فرخ نگهدار:
انتخابات ۱۴۰۰ نباید بی رونق برگزار شود
تا قبل از انتخاب بایدن مذاکره میان ایران و آمریکا موضوعیت نداشت. نه به این دلیل که فراخوانی برای مذاکره وجود نداشت. بلکه به این خاطر که در واشنگتن ارادهای برای برداشتن تحریمها وجود نداشت. ما از آقای ترامپ دعوت به مذاکره را مکرر میشنیدیم. ولی هیچ نشنیدیم که در ازای لیست بلند بالای ۱۲ بندی آقای پمپئو کدام تحریمها و با کدام رژیمِ زمانی برداشته خواهد شد.
گفتگو از مرضیه حسینی
"فرخ نگهدار" کنشگر سیاسی چپگراست که به فعالیت سیاسی در چارچوب نظام اعتقاد دارد. در مواضع سیاسی او مخالفت با تحریمها و همچنین نگاه تقابلی با گزینه نظامی علیه ایران قابل تشخیص است و از این حیث با برخی کنشگران سیاسی خارج از ایران در تعارض قرار دارد. به همین خاطر پایگاههای خبری مانند انصاف نیوز و تاریخ ایرانی به عنوان یک منتقد منطقی گفتگوهایی از وی منتشر کردهاند.
او یکی از فعالان مناظرههای تلویزیونی پس از انقلاب اسلامی بود که در بین آنها میان میتوان به مناظرهای با حضور عبدالکریم سروش، آیتالله مصباح یزدی و احسان طبری در سال ۱۳۶۰ اشاره کرد.
از نگهدار درباره مذاکرات هستهای و آیندهی روابط ایران آمریکا و همچنین نقش دولت آینده در مذاکرات آتی پرسیدیم:
چشمانداز مذاکره بایدن با دولت روحانی را در چندماه آینده تا انتخابات ۱۴۰۰ را چگونه ارزیابی میکنید؟
تا قبل از انتخاب بایدن مذاکره میان ایران و آمریکا موضوعیت نداشت. نه به این دلیل که فراخوانی برای مذاکره وجود نداشت. بلکه به این خاطر که در واشنگتن ارادهای برای برداشتن تحریمها وجود نداشت. ما از آقای ترامپ دعوت به مذاکره را مکرر میشنیدیم. ولی هیچ نشنیدیم که در ازای لیست بلند بالای ۱۲ بندی آقای پمپئو کدام تحریمها و با کدام رژیمِ زمانی برداشته خواهد شد و یا حتی ممکن است برداشته شود.
حالا با آمدن آقای بایدن وضع کاملا فرق میکند. ایشان مکرر و با صراحت گفته است به برجام بر میگردد. این یعنی او آماده است فرمانهای اجرایی آقای ترامپ در مورد جریمه طرفهای ثالث در صورت تجارت با ایران و بلوکه کردن هرگونه انتقال ارزی با ایران را لغو کند. با این حال سادهانگارانه است تصور کنیم این کار بدون مذاکره انجام خواهد شد. بنابراین چون ارادهای برای برداشتن تحریمها در آمریکا وجود دارد چشمانداز مذاکره دو کشور کاملا جدی است. یعنی هم موضوعیت دارد و الزامی است.
اما این که آیا طرف ایرانی مذاکره با آمریکا همین دولت آقای روحانی خواهد بود یا نه نیازمند اندکی تامل است. چون دوران دولت فعلی رو به پایان است و دولت بعدی هم، چنانکه از پچ پچه.ها پیداست، به نظر نمیرسد از تبار همین ائتلاف اصلاحی اعتدالی باشد. تدارکات هم تا حالا، از جمله در انتخابات مجلس، در سمتی بوده «اینها» بروند و «آنها» بیایند. کلماتی هم که آقای رئیس جمهور به کار برد معنای سیاسی روشن داشت: او میگوید اجازه نخواهیم داد که در برداشتن تحریمها یک لحظه هم «تاخیر» شود. این یعنی کسانی هستند که میگویند مذاکره برای لغو تحریم را بگذارید برای وقتی که ما آمدیم. و آقای رئیس جمهور هم پاسخ میدهد اجازه نخواهیم داد این کار یک روز هم به تاخیر افتد.
این که از الان در این شش ماههای که به آمدن «آنها» باقی مانده «اینها» بتوانند مذاکرهای ثمربخش را پیش ببرند بستگی دارد به میزان مقاومت طرف مقابل. سخنان رهبری جمهوری اسلامی در راستای مواضع دولت بود و این مهم است. اما توجه داشته باشیم که، علاوه بر تمایل پاستور نشینهای آتی به «تعویق تا پایان بهار»، یک نیروی قوی در آمریکا و در منطقه هم هست که میگوید «تعویق تا وقت گل نی». زمان و سوژه ترور اخیر در نزدیکی تهران بسیار با دقت و با این محاسبه انتخاب شده بود، که حاکمیت ایران دست به کارهایی بزند که هم اروپا شاکی شود و هم بایدن در موقعیتی قرار گیرد، که فعلا پرونده تحریمها را روی طاقچه بگذارد. به نظر من واکنش اروپا به اعدام اخیر کاملا قابل پیش بینی بود. و اگر آنها موفق شوند دو حکم دیگر از این دست را در همین ۶ ماهه به اجرا گذارند، تصور ایشان این است که اوضاع به کام خواهد شد.
اگر دولت روحانی نتواند با بایدن مذاکره کند و به توافقی در عرصه سیاسی و اقتصادی نرسد. چه اتفاقاتی را محتمل میدانید؟
از حرکات و سکنات مجموعه دستگاه حاکم تا اینجا به نظر نمیرسد که «آنها» موفق شوند نگذارند دولت روحانی با بایدن مذاکره کند. یک دلیل این تحلیل را در سوال قبل توضیح دادم. دلیل دیگر واکنش ایران است به حملات بیصاحب در منطقه به نیروهای ایرانی یا به مواضع آمریکایی. گرچه تصمیمگیری در آن حوزه زیاد به دولت ارتباط ندارد اما همه دیدهایم که واکنش ایران در تمام موارد بسیار خوددارانه و برائت جویانه بوده است. این واکنشها نیز مدلل میکند که نوعی کنترل یا توافق حداقلی وجود دارد که وضعیت چنان وخیم نشود که زمین بازی را دشمنان مذاکره ایران و آمریکا تعیین کنند.
اما چنانچه پیش بینی من نادرست باشد و مخالفان مذاکره موفق شوند چنان بازی کنند که این چشمانداز مثبت کلا بسته شود، آنگاه مردم عادی زیاندیدگان اصلی خواهند بود.
درست است که تنگناهای اقتصادی تشدید و مواضع جمهوری اسلامی در قبال رقبای منطقهای تضعیف خواهد شد، درست است که قدرت ایران ممکن است به سطحی تنزل کند که وجه المصالحه رقابت چین و روسیه با آمریکا و اروپا شود، اما هیچ یک از این زیانها به اندازه رنجی نیست که از راه تورم و رکود اقتصادی متوجه زحمتکشان ایران میشود.
درصورت روی کارآمدن دولت نظامی در ۱۴۰۰ آیا روند مذاکرات مسیرعادی خواهد داشت یا دچار چالش میگردد؟
ابتدا روشن کنم که این اصطلاح «دولت نظامی» که این روزها در مطبوعات به وفور مورد استفاده قرار می گیرد، به نظرم کمی گمراه کننده است. زیرا در ذهن بسیاری از شهروندان عادی مفهوم «حکومت نظامیان»، حتی «حکومت نظامی» را تداعی میکند و این القاء اشتباه است. واقعیت این است که همآهنگیهای سیاسی، به صورتی نه چندان شفاف، طی یکی دو سال گذشته در راستاهایی پیش رفته که در انتخاب رئیس جمهور، حمایت نظامیان قطعا تضمین شود و تحت الشعاع نیاز کشور به بالا بردن سطح مشارکت قرار نگیرد. تلاش این است که دوگانگی یا شکافی که در دستگاه حاکم طی ۸ ساله اخیر شاهد بودهایم اگر هم بر طرف نمیشود، دست کم کمینه شود. بنابراین روندی که در جریان است روند جایگزینی دولت غیرنظامی با دولت نظامی نیست. آماج این روند رفع یا کمینه کردن شکاف است به بهای ثانوی کردن اهمیت بالا بودن سطح مشارکت.
و اما در پاسخ به سوال شما باید بگویم در واقع ما با دو تحلیل یا نگرش مواجه هستیم.
برخی تحلیلگران علاقه دارند صحنه را چنان ببینند که گویا دولت روحانی کمی تا قسمتی غربگرا و سازشکار بوده است و در مذاکرات برجام امتیازهای زیادی به طرف مقابل داده است و حالا دولتی روی کار میآید بیشتر متکی به قدرت خودی است و با تکیه بر یک پارچگی حکومت اجازه نخواهد داد طرف مقابل به قول معروف «موش دوانی» کند و امتیاز بگیرد. این دسته از تحلیلگران امیدوارند که انتخابات ۱۴۰۰ به تقویت یکپارچگی صفوف حکومت کمک کند و از این راه مواضع ایران در قبال ۱+۵ تقویت شود.
پس از این همه تجارب تلخ و دردناکی که بر ملتهای کمتر قدرتمند جهان گذشته است، فکر نکنم هیچ نیروی میهندوست و مردمگرایی هنوز هم فکر کند که وجود «که بر که» در زمینه چالشهای سترگی که با قدرتهای بزرگ پیشاروی این ملتهاست، یک امر خیر و مفید ارزیابی شود. در سیاست خارجی در جهان معاصر این وضعیت که یک طرف حکومت فرش قرمز بگستراند و طرف دیگر از آنسو آنرا لوله کند فاجعه است، نه هیچ چیز دیگر. بنابراین نقد را نباید متوجه یکپارچهسازی حکومت کرد.
آنچه پاشنه آشیل انتخابات ۱۴۰۰ است مسئله سطح مشارکت است...
اما عمیقا اعتقاد دارم که نحوه انتخاب این دولت و صحنه انتخابات ۱۴۰۰ تاثیر قطعی و تعیین کننده در توان آن دولت برای دست و پنجه نرم کردن با چالشهایی خواهد داشت که حین مذاکرات فراروی کشور ما قرار خواهد گرفت.
نگرانی عمده من این است که انتخابات ۱۴۰۰ نه تنها در کاهش سطح نارضایی عمومی بیاثر باشد، بلکه بر حدت و عمق آن بیافزاید.
به نظر جنابعالی اصولگرایانی که الان مخالف مذاکره دولت روحانی با بایدن هستند، آیا با روی کارآمدن دولت اصولگرا بازهم بر طبل مخالفت با مذاکره با آمریکا خواهند کوبید؟
اصولگرایانی که الان مخالف مذاکره با آمریکا هستند به احتمال زیاد همان کسانی نخواهند بود که میخواهند دولت مورد حمایت نظامیان را تشکیل دهند. اتفاقا، از نظر کسانی که مایلاند طرح مربوط به روی کار آمدن «دولت مورد حمایت» را مدیریت کنند، شاید بیتمایل نباشند که مسئولیت به تاخیر انداختن مذاکره ایران و آمریکا، یا سنگاندازی در راه آن، به دست اصولگرایانی انجام شود که در آستانه بازنشستگیاند. اتفاقا از کسانی که طرح روی کار آوردن «دولت جوان و انقلابی» را عهده دارند کمتر مخالفت آشکار با اصل مذاکره با امریکا را شنیدهام.
به نظر شما پایان تنگناهای معیشتی و اقتصادی مردم در کوتاه مدت با مذاکره یا توافق هستهای با جامعه جهانی است؟
خوشبختانه اکثر آنان که برای دموکراسی و رفاه و عدالت اجتماعی مبارزه میکنند اکنون دریافتهاند که در این مسیر همپیوندی اقتصاد ایران با بازارهای عمده جهان یک شرط پایهای است، و این اتفاق نخواهد افتاد مگر رابطه ما با قدرتهای بزرگ عادی و عاری از تنش گردد. من خیلی خوشحالم که در میان نخبگان ایرانی «همکاری اقتصادی» با اقتصادهای پیش رفته اندیشه مسلط است و نظریات مبتنی بر «قطع وابستگی»، «خودکفایی» یا «استقلال اقتصادی» اندیشه راهنما نیست. امروز خوشبختانه کمتر صاحب نظری را شما پیدا میکنید که با دسترسی سهلتر ایران به بازارهای جهانی مخالفت کند.
امروز عموم سیاستمداران خبره کشور به این نتیجه رسیدهاند که امنیت و اقتدار کشور در وهله اول منوط است به کاهش مستمر شکاف حکومت و مردم، به درجه رضایت مردم از حکومت، و در وهله بعد منوط است به میزان در هم تنیدگی اقتصاد کشور با اقتصاد جهانی.
بر خلاف قرن بیستم که داشتن ارتش کارآمد و تسلیحات مدرن برای دفاع از کشور و ورود به پیمانهای نظامی با ابرقدرتها تضمین بقا بود، امروز این در هم تنیدگی رابطه دولت- ملت و در هم تنیدگی اقتصاد ملی با اقتصاد جهانی است که در بحث امنیت ملی و ثبات سیاسی از ارکان پایهای شناخته میشوند. توان دفاعی و آمادگیهای نظامی نیز قطعا ضروری و اجتنابناپذیرند. اما در یک اقتصاد منزوی و با مردمی با سطح بالای نارضایی، تدابیر بازدارنده، مراقبتهای امنیتی، کنترل مرزها و غیره جوابگو نخواهند بود. هر زخمی بر ریسمان و رابطه دولت - ملت محیط مساعدی است برای عفونی شدن و تجمع تهدیدها علیه امنیت ملی.
مدعی نیستم که با بازگشت آمریکا به برجام و عادی شدن روابط ایران و آمریکا، یا با برگزاری انتخابات آزاد و منصفانه و با مشارکت حداکثری تنگناهای معیشتی و اقتصادی مردم همه گشوده خواهد شد. اما یقین دارم که اگر انتخابات بیرونق شود، خطر برهم خوردن مذاکرات برجام، خطر تداوم بیانتهای تحریمها، خطر طغیان اجتماعی و بر هم خوردن ثبات سیاسی کشور، جدیتر از آن خواهد بود که کارگزاران انقلابی و جوان تصور میکنند.
عمیقا معتقدم که مبارزه برای برداشتن تحریمها برای همه قشرهای جامعه ایرانی در روندهای جاری هم استراتژی است هم تاکتیک. زیرا به ثمر رسانیدن مذاکرات با آمریکا و اروپا و برداشتن تحریمها هم مسائل عاجل کشور مثل تورم و رکود فعالیتهای اقتصادی را درمان میکند، و هم تکیهگاهی میشود برای تضمین دسترسی مستمر کشور به بازارهای بین المللی. هرگاه این پایهها پی افکنده شوند آنگاه اقشار و گروههای اجتماعی بزرگ فرصت خواهند یافت که هر یک برای بهرهگیری بیشینه از دست آوردهای آن در جهت مطالبات خود گام بردارند.
درصورتیکه مذاکرات هستهای به ثمر ننشیند، دولتهای اروپایی چه رویکردی را درقبال ایران انتخاب میکنند؟
چنانکه قبلتر اشاره کردم در وضع فعلی هم در واشنگتن و هم در تهران اراده غالب در راستای مذاکره و به ثمر رساندن آن است. لذا طرح این سوال که اگر چنان نشد چه خواهد شد، سوالی فی نفسه پیش رس است. در وضعیت فعلی سوال درست پرسش درباره تهدیدهاست، درباره عواملی که محتمل است باعث شوند مذاکرات به ثمر ننشینند. به این ترتیب ضمن پوزش اجازه میخواهم به این پرسش فقط در شرایطی فکر کنیم که حس میکنیم عوامل تخریب کننده فضای مذاکرات دست بالا را دارند. فقط تاکید میکنم با شناختی که من از ساختار قدرت در جمهوری اسلامی ایران، و از معادلات قدرت در سطح جامعه ایرانی دارم نمیبینم که اگر در ایالات متحده امریکا اراده برای به ثمر رساندن مذاکرات هستهای تداوم یابد، بسیار بسیار بعید است که در حاکمیت جمهوری اسلامی ایران ارادهای غالب گردد که خواهان عقب زدن دست آمریکا و بیثمر کردن مذاکرات باشد.
ارسال نظر