محمود دُردکشان فعال سیاسی در گفتگو با مستقل:
"مرگ بر روحانی" اعلام موضع براندازی است
محمود دُردکشان درباره واقعه شعار علیه روحانی در راهپیمایی ۲۲ بهمن میگوید: آقای روحانی درحال حاضر رئیس جمهور رسمی کشور است. این شعارهای گسترده در روز ۲۲ بهمن بخواهیم یا نخواهیم در مسیر براندازی یا اعلام موضع براندازانه است. یعنی هر جریانی مبتکر یا دامن زننده این کار بوده قویا براندازی را نشانه رفته است و باید نگاه امنیتی به این اتفاق شود.
گفتگو از امیرحسین جعفری
هر ساله راهپیمایی ۲۲ بهمن نماد سرافرازی و حضور مردم در دفاع از انقلاب و ارزشهای آن است اما امسال در بطن این اتفاق ملی- میهنی شاهد رفتارهای ضدارزشی بودیم که شاید تکراری نبود اما چنین برخوردی در راهپیمایی ۲۲ بهمن حامل پیامهایی از سوی یک جریان خاص به نظر می رسد، به خصوص در شرایط فعلی که دولت روحانی بیش از هر زمان زیر نگاههای عمومی و جهانیست و با نزدیک شدن به انتخابات ۱۴۰۰، صدای مذاکره با آمریکا نیز شنیده میشود که هر کدام از اینها یک نگرانی برای جریان تندرو است.
در برابرِ شعار مرگ بر روحانی که در روز ۲۲ بهمن توسط عدهای ناشناس سر داده شد از سوی مقامات رسمی کشور بجز نزدیکان رئیس جمهور در دولت موضعگیری نشده است و مشخص نیست چه جریانی با چه اهداف مشخصی یک چنین کار خلاف قانونی در یک روز مهم سیاسی انجام داده است. برای بررسی بیشتر ابعاد واقعه گفتگو کردیم با محمود دردکشان فعال سیاسی، پژوهشگر دینی و از اولین فرماندهان سپاه پاسداران، که مشروح آن را میخوانیم:
*علل و ریشههای شعار و توهین علیه رئیس جمهور را چگونه میبینید؟
در پایان راهپیمایی ۲۲ بهمن امسال که با شرایط کرونایی هم انجام شده بود بنظر من این شعاری که داده شد یک اعلام موضع جدی و رسمی براندازانه بود. دلیلش نیز این است که آقای روحانی با هر عملکردی که داشته دوره ریاست جمهوریاش رو به اتمام است بنابراین اینکه با چنین حالت سامان یافتهای در سطح کشور آن هم در روز ۲۲ بهمن چنین شعاری داده شود ذهن را متوجه یک امری ورای شخص حسن روحانی میکند. در اینجا باید به چند نکته اشاره کنم، اول اینکه با هر قرائت و خوانشی از وضعیت سیاسی، آقای روحانی درحال حاضر رئیس جمهور رسمی کشور است. این شعارهای گسترده در روز ۲۲ بهمن بخواهیم یا نخواهیم در مسیر براندازی یا اعلام موضع براندازانه است. یعنی هر جریانی مبتکر یا دامن زننده این کار بوده قویا براندازی را نشانه رفته است و باید نگاه امنیتی به این اتفاق شود. نکته دوم بنظر من این است که وقتی موقعیت آقای روحانی مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته شود، ایشان برآمده از رای مردمیست که به هیچ وجه قرائت رسمی مدیریت رسمی کشور را نپذیرفتهاند، یعنی رایی که به آقای روحانی داده شد بیانگر اندیشه متفاوت مردم با فضای سیاسی حاکم در حکومت بود. این یعنی آقای روحانی نمایندهی بخش اعظمی از جامعه ایران است که به جمهوریت وفادارند و امر رایدهی و صندوقها را پاس میدارند. این شعار مرگ بر روحانی، مرگ بر شخص حسن روحانی نبود، مرگ بر آن میلیونها نفریست که صندوق رای را پاس داشتند و فرد متفاوت از دیدگاه حاکمیت را برگزیدند که اتفاقا آقای روحانی به همین لحاظ مورد هجمه بوده و هست. همین آقای روحانی اگر عملکردی بدتر از این داشت و تامین کننده منافع آن کسانی بود که جمهوریت را برنمیتابند و با تفکر حاکم همراه بود مطمئنا به او تا این حد حمله نمیشد و از او دفاع هم میشد. این مرگ گفتن بستر سازی برای انتخابات ۱۴۰۰ بود؛ دقیقا این مسئله نشانه رفتن ارادهی ملت بود که به اصطلاح منفعل و مایوس از صندوقهای رای (در کنار نظارت استصوابی) شوند که انصافا مردم را به مخمصه کشانده است.
اصولا رای دادن از اصلیترین ارکان این انقلاب بود، به یک معنا روز ۲۲ بهمن که روز پیروزی انقلاب بود، (این عده) آمدند و اراده ملت در راستای اداره جامعه را نشانه رفتند، در واقع رفتارشان یک دهن کجی به اراده ملت بود. اگر تمام تشکیلات برانداز، نیروی اپوزیسیون و مخالفین همه متحد میشدند قادر نبودند چنین ضربهای به نظام بزنند و من متاسفم از متولیان نظام که اینقدر نسبت به این مسئله بیتفاوت گذشتند و سکوتشان علامت رضایت بود.
نکته بعدی که باید به آن توجه کرد این است که علیرغم این همه سنگ ولایت به سینه زدن از ناحیه همین جریانات یعنی این حرکت ضدولاییترین حرکت ممکن در کشور بود، آقای خامنهای هم در برابر اهانت به ریاست جمهوری موضع گرفته بود و این جریان میخواست به آقای خامنهای نیز بگوید که آقای خامنهای ما از تو هم عبور کردیم! دیگر چه میماند برای این نظام؟ حالا نظام در چه شرایطیست؟ در شرایطی که وزیر اطلاعات رسماً گزارش میدهد و نفوذ عوامل بیگانه بخصوص سرویسهای جاسوسی اسراییل را اعلام میکند. پس بنابر این یکی اینکه مردم باید نسبت به این اعلام موضع (در ۲۲ بهمن) هوشیار باشند، دو؛ تمام نیروهایی که علاقهمند به نظام موجود هستند که طیفشان از اصولگرایان تا اصلاحطلبان است، باید نسبت به این مسئله واکنش معنیدار از خودشان نشان دهند وگرنه این یک برگ برنده در دست جریان برانداز است. سه اینکه؛ این اتفاق واکاوی شود، اتاقهای فکری که خروجیاش موضع رسمی براندازیست باید بدون هیچگونه مصلحت اندیشی به مردم معرفی شود.
*تجربه توهین به رئیس جمهور را بارها در تاریخ داشتهایم از بنی صدر تا روحانی؛ بهنظر شما جنس این توهینها چه تفاوت معناداری پیدا کرده است؟
من احساس میکنم اساسا توهین به مقامات رسمی از ناحیه هر کسی یک نوع موضعگیری جدی در قبال اساس حاکمیت و نظام است حالا چه رئیس جمهور بنی صدر باشد، چه خاتمی، چه احمدی نژاد یا روحانی باشد. این شیوهی غلط یک بدعت پایهگذاری شده بود که در زمان بنی صدر آغاز شد، یعنی همانهایی که فکر کردند راهکار مقابله با بنی صدر توهین است از حداقل شعور سیاسی برخوردار نبودند چون در واقع دارید با اصل نظام خودتان را مواجه میکنید؛ این سوال را باید از کسانی پرسید که از این نوع اقدامات حمایت و پشتیبانی میکردند.
در ذات خود اصل توهین به ریاست جمهوری هیچ توجیهی ندارد و جنس توهین به یک رئیس جمهور (با رئیس جمهور دیگر) هیچ تفاوتی ندارد منتهی طی این روندی که پیدا کرده است بهنظر من اتفاق چند روز پیش یک نقطه عطف بود، اگر ارزیابی ما این باشد که این اتفاق نوعی تقابل با نظام و نفی حاکمیت است، توهین به روحانی در اوج بود.
*شما در صحبتهایتان به کاهش میزان مشارکت اشاره کردید، نتایج این اتفاق چه خواهد بود؟
میزان مشارکت یعنی مشروعیت نظام؛ آن کسانی که فکر میکنند بدون مردم میتوانند کشور را اداره کنند و حاکم مطلقه هستند داستانشان داستان همان کسانیست که برای حفظ خودشان به نرخ نابودی ملت کار میکنند و این یک جریان خزندهای در کشور بوده است. کسانیکه به نرخ نابودی مردم در پوشش حاکمیت برای بقای خود تلاش کردهاند و این جریان در چهل سال اخیر سر دراز دارد و انصافا کسانیکه دلسوز هستند خیلی باید روی این فاکتورها جدی باشند.
وقتی یک رئیس جمهور یا یک رئیس مجلس در یک مشارکت حداقلی به روی کار بیاید منجر به یک فاجعه میشود. شما همین مجلس یازدهم را نگاه کنید که باید به عنوان کانون و مغز متفکر قانونگذاری باشد چه عناصری در آن ورود پیدا کردهاند و در ارزیابی و کیفیت سنجی این مجلس انسان مات و مبهوت میشود که چه کسانی به مجلس رفتهاند و برای سرنوشت مردم قانون تعیین میکنند.
پس میزان مشارکت حرف اساسی است؛ اگر این حاکمیت آدمهای هوشمندی داشت تمام وجهه همت خود را متمرکز بر مشارکت حداکثری مردم میکردند. این لات مآبی و لمپنگرایی است که ما دلمان را به میزان رای حداقلی خوش کنیم تا حاکم باشیم و چوب حراج بر سر خودمان میزنیم. بهنظر من حضور مردم بوده است که کشور تاکنون علیرغم تمام کاستیها روی کار مانده است؛ این گروهها میخواهند حضور و صبوری مردم را متلاشی کنند و صندوق انتخابات را به سمت حداقلی ترین حالت ممکن در انتخابات ۱۴۰۰ ببرند.
ارسال نظر