آقای قالیباف حق دارد گریه کند!

آقای قالیباف حق دارد گریه کند چون بر مجلسی ریاست می‌کند که اعضای آن حداکثر نماینده ۱۲ درصد مردم واجد شرکت در انتخابات هستند.

آقای قالیباف حق دارد گریه کند!

آقای قالیباف، چرا گریه می‌کنید؟ راه بهتری هم هست

محمد مهاجری

 «روزی نیست که به حال خود گریه نکنم و دلیل آن دیدن وضعی است که در سیستم امروز در مجلس و جاهای دیگر و حتی در مجلس انقلابی مشاهده می‌کنم. چراکه آنچه باید باشد نیست.»

این جملات را یکی دو روز پیش آقای قالیباف، رئیس محترم مجلس، بر زبان آورده است. 

با همه انتقادهایی که به رئیس محترم مجلس دارم، در این فقره از صحبت‌هایش با او همدلم؛ یعنی من هم هرروز گریه می‌کنم. نه به حال خود (که در برابر حال مردم قابل ذکر نیست) که به حال جامعه و به خصوص به حال آقای قالیباف و ایضاً مجلس انقلابی و نیز برای آنچه به قول آقای قالیباف «باید باشد اما نیست». 

کاش آقای قالیباف می‌گفت چرا از مجلس انقلابی دلخور است. مگر همین نمایندگان انقلابی با رأی خود ایشان را در کنار سران دوقوه دیگر ننشانده‌اند؟ دیگر چه جای گلایه؟ 

اما قابل فهم است. آقای قالیباف در سایر پست‌های مدیریتی‌اش فرمان می‌رانده و بقیه اطاعت می‌کرده‌اند. کمی خودمانی‌ترش این‌که «بله قربان» می‌گفته‌اند. ساختار مجلس اما اینگونه نیست. بارها نمایندگان خطاب به او گفته‌اند فقط نقشی هم‌اندازه اداره‌کننده جلسه (= مبصر) و نه بیشتر دارد و قاعدتاً چنین نقشی آن نیست که آقای قالیباف می‌پسندد. 

آقای قالیباف ۲۲ ماه است بر کرسی ریاست مجلس تکیه زده و در همه این مدت، حتی یک‌بار با خبرنگاران روبه‌رو نشده است. آقای قالیباف حق دارد به حال خود گریه کند که مشاوران رسانه‌ای‌اش عرضه ترتیب دادن یک مصاحبه مطبوعاتی برای او را نداشته‌اند. 

 آقای قالیباف حق دارد گریه کند چون بر مجلسی ریاست می‌کند که اعضای آن حداکثر نماینده ۱۲ درصد مردم واجد شرکت در انتخابات هستند. در شرایطی که مشارکت ضعیف است، منتخبان هم ضعیف می‌شوند و البته در این میان، ردصلاحیت‌های شورای نگهبان نیز به اشک‌بارتر شدن چشمان آقای قالیباف کمک کرده است. 

آقای قالیباف اگر به جای ریاست مجلس شغل دیگری برمی‌گزید شاید باز هم گریه می‌کرد. اما فرقش این بود که شاید در پستی دیگر توانایی کار کردن را داشت. اما واقعیت این است که ایشان کلاً راه را اشتباه آمده است. 

می‌خواستم بگویم آقای قالیباف حق دارد گریه کند چون پروژه هلدینگ یاس و عیسی شریفی و... چشم بسیاری از دلسوختگان انقلاب و نظام را بارانی کرد؛ اما فعلاً از آن در می‌گذرم. 

با این همه شجاعت آقای قالیباف، در این‌که اوضاع را گریه‌آور می‌داند قابل تحسین است؛ هرچند خودش مصداق همان کسی باشد که کودکی در آغوشش جیغ می‌زد و تلاش می‌کرد او را آرام کند. رهگذری از راه رسید و کودک را از آغوش مرد جدا کرد و جیغ به پایان رسید. شاید اگر برادر بزرگوارمان آقای قالیباف، قبول کند دوره‌اش تمام شده و کودک پست و مقام را زمین بگذارد، هم خودش دیگر گریه نکند، هم دیگران را گریان نبیند.

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها