودکشی نداشتهاند اما در ذهنشان تفکرات خودکشی وجود دارد و یکی از مهمترین وظایف متخصص اورژانس غربالگری آنهاست. به این معنی که اگر شک کند این افراد در معرض خطر خودکشی باشند لازم است ارزیابی خطر انجام شود تا افکار احتمالی و نهفته فرد درباره خودکشی به سادگی در مورد آن صحبت نمیکند بروز کرده تا بتوان برایش کاری کرد.
خودکشی پدیدهای است که مردم عادی وقتی با آن مواجه میشوند که یا برای نزدیکانشان اتفاق بیفتد یا خودکشی آدم سرشناسی رسانهای شود. در عین حال صحبت کردن از موضوع خودکشی به دلایل فرهنگی در بین مردم تابو محسوب میشود. از نگاه شما که به طور روزمره با این پدیده سروکار دارید چطور میشود جامعه را نسبت به این موضوع حساس کرد؟
بله. به دلایل فرهنگی تصور میشود صحبت کردن در باره پدیده خودکشی ممکن است باعث اشاعه «فرهنگ خودکشی» در جامعه شود. اما از نظر من این نگاهی سطحی است. خودکشی یک واقعیت و معضل بزرگ است. متاسفانه ما به عنوان پزشکان اورژانس تقریبا هرروز با موارد اقدام به خودکشی مواجه هستیم. چیزی که مردم لازم است بدانند این است که صحبت کردن درباره خودکشی نه تنها باعث افزایش خطر خودکشی نمیشود بلکه به طور غیرمستقیم در کاهش میزان خطر خودکشی تاثیر موثر است. مردم لازم است کم کم آگاه شوند که صحبت کردن درباره موضوع خودکشی حتی در حضور فردی که مستعد اقدام به خودکشی است کار غلطی نیست. بلکه حتی مستقیم باید با فرد در مورد افکارش صحبت شود تا فکرهایی را بروز دهد که روزها و ماههاست درگیرشان است اما بروزشان نمیدهد. تنها در چنین شرایطی است که میتوان به او کمک کرد. البته کمک تخصصی اصلی در این زمینه به عهده روانپزشکی است. اما من معتقدم در طب اورژانس در مواجهه با موارد اقدام به خودکشی لحظهای بسیار باارزش برای آموزش دادن به اطرافیان بیمار هست که آنها بدانند صحبت کردن و پرسیدن حتی به طور مستقیم درباره افکار خودکشی اصلا ناپسند و مضر نیست. در عین حال قسمت مهم دیگری از ماجرا برای حساس شدن جامعه به عهده رسانههاست. ایجاد برنامههای مختلف، کمپینهای اطلاعرسانی با محوریت متخصصان، ایجاد انجمنهایی برای دور هم جمع کردن افرادی که مستعد خودکشیاند تا افکار و احساساتشان را زیر نظر متخصصان با دیگران به اشتراک بگذارند. تا موضوع خودکشی از پردهپوشی و تابو خارج شود و بتوان در موردش صحبت کرد. در اینصورت است که میشود جامعه را در مورد موضوع حساس کرد. وقتی ما پزشکان بالای سر بیمار حاضر میشویم و مستقیما از بیمار در مورد افکار خودکشی میپرسیم اما اطرافیان بیمار طوری واکنش نشان میدهند انگار که سوال درستی نپرسیدهایم وای به حال رسانههای ما. رسانههای ما بسیار قدرتمندند و نقش بسیار مهمی هم برعهده دارند اما لازم است طرح این موضوع با ظرافت و دقت اتفاق بیفتد چرا که برخورد تهاجمی با موضوعی که در ذهن مردم غلط شکل گرفته کمک چندانی به حل موضوع نمیکند. مانند ماجرایی که خانم مهناز افشار صحبت تقریبا درستی در مورد تزریق نالوکسان در مورد معتادان مطرح کرد و دیدید که با چه واکنشهای تندی حتی از سوی جامعه پزشکی مواجه شد. من فکر میکنم فرهنگ صحبت کردن درباره خودکشی نیز لازم است به آرامی و با کار مداوم فرهنگی بین مردم جا بیفتد.
مدتی است اورژانس اجتماعی و شماره مستقیم 123 برای ارتباط با ایجاد شده. اما بنظر میآید اطلاع رسانی کافی در مورد آن انجام نشده و تماس با آن بیشتر به موارد خشونتهای خانگی محدود شده. از نگاه شما چطور میشود فرهنگ استفاده از اورژانس اجتماعی را در مواردی که شخص افکار خودکشی دارد ترویج کرد؟
اورژانس اجتماعی پدیدهای است که تا استفاده مناسب از آن بسیار فاصله داریم. بسیاری از افراد اساسا از وجود و کارکرد آن بیاطلاع هستند. اتفاقا اورژانسها اجتماعی با وجود اینکه امکانات محدودی دارند اما افرادی بسیار پیگیرند و در حد وظایف خودشان کارشان را خوب بلدند. برای ترویج فرهنگ استفاده از این اورژانس مهمترین نقش برعهده رسانههاست، شبکههای مجازی، برنامههای تلویزیونی و تریبونهای عمومی.
لطفا به عنوان کسی که با موارد اقدام به خودکشی به شکل روزمره سرو کار دارید از نقش اطرافیان بیماری که افکار خودکشی دارد بگویید.
ببینید دو مساله لازم است از هم تفکیک داده شود. یکی اقدام به خودکشی و دیگری خودکشی موفق. ما به طور روزمره با موارد اقدام به خودکشی مواجهیم و میتوان گفت این دو مورد با وجود اینکه داخل یک طیفند اما در حقیقت دو سر طیف هستند. اغلب افرادی که معمولا اقدام به خودکشی میکنند بصورت ناگهانی و برنامهریزی نشده اقدام به اینکار میکنند و معمولا خطر کمتری برایشان ایجاد میشود. اما تشخیص آن افرادی مهم است که مدتهاست افکار خودکشی در ذهنشان است، در مورد آن حرف میزنند و میشود گفت برنامهریزی بلندمدتی در مورد آن دارند. متاسفانه این موضوع خطر خودکشی موفقیتآمیز را افزایش میدهد. اگر کسی مدتهاست که در مورد خودکشی با اطرافیانش صحبت میکند نباید به هیچ عنوان موضوع را سرسری گرفت. تجربه نشان داده افراد معمولا با چیزی اقدام به خودکشی میکنند که در دسترسشان است. به همین خاطر بسیار مهم است اگر احساس میکنید فردی به خودکشی فکر میکند اولا از او رک و مستقیم بپرسید، ثانیا ابزاری را که میتواند مورد استفاده او قرار گیرد را فوراَ از دسترس او خارج کنید. نکته مهم اینجاست که خطر افکار خودکشی چیزی نیست که یکباره از بین برود. به همین خاطر در طی دورانی که فرد تحت نظر متخصصان روانپزشکی در حال مداواست بسیار مهم است از حمایت عاطفی کامل اطرافیانش برخوردار باشد. روابطی در هر فرد وجود دارد که خدشه ناپذیر است. در فرهنگ ما بیشتر رابطه با خانواده دارای چنین ویژگی است. نکته مهمی که در افرادی که با اقدام به خودکشی به اورژانس مراجعه میکنند دیده میشود این است که آن پیوندهای خدشهناپذیر فرد با خانواده و دوستانش گسسته شده است. پس برای پیشگیری از خطر خودکشی هم حمایت عاطفی نزدیکان و خانواده نقش بسیار مهمی دارد. هم احتمال اقدام به خودکشی را کاهش میدهد و هم به روند بهبود فرد کمک میکند. خودکشی ناشی از یک درد روحی است . به عنوان مثال به فردی که پایش شکسته و از درد به خودش میپیچد نمیگوییم «پاشو خودت رو جمع و جور کن» یا از این دست نصیحتها. تلاش میکنیم دردش کم شود و بهبود پیدا کند. مشکلات روانی هم همینطورند. در آن لحظه خاص هیجانی اقدام به خودکشی بزرگترین اشتباه اطرافیان تلاش برای نصیحت یا سرزنش فرد است. باید با شخص همدلی کرد و او را مورد حمایت عاطفی قرار داد تا فرد بتدریج زیر نظر متخصصان در روند بهبود قرار گیرد . این چیزی است که معمولا در افرادی که اقدام به خودکشیهای مکرر میکنند کمتر دیده میشود.
و به عنوان سوال آخر، ممکن است در بین خوانندگان ما افرادی باشند که خودشان یا اطرافیانشان با افکار خودکشی مواجهند. توصیه حرفهای شما به آنها چیست؟
البته جواب دقیق به این سوال را یک روانپزشک باید بدهد. اما توصیه من به افرادی که دارای افکار خودکشی هستند این است: خودکشی به هیچ عنوان راه حل مساله شما نیست. افکار خودکشی نتیجه یک بیماری روحی است. در اغلب موارد افسردگی. این احتمال را بدهید که از داخل یک تونل به مقابل خود نگاه میکنید و میدان دید شما به واسطه تونل محدود شده. من توصیه میکنم که برای حل مشکل کمک بخواهید، با افراد حرفهای صحبت کنید. حرف زدن بسیار مفید است. اما دنبال نصیحت شدن نروید. پس لازم است با افراد متخصص صحبت کنید. حتما راهحلی برای این مساله پیدا خواهد شد.
ارسال نظر