احمد زیدآبادی از پرونده هستهای ایران در کلاب هاوس گفت:
اگر من کارهای بودم سال ۸۲ این پروژه را تعطیل میکردم
زیدآبادی میگوید: من اگر بودم این پروژه را سال ۸۲ کامل تعطیل میکردم تا کشور اینقدر درگیر قطعنامه و برجام و.. نشود. آورده این کارها برای ما چه بوده است؟
سرویس گزارش:
مذاکرات با پیچیدگی ادامه دارد و در هر دوره افراد جدیدی وارد صحنهی گفتگوها میشوند. طی این سالها بسیاری از رهبران دولتها عوض شده و مذاکرهکنندگان تغییر کردهاند. اما شواهد میگوید توافق دور از دسترس است و طرفین نشانی از انعطاف ندارند.
احمدزیدآبادی روزنامه و تحلیلگر سیاسی در مقایسه با اصلاحطلبان نظرات متفاوتی نسبت به دولت رئیسی و مسئلهی مذاکرات هستهای دارد. وی در کلاب هاوس پیرامون چشمانداز مذاکرات به مدت ۸ ساعت طی گفتگو با مخاطبان نسبت به روند مذاکرات و تیم جدید نظرات خود را بیان کرده و سوالات مخاطبین را پاسخ داد. بخشی از این گفتگو را میخوانیم:
مذاکره خوب را هر کسی به نفع خودش تعریف میکند و هر طرف فکر میکند مذاکره خوب یعنی منافع خودش در آن تامین شود. اما این مذاکره خوب نیست بلکه مذاکره خوب مذاکرهایست که امور جزئی را رها کند و امتیازهای کلانی را پدید بیاورد که منجر به تدوام روابط منطقهای شود. یعنی مذاکره خوب از تعریف و ایجاد منافع مشترک و تفاهم بر سر آنها و گسترش آنها برای یک رابطه مسالمت آمیز دراز مدت است که دائم درگیر تنش و بحران نشود.
یکی از مشکلات حکومت این است که میخواهد به علت یک ضروری مذاکره کند اما در عین حال برخی میگویند باید برویم و آنها را تحقیر کنیم. این که مذاکره نشد. هیچکس هم نمیگوید این صحبتها چیست. مذاکره بحث دیپلماسی است تا راهی برای حل بحران بگشاییم. بنابراین همهی واژه ها در کشور ما جای خود را از دست دادهاند و با مشتی از حرفهایی مواجه میشویم که باعث آزار و اذیت میشود. مذاکره خوب همین است که به تفاهم بلند مدت برسیم و دیگر نگران نباشیم که رئیس جمهور دیگری بیاید کار را بهم بریزد. آمریکاییها مثل هر کشوری که علیهشان اقدام کنید علیه شما اقدام میکنند. ایران اگر قرار است که ارتباطی با اسلامگرایان رادیکال داشته باشد و اسرائیل را تحت فشار قرار دهد طبیعیست که آمریکاییها این را نمیپذیرند. اما فرض کنید ایران همچین سیاستی را دنبال نکند و مثل بقیه کشورهای جهان با این پدیده (نامشروع) مشکل نداشته باشد آیا این را نمیتوان پذیرفت؟ در این وضعیت ایران از آمریکا توقع دارد که نفوذش در منطقه را به رسمیت بشناسد، واقعیت این است که اینجا ابهامی وجود دارد و وقتی ایران وارد بحث میشود میگوید آمریکا با ما دشمن است اما سوال اینجاست مگر ما با آمریکا دشمن نیستیم؟ اگر قرار است همیشه با آمریکا در ستیز باشیم شرایط مشخص است آمریکا نیز نفوذ ایران را نمیپذیرد. اگر دو طرف منافع خود را به رسمیت بشناسند دیگر مشکلی پیش نمیآید، مثلا ویتنام با همه مشکلاتی که با آمریکا دارد ارتباطش با آن برقرار است. اگر بخواهیم چیز متمایزی باشیم و بگوییم ما ایدههای خاصی داریم و آمریکا در آن جایی ندارد مسلما آمریکا مزاحم ما میشود از این به بعد هم این سیاست ادامه داشته باشد همین وضعیت اقتصادی ادامه خواهد داشت.
وی در ادامه پیرامون تیم جدید هستهای گفت:
من بعید میدانم تیم فعلی از تیم قبلی ماهرتر باشد. آقای ظریف که در سندنویسی استاد بود امتیازات بیشتری دارد اما مشکلشان این بود که مورد اعتماد سیستم نبودند و کاری را میکردند در اینجا متهم میشدند و وضعیت پردردسری داشتند. اینها قاعدتا مشکلات ظریف را ندارند. اینکه جمهوری اسلامی بر اساس (قاعدهی) بقا عمل میکند را من هم قبول دارم اما قصد ما این است که رفتارشان را کشف کنیم. رفتارشان این است که به نقطه آخر میروند و در آن نقطه مذاکره میکنند و همیشه اینطور عمل کردهاند. تاخیر انداختن و فرصت سوزاندن و.. را که نگاه میکنم این است که به عنوان یک الگوی رفتاری با این مسئله مواجه هستند. اساسا اگر قرار بود اینجا همه چیز عادی پیش برود که اینگونه اتفاقات پیش نمیآمد. یک الگو شکل گرفته است که خود آقایان هم میگویند که در شرایط اضطرار باید برخی کارها را انجام داد. اینها خطرات را به ویژه از جانب بیرون در داخل خودشان هیچوقت کوچک نمیکنند و زبان تبلیغاتی است که چنین مسئلهای را بیاهمیت نشان میدهد و فکر میکنند به نیروهایشان نیرو میدهد و فوبیایی بیشتر از واقعیت مرسوم دارند. مثلا دوران احمدی نژاد احساس تهدید زیادی نمیکردند احمدی نژاد تصمیم گرفت از تاسیسات دیدار کند و بعدها خودش گفت خیلیها به اوگفتهاند به آن جا نرو ممکن است اسراییل آن جا را بزند و این نشان میدهد که خیلی زیاد برخی از این شرایط میترسند به ویژه با سابقهای که جنگ و سلاح شیمیایی را هم تجربه کردهاند و صدماتی که اسراییل زده است از جمله ترورها و... که رد پایی هم نگذاشته است. اتفاقا این سایت تابناک که متعلق به نزدیکان رضایی است بخوانید که چقدر ابراز نگرانی نسبت به این موضوع کردهاند و گفتند دستگاه امنیتی باید تغییر کند چون در هر نقطه ممکن است نفوذ صورت گرفته باشد و خطر را جدی میبینند. الان که این طیف قدرت را دست گرفتهاند با واقعیت اقتصاد خیلی ملموس تماس گرفتهاند و مشکلات را حس میکنند. یک کار خوبی هم که میکنند این است که داخل مردم میروند و هر زمان مشکل و بحران و کمبودی وجود داشته داخل مردم میروند که بخشی را رسانهها پخش میکنند بخشی هم که اظهار ناراحتی مردم است پخش نمیکنند اما اینها درک میکنند. این طیف تیپی مثل صدام حسین که ارتباط خود را با واقعیت قطع کرده بود نیستند. این اتهام وجود دارد که تصمیمات فردی گرفته میشود اما آن فرد هم با طیفی از نیروها مشورت میکند و برخی را هم که کنار میگذارد نادیده نمیگیرد و حتی در مرکز پژوهشهای استراتژیک از کمال خرازی و.. در آن جا گزارش میدهند. این داستان را برخی سادهسازی میکنند به دلیل اینکه میبینند برخی وقایع جزئیات دیگری ندارد اما برخی از مسائل در ایران پیرامون مشورت گرفتن رعایت میشود. الان اخیرا با تعدادی از چهرههای جناح راست مناظره کردهام یکی از آنها فواد ایزدی است که نظرات تندی دارد اما اینطور نبود که منطق نداشته باشد و مثل حسین شریعتمداری هر حرفی را بزند. آدم تحصیل کردهای بود، آمریکا را میشناخت، مسائلی را هم رعایت میکرد و مودب بود. حرفهای من هم در حدی که میتوانستم به او گفتم درباره سیاست خارجی، سیاست داخلی و.. که سایتهای خودشان هم منتشر کردند. یا همین اتفاقاتی که در مورد دانشجوها پیش آمد و دانشجویی در صنعتی شریف با رئیسی حرف زد در کل منطقه امکان چنین اتفاقی وجود ندارد که چنین دانشجویی با رئیس جمهور به تندی صحبت کند. اینکه برای دانشجو دردسر درست شود خیلی کم پیش میآید اما حرف من این است؛ من که اینجا هستم تا زمانیکه میخواهم نگاه کارشناسی داشته باشم همهی این اتفاقات را وارد سیستم ذهنم کنم (چون واقعا میخواهم تحلیل کنم) وقتی همهی اینها را وارد میکنم برخی مواقع هم عصبی میشوم و لحنم عوض میشود چون خیلی چیزها میتواند باعث عصبانیت شما شود از جمله از دست دادن فرصتها که با جهان امروز سازگار نیست. من فکر میکنم اگر در سیستم جمهوری اسلامی نگاههای مختلف دیده نشود شرایط جالبی به وجود نمیآید.
اینها قرار نبود مذاکره کنند، کردند، برجام قرار بود آتش بگیرد دوباره دارد احیا میشود و زمانیکه تیم مذاکره کننده به وین میرود در ذهنشان این است که پیشنهادی دهند که جای چانهزنی داشته باشد. من از شماها کمتر درک نمیکنم چون با جامعه برخورد دارم وضعیت رسانهها در ایران را نگاه کنید چطور یک مسئله اینقدر میتواند پررنگ شود که همه مقامات راجع به آن موضعگیری کنند. با این تصمیم کلی تصور من این است که الان لحظه آخر برای برجام است این دفعه اگر برجام به نتیجه نرسد، اقتصاد از کنترل خارج میشود و نمیتوان پیش بینی کرد چه اتفاقی میافتد. خروجی بحث من این است که اینها تهدید را فهمیدهاند و خیلی بعید است درک واضحی نداشته باشند. ایران کشوریست که با تنهایی خود با همه جهان درگیر است و خطر را حتی بیش از آنچه ما گاهی فکر میکنیم لمس میکند.
زیدآبادی در ادامه صحبتهای خود افزود:
من همیشه میگویم فرض کنید الان همتی رئیس جمهور بود و با یک تیم متفاوت میخواست مذاکره کند اما واقعا با توجه به شرایط اقتصادی کشور و مشکلات منابع آبی و تورم و اینکه کل اصولگرایان طلبکار میشدند، او در موضع اپوزیسیون بود و امان نمیدادند، میخواست چکار کند؟ اصلاحطلبان متاسفانه دوست دارند برای اینکه از زیر بار اینکه بالاخره چی شد که کشور به اینجا کشیده شد کنار بروند مرتبا این را مطرح میکنند که اگر الان ما سر کار بودیم بهتر میشد. روشن است که بن بست کامل وجود داشت و باید جوابگوی مردم میشدند. برخی نیز به من میگویند اینها بیایند بهتر میشود پس چه شد؟حرف من این است که اصلاحطلبان در بن بست کامل بودند اما این تیم در مقابل مشکلات ممکن است مسیر بهتری را بتوانند طی کنند. من خیلی ناامید نیستم بنابراین باید واقعبینانه به این مسئله نگاه کنیم. این وضعیت کنونی که یک شبه اتفاق نیفتاد.
من با اینکه مردم بیایند و بطور مدنی و مسالمت آمیز مطالباتشان را مطرح کنند و اعمال فشار مدنی کنند مخالف نیستم من با چیزی که مخالفم این است که اولا گروههای سیاسی بخواهند نمایندگی این اقشاری که به دلیلی ناراضیند را بر عهده بگیرند و هوس سازماندهی داشته باشند. من میگویم اصلا توان این کار وجود ندارد شما احزاب اصلاحطلب را نگاه کنید دو قدم آن طرفتر از دفتر حزب نفوذ ندارند و توان تشکیلاتی ندارند. به مجرد اینکه در این حوزهها فعال شوند این خواست اجتماعی مدنی را به سرعت امنیتی و سیاسی میکنند. در جاهایی هم که اجازه برخی تجمعات داده میشود به دلیل مدنی بودن و خودجوش بودن آنهاست. این مسائل اصلا در اختیار و عهده ما نیست. اکثریت مردم دیگر به اصلاحطلبان اعتمادی ندارند و اینها اصلا توان تشکیلاتی هم ندارند. اینها هم اگر بخواهند امنیتی شوند صاحب زیاد پیدا کرده و اصلا نوبت به من و تاجزاده نمیرسد. آن طرفتر از ما دهها تشکیلات کوچک و بزرگ وجود دارد. از حزب کمونیست کارگری تا سلطنتطلبان و مجاهدین و ... مدعی همه چیز هستند و اینکه چند نفر شعار میدهند رضاشاه روحت شاد یا چند نفر گفتند نه شاه میخوایم نه شیخ و... آنها آن طرف نشستهاند و رسانه دارند اما ما در داخل نه تشکیلاتی داریم نه رسانهای در اینجا هم در مناسبات امنیتی همه چیزمان رصد میشود و اصلا امکان ندارد اصلاحطلبان بتوانند کاری کنند و اصلا چگونه میتوانند جمعیت را کنترل کنند؟ اگر بخواهید همراهی هم با این جمعیتها بکنید شعارهایی در جهت براندازی میدهند که فضا امنیتی میشود و فضا هم که اینطور شود کارهای فعلی هم نمیتوان انجام داد. همین دولت رئیسی فضا را آنچنان امنیتی نکرده است و روزنامهها و تشکلها هستند و قوه قضاییه ملایم صحبت میکند اما ممکن است پشت این صحنه عدهای از این فضای امن ناراضیند. اگر سال ۸۸ اتفاق بیفتد همینهایی هم که هستند کنار میزنند و وضعیت را بحرانی میکنند. من بابت این گزارهها ساعتها فکر کردهام و این راه راهی نیست که ما بخواهیم برویم و کسانی هم که بخواهند بروند وضعیت امنیتی از آن در میآید. وضع ما از طریق همین تعاملی که دولت با طرفهای بیرون شروع کرده است ما هم مهلت دهیم تا این حد از فشار رسانهای دیوانه کننده وارد نشود.
حرفهای ما فقط برای سیستم نیست برای خودمان هم هست که آگاهتر شویم و در ابعاد گستردهتری وضعیتمان را بدانیم تا مردم بدانند چه کاری کنند که باعث آسیب کمتری شود. الان اینقدر مشکلات عظیم وجود دارد که مردم اصلا وقت گوش کردن به حرفهای ما را ندارند. به ویژه الان که اینقدر مشکلات زیاد شده است. من برای آقای رئیسی هم نوشتم که اصلا پروژه هستهای ایران را از مبنا یک چیزی میبینم که فقط زیان میدهد و سود امنیتی هم ندارد. اگر من بودم اساسا نگاهم فرق میکرد و جایگاهی که برای ایران قائلم فرق میکند. من اگر بودم این پروژه را سال ۸۲ کامل تعطیل میکردم تا کشور اینقدر درگیر قطعنامه و برجام و.. نشود. آورده این کارها برای ما چه بوده است؟ کشور باید نفس بکشد تا از این وضعیت خارج شود.
ارسال نظر