مهدی مطهرنیا در گفتگو با مستقل:

اصطکاک میان قوا در صحنه سیاسی افزایش می‌یابد

به جهت بررسی ابعاد مختلف تقابل ایران و آمریکا گفتگو کردیم با مهدی مطهرنیا، استاد دانشگاه و آینده‌ پژوه سیاسی که مشروح آن را می‌خوانیم:

اصطکاک میان قوا در صحنه سیاسی افزایش می‌یابد

امیرحسین جعفری/خبرنگار

*آیا مجلس می‌تواند به صورت قانونی مانع مذاکره با آمریکا بشود؟

مجلس شورای اسلامی جزء قوای مهم کشور در کنار قوه مجریه و قضاییه است، و با ایجاد قوانین و گذر این قوانین از مراجع قانونی دیگر، قدرت اعمال اراده خود بر قوای دیگر را به منصه ظهور می‌رساند. از لحاظ ساختار قدرت در ایران این جایگاه برای مجلس شورای اسلامی در قوانین مندرج شده است. در ارتباط با پروتکل الحاقی نیز این قانون ابلاغ و موجب شد دولت در مسیری قرار بگیرد که تا سر حد ممکن زمینه‌های اجرای آن را فراهم کند، در عین حال به واسطه اهمیت زنده نگه داشتن برجام از یک مسیر دیگر دولت در حال تلاش برای یافتن راه‌های جایگزین است.

در جهت حفظ برجام تا ماه‌های آینده، باید میان دولت و آژانس بین المللی انرژی هسته‌ای به صورت نیم بند توافقی به دست آید که مشروط به گذر دوره زمانی خاص و بازگشت ایران به برجام و برداشتن گام‌های چندگانه برای حضور در برجام است.

لذا مجلس قدرت دارد و دولت نیز به طبع چون در صحنه اجرا حضور دارد می‌تواند در عین رعایت قوانین مصوب مجلس زمینه‌هایی را فراهم آورد که در پرتو آن بتواند به اهداف خود از مجاری دیگر دست پیدا کند.

این امر اصطکاک میان قوا را در صحنه سیاست عملی بالا می‌برد و موجب تعارض‌های سیاسی و گسست اتحاد ملی در درون می‌شود و لذا باید بگوییم که مجلس این قدرت را دارد اما دولت نیز فاقد قدرت و دست بسته در برابر مجلس قرار نمی‌گیرد و نتیجه این عمل بی‌تردید موجب فاصله میان دولت و مجلس است و پیامدهای آن متوجه جامعه می‌شود.

*شنیده شده بخشی از جناح مقابل دولت پیامی غیرمستقیم را مبنی بر توقف مذاکره تا تعویض دولت می‌دهند، بنظر شما آمریکایی‌ها به مذاکره جناحی نگاه می‌کنند؟

آمریکایی‌ها به خوبی می‌دانند که دولت در ایران به معنای قوه مجریه است و قوه محریه تصمیم گیرنده نهایی نیست. آنچه که به عنوان دولت خوانده می‌شود در ایران شامل حاکمیت و مردم و سرزمین نمی‌شود بلکه دولت در ایران به معنای یک قوه و هماهنگ کننده‌ی دستگاه بوروکراتیک است و از این نظر آن‌ها به این امر به خوبی واقفند که چه دولت اصولگرا باشد چه اصلاح‌طلب تفاوتی وجود ندارد.

همانگونه که در دوره‌های گوناگون مانند دوره دولت دهم که دولت اصولگرا بود و با گزاره‌های بسیار حمایت‌گرایانه‌ی دستگاه‌ها و نهادهای فرادولتی همراه بود اما زمانیکه قرار شد مذاکراتی بین ایران و آمریکا و ۱+۵ آغاز شود، دولت به هیچ وجه در آن مشارکتی نداشت و مذاکرات آغاز شد و در دولت یازدهم زمینه‌های انجام آن به منصه ظهور رسید که منجر به امضای توافق نامه برجام شد. به طبع با مطالعه آنچه که در چهل ساله اخیر در ایران رخ داده است اکنون نه تنها آمریکایی‌ها بلکه تمام جهان و محققان و پژوهشگران و ناظران سیاسی اوضاع ایران و ساختار دولت در ایران به خوبی بر این امر واقف هستند که اگر اراده‌ی حکومت بر مذاکره وجود نداشته باشد هیچکدام از دولت‌ها نمی‌توانند یک مذاکره را به سرانجام برسانند. از طرف دیگر پذیرش این معنا که یک دولت اصولگرا وارد مذاکره شود در فضای گفتمانی حاکم بر حکومت تا حدود زیادی قابل پذیرش بیشتری است، اما در این امر با توجه به جایگاه رئیس جمهور و دولت در ساختار سیاسی و بافت قدرت حتی اگر یک رئیس جمهور اصولگرای قدرتمند وارد میدان شود و بتواند در این مسئله موفق باشد، منجر به اصطکاک‌های درونی می‌شود و از این جهت حتی یک دولت اصولگرا در مسیر حل و فصل این موضوع با چالش‌های جدی در نظام قدرت سیاسی رو به روست.

*ادامه‌ی این مسیر فشار حداکثری برای ایران به کجا ختم می‌شود؟ آیا در نهایت ناچار به توافق هستیم؟

آنچه که هم اکنون دیده می‌شود این است که مقاومت حداکثری مورد پسند ن ظام و به عنوان یک استراتژی معنادار مورد پذیرش قرار گرفته است و به هر ترتیب این نکته را باید مدنظر قرار دهیم که این مقاومت حداکثری به عنوان استراتژی نظام جمهوری اسلامی از سوی رهبری نظام و قدرت رسمی قانونی مشخص شده است و لذا استراتژی‌های کلان دارای پیام‌هایی برای مسئولین است.

لذا باید بر این نکته تاکید کرد با توجه به این دیدگاه که مقاومت حداکثری مورد عنایت جدی رهبری نظام و تاکید چندین باره ایشان در چارچوب پارادایم نه جنگ نه مذاکره قرار گرفته است، به طبع تبدیل به سیاست کلان شده است و مقاومت حداکثری سیاست‌های کلانی را در ارتباط با همین معنا در چارچوب عملکرد دولت‌های مختلف و ره‌یافت و راه‌کار غیر قابل تخطی تبدیل کرده است.

باید بگویم که بنظر می‌رسد این مقاومت حداکثری ادامه پیدا کند حتی اگر دولت اصولگرای بعدی سر کار بیاید و ایالات متحده آمریکا بر مواضع خود بیشتر پای فشاری کند امکان اصطکاک نه تنها کمتر نخواهد شد بلکه افزایش خواهد یافت زیرا ایران بازگشت به برجام را مشروط به برداشتن همه‌ی تحریم‌ها می‌داند و دولت اصولگرا اگر به برجام بازگردد ولی همه‌ی تحریم‌ها برداشته نشود این شرط مورد تخطی واقع و سوال افکار عمومی می‌شود و اگر آمریکا باز بر مواضع خود در ارتباط با ایران پای فشاری کند و تحریم‌ها را به هیچ وجه برندارد، دولت اصولگرا بر مبنای شعارهای خود باید وارد اصطکاک بیشتر با آمریکا شود. لذا نتیجه این می‌شود که یا باید طرز تفکر در ایران تغییر کند یا در آمریکا یک عقب‌نشینی بسیار بزرگ رخ دهد که هر دو دور از دسترس هستند.

* آیا بحث مبارزه با آمریکا در ایران به یک امر هویت‌بخش تبدیل شده است؟

مبارزه با آمریکا هویت بخش نظام جمهوری اسلامی است و به ویژه در دهه‌های اخیر این معنا گسترش بیشتری داشته است به گونه‌ای که اگر مبارزه با آمریکا را از انقلاب اسلامی حذف کنیم باید بگوییم ستون فقرات تجدیدنظر‌طلبانه و چالش برانگیز خود را در برابر نظام سلطه بین المللی که آن را در چارچوب انقلاب تعریف کرده است عقب نشینی می‌کند. لذا از این منظر پاسخ پرسش همین است.

* چرا پس از حجم وسیع تبلیغات بر علیه آمریکا،‌ بنظر می‌رسد نسل جوان بیشتر تمایل به زندگی در آمریکا دارد تا کره شمالی؟

باید تحقیق بسیار علمی و دقیق انجام شود که اینگونه هست یا نیست. ما بحث اجمالی را مدنظر قرار می‌دهیم و می‌گوییم اینگونه هست، بر اساس این علم اجمالی باید بگوییم نسل جوان با نسل انقلاب متفاوت است، همانطور که نسل انقلاب با نسل پیش از خود متفاوت بود. لذا زمان در حال تغییر و تحول است و تغییر نسل‌ها اساسا در سن و دهه‌ها ایجاد نمی‌شود بلکه در دریچه‌های نگرش و دیدگاه‌های متفاوت با ایجاد تغییر و تحول صورت می‌گیرد و موجب ایجاد فضایی بسیار دگرگون از فضای قبلی و نسل‌های قبل می‌شود.

اینگونه می‌شود پرسید نسلی که در سال ۵۷ انقلاب کرد چرا در آن وضعیت که نزدیک‌ترین کشور به ایران آمریکا بود بر ضد نظام شاهنشاهی انقلاب کردند و یکی از اهدافشان حذف وابستگی به غرب بود. این مطلب درست یا نادرست در آن زمان شاه را وابسته و یکی از نیروهای نیکسون در منطقه می‌دانستند و رژیم پهلوی را در مسیر تبعیت کامل از آمریکا می‌دانستند.

لذا آن زمان نیز می‌توانست این پرسش پیش بیاید که چرا در آن دوره این نسل اینگونه عمل کرد اما وضعیت در تغییر و تحول نسل‌ها بر مبنای کنش‌ها و نوع اندیشه‌ای که تحول پیدا می‌کند می‌تواند دگرگون شود.

 

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها