پروانه سلحشوری در گفتگو با مستقل از برخورد با اصولگرایان میگوید:
لاریجانی اپوزوسیون نمیشود!
سلحشوری میگوید: لاریجانی اپوزیسیون نمیشود چون خود را از آن نظام و صلاحیتدار میداند. بنابراین اینکه اصولگرایانی مثل لاریجانی بخواهند در یک حزب یا دایره جدید سیاسی نقد و مبارزه سیاسی کنند بنظر عملی نمیرسد، اما ایشان هم به گروه ناراضیان اضافه شده است.
امیرحسین جعفری/خبرنگار
رد صلاحیت لاریجانی برای عموم جامعه در آغاز چندان قابل تصور نبود زیرا در چهل سال اخیر لاریجانی بدون ذرهای لغزش، همراه تمام و کمال جناح راست و نظرات حاکمیت بوده، اما در این دوره گویا شرایط فرق کرده است. این اتفاق باعث شد لاریجانی نسبت به رد صلاحیت خود به شورای نگهبان معترض شود که من چه کردهام؟!
در پاسخ نیز شورای نگهبان در هفت بند دلایلی برای رد صلاحیت او مطرح کرد، پاسخی که با مهر محرمانه همراه بود و طبعا قابلیت انتشار عمومی نداشت. براساس تصویر نامه شورای نگهبان در فضای مجازی، عمده دلایل شورای نگهبان عملکرد لاریجانی در دهههای ۸۰ و ۹۰ بود.
به این ترتیب حتی نمیتوان پیشبینی کرد عملکرد کدامیک از وفاداران نظام در چارچوب شمرده میشود و کدام رفتار مردود است. سوال این است که در آینده و به ویژه در دولت رئیسی لاریجانی چه مواضعی نسبت به شرایط سیاسی اتخاذ میکند؟
حالا که اصولگرایان او را به حاشیه راندهاند در کدام مجموعهی سیاسی قرار خواهد گرفت؟ آیا اقدام به تاسیس حزب سیاسی میکند یا در جناحهای کنونی جای میگیرد؟
به جهت بررسی موضوع فوق گفتگو کردیم با پروانه سلحشوری فعال سیاسی اصلاحطلب و نماینده مجلس دهم که مشروح آن را میخوانیم:
به طور کلی با وجود شرایط فعلی که برای لاریجانی رخ داده است، سیر تحول او را چگونه ارزیابی میکنید؟ لاریجانی چه شد که توسط همراهان سنتی خود رد صلاحیت شد؟
بنظر من نمیتوان اسم این اتفاق را سیر تحول گذاشت. سیر تحول در نگرشهای عدهای خاص که در کسب قدرت کوشش داشتند اتفاق افتاده است که دایره نظرشان اینقدر تنگ شده که دکتر لاریجانی را به عنوان یک اصولگرای معتقد به نظام و علاقهمند و وابسته به رهبری هم تحمل نکردند.
چرا که بعضی از مواضع و عملکرد ایشان علیرغم ذوب در ولایت بودن، این نهادها را خوش نیامد.
همین که در بعضی مواقع مواضع خود را اعلام میکردند و مدیریت مستقلی داشتند باعث شد برخی تحمل نکنند. از طرف دیگر شاید هم دکتر لاریجانی اینقدر میتوانست پایگاه و محبوبیت به دست بیاورد که رئیس جمهور شود، بنابراین مانند روحانی ریسک نکردند که اجازه دهند یک نفر با مواضع ملایمتر در رقابتهای انتخاباتی حضور یابد.
بنظر من اساسا اصولگرایی شکل جدیدی گرفته و با نواصولگراهایی مواجه هستیم که با نسل قبلی خود متفاوتند و به وضوح میتوان گفت با اصولگرایان سنتی بسیار فاصله دارند. حتی نمیتوانیم بگوییم این افراد مواضعشان بر چه مولفههایی استوار است. آنچه در این جریان به چشم میخورد حضور پررنگ و تاثیرگذار نیروهای احمدی نژاد است، اگر چه خوداحمدی نژاد اکنون ژست منتقد گرفته است، اما بنظر من در مجلس و بخصوص دولت این احمدی نژادیها هستند که اداره کشور را در دست دارند.
اگر اصلاحطلبی از مردم و حکومت رانده شده، اصولگرایی سنتی و پیشین نیز در حاکمیت جایگاهی ندارد.
آستانه تحمل این افراد اینقدر کم شده است که لاریجانی و ناطق نوری و خیلی از اصولگرایان معتدل و دارای فکر مستقل هم قابل پذیرش نیستند. مثلا اگر میگویند فرزندان آقای لاریجانی در خارج از کشور هستند، خب آقاتهرانی که رئیس کمیسیون فرهنگی هست گرین کارت آمریکا داشته است! شما مقایسه کنید چند نفر از اصولگرایان به آمریکا رفت و آمد داشتهاند، فرزند دکتر مرندی (که تابعیت آمریکا دارد و) فکر میکنم اصلا در خارج از کشور زندگی میکند. اگر این خبر که مرندی نیز جزء تیم مذاکره کننده است، درست باشد، حکایت از این دارد که اینها بهانه است و تناقضها در تایید صلاحیتها باعث میشود به این فکر بیفتیم که اساسا اینها ملاکهایی نیستند که واقعی و شاخص باشند. همین الان فرزندان نمایندگان و مدیران کجا هستند؟ بنابراین به اصل سوال برمیگردم، آقای لاریجانی شاید آنقدر مورد اعتماد نبود که رضایت پایگاههای خاص و یا نهادهای خاص را کسب کند و حذف شد.
من به عنوان کسی که نماینده مجلس بودم و ایشان ۴ سال رئیس ما بودند علیرغم اینکه اختلافات جدی با ایشان داشتیم و به ایشان نیز رای ندادم اما همیشه توان اجرایی بالای ایشان را شاهد بودم. من خودم خاطرم هست زمانیکه به من تهمتهایی که به «آقازاده ماساژور» معروف شد زدند نه فراکسیون زنان و نه فراکسیون امید هیچکدام موضع رسمی نگرفتند البته برخی توئیت زدند اما موضع رسمی هیچکس نگرفت اصلا بحث سیاسی هم به کنار بحث بیاخلاقی بود، اما دکتر لاریجانی از صحن مجلس موضع جدی گرفت و صحبت کرد. تصور کنید با اینکه من با ایشان اختلاف داشتم اما ایشان نسبت به این تهمت در جایگاه خودشان از یک نماینده حمایت کردند چون سلحشور را نمیدیدند بلکه یک نماینده را میدیدند که در حق او اجحاف شده است.
بنظر شما آیا رانده شدگان از قدرت بخصوص از طیف اصولگرا، نوعی اپوزیسیون داخلی را ایجاد میکنند؟
در مورد آقای لاریجانی و نامه اخیر ایشان توجه خیلی از افراد جلب شد، ایشان در چهار دهه اخیر در خدمت این سیستم بود و در حق او به اعتقاد بسیاری جفا شد.
در صحنه تاریخی اگر بسنجیم حذف افراد سابقه دارد حتی خود آقای روحانی مگر اصولگرا نبود، الان کجاست؟
اما اینها اپوزیسیون نمیشوند چون خود را از آن نظام و صلاحیتدار میدانند. بنابراین اینکه بخواهند در یک حزب یا دایره جدید سیاسی نقد و مبارزه سیاسی کنند بنظر عملی نمیرسد، اما ایشان هم به گروه ناراضیان اضافه شده است.
آقای لاریجانی یک فرد ناراضی است که چون فکر میکند حق او ضایع شده کوتاه نیامد. آقای هاشمی وقتی رد صلاحیت شد گفت من به خدا واگذار میکنم و کنار کشید و اجحافی که در حقش شده بود را ادامه نداد و نخواست مردم بفهمند چه اتفاقاتی رخ داده است. آقای لاریجانی در یک سیر معقول و منطقی نارضایتی خود را و دلایل رد صلاحیتش را رسانهای میکند و در این زمینه یک روشنگری میبینیم. موضع ایشان در سال ۸۸ الان به عنوان یک مسئله عنوان میشود، برای ما که یکی دو مورد اشاراتی شده بود خیلی مهم است که میبینیم گویا هنوز ماجرای ۸۸ تمام نشده است.
حتی شخصی مثل من فکر نمیکردم آقای لاریجانی چنین نظراتی نسبت به ۸۸ داشته که باعث شود ملاک رد صلاحیت ایشان شود یا افراد رد صلاحیت شده در مجلس که طبیعتا سراغ رئیس مجلس میروند چرا باید شورای نگهبان این مسئله را دلیل ردصلاحیت آقای لاریجانی ذکر کند؟ این مسیری که آقای لاریجانی میرود در بعد اجتماعی میتواند تاثیرگذاری داشته باشد.
محتمل است ابعاد اجتماعی و سیاسی این مسئله گسترش یابد و شاید باعث شود افراد دیگر نیز در این رابطه اقدام کنند و شاید اصل نظارت استصوابی و یا انتخاب سلیقهای با این عملکردها زیر سوال برود.
آیا این نامه و اتفاقات اخیر میتواند روی بحث تایید صلاحیت در دورههای بعد تاثیر بگذارد و شورای نگهبان تغییری در رفتار خود دهد؟
اینکه شما بیایید نسبت به رد صلاحیت خودتان اعتراض کنید و آن رسانهای شود شجاعت میخواهد. آقای لاریجانی همه متن را منتشر کرده است و نامه خود را نیز منتشر کرده است.
مگر بقیه سفر نمیروند؟ مگر بقیه ملک و املاک ندارند؟ اما این بندها را برای رضایت عدهای خاص درباره رد صلاحیت ایشان مطرح کردهاند، هم عدهای از مردم عادی که از مسئولین ناراضی هستند میگویند حقشان بود، هم خوراک تبلیغی برای اینکه رد صلاحیت ایشان موجه بوده برای طیف خاص وجود دارد.
این مسئله موقعی میتواند جواب دهد و منجر به عقبنشینی شود که افرادی که توسط این شورا رد صلاحیت شدند آنها هم بیایند و از دلایل رد صلاحیت خودشان بگویند و رسانهای کنند.
اگر این مسئله به صورت یک چالش در بیاید که افراد مختلف دلایل رد صلاحیت خود را رسانهای کنند نتیجه میدهد. البته افرادی که این کار را میکنند یعنی با قدرت خداحافظی کردهاند. اگر این کار آقای لاریجانی ادامهدار شود منجر به پاسخگویی خواهد بود. الان قدرت جامعه مدنی در حدی هست که بخشهایی را وادار به پاسخگویی کند. مسئله این است که طرف مقابل وادار به واکنش و یا پاسخدهی شود.
بنظر شما امکان دارد لاریجانی برای انتخابات بعدی کاندیدای ریاست جمهوری شود؟
اگر چنین جریانی که در حال حاضر حاکم شده، ادامه داشته باشد، شانسی را برای ایشان متصور نیستم. با وجود شرایط فاجعه بار فعلی اظهار نظر در این باره سخت است. اما ایشان راهی که به نظر میرسد انتخاب کرده و آن هم حضور در عرصه قدرت اجتماعی است میتواند مهمتر و تاثیرگذارتر باشد.
ارسال نظر