روایت صادق پروین آشتیانی کارگردان فیلم «واران»: میترا استاد عاشق بازیگری بود
مستقل آنلاین/سینماسینما، بهناز مقدسی در شهروند نوشت: اطلاعات زیادی از سرگذشتش در دست نیست. خبرها ملغمهای است از قضاوت و شعارها و حرفهایی که یکی به قاتل میزند، یکی به قربانی. هیچکس نمیداند در این سالها چه بر سر آرزوهای «میترا» آمده که باعث شد بازیگری را رها کند و برود دنبال سیاست.
«میترا استاد» سالها قبل و پیش از آنکه فیلمهای روایت قتلش در صدر اخبار قرار بگیرند، در سه فیلم سینمایی بازی کرده بود. هرچند نقش او در فیلم «دختر شاه پریون» و «اخراجیهای ٣» بیشتر از یک پلان نشد، اما سال ٩٢ بهعنوان نقش اول فیلم واران جایزه جشنواره تولیدات رادیویی و تلویزیونی را دریافت کرد. سالها بعد اما آن دخترِ هنرمندِ تنبورنوازِ عاشق هنر و بازیگری مسیرش را به راه سیاست عوض کرد؛ هیچکس نمیداند چرا؟ چه شد که به جای ثبتنام در کلاسهای بازیگری نامش را در شورای شهر ثبت کرد؟ علایقش چه شدند؟ بخشهای زیادی از فراز و نشیبهای زندگی میترا حالا با او خاک شدند و شاید این رازها تا همیشه سر به مهر بماند. با این حال «صادق پروین آشتیانی» کارگردان فیلم واران که سالها قبل او را از نزدیک میشناخته، روایت جدیدی از شخصیت «میترا استاد» دارد، روایتی قبل از ورودش به دنیای سیاست.
«میترا استاد» را چطور برای بازی در نقش اول فیلم «واران» انتخاب کردید؟ از جایی سفارش شده بود یا از قبل آشنایی با او داشتید؟
همکاری ما به چندسال قبل از اینکه من فیلم «واران» را بسازم، برمیگردد. سال ٩٠، ٩١ فیلمی به نام «و اینک بهشت» ساختم که او نقش کوتاهی در آن داشت. از آن زمان با خانم استاد آشنا شدم. مدتی بعد که قرار بود یکسری فیلم در مورد هویت زن در اقوام مختلف بسازم، او به دفترم آمد و چون کلاسهای بازیگری میرفت و خودش هم اصالتا کرمانشاهی بود، پیشنهاد یک همکاری مشترک داد و در نهایت سال ٩٢ فیلم «واران» با نقشآفرینی ایشان ساخته شد.
یعنی خودشان پیشنهاد بازی در نقش اول فیلم را دادند؟
پیشنهادش این بود که یکی از این مجموعهها را درباره زنان کُرد بسازیم و از حضور او استفاده کنیم و در عوض ایشان هم برای تولید فیلم، یکسری امکانات و روابطی که در کرمانشاه دارد را در اختیارمان قرار دهد.
فکر میکنم آن زمان خانم استاد هنوز وارد دنیای سیاست نشده بودند که بخواهیم ربطش دهیم به ماجرای سالهای اخیر. منظورشان از روابط و امکاناتی که داشتند چه بود؟ چه کاری انجام دادند؟
به هر حال، ایشان چون اصالتا مال همان منطقه بودند، یادم هست که یکسری کارهای اداری فیلم را انجام دادند. البته از آن چیزی که به ما گفته بودند، کمتر کمک کردند چون فیلممان سرمایه زیادی نداشت و ما انتظار کمکهای بیشتری داشتیم. ولی به هر حال، کارهای اداری را انجام دادند؛ مثلا با تهیهکننده میرفتند و مجوزهایی که لازم داشتیم را از استانداری و فرمانداری میگرفتند. ضمن اینکه من خیلی با آن منطقه و مردم آشنایی نداشتم، برای فیلم هم مشاورههایی به من دادند.
استعدادشان در بازیگری چطور بود؟
استعداد خوبی در بازیگری داشت.
شخصیت و رفتارش در رابطه با همکاران و سایر عوامل فیلم چطور بود؟ مثلا در بازیهایش آرام و منعطف بود یا چانهزنی میکرد؟
الان که خودشان دیگر بین ما نیستند، صحبتکردن در این رابطه سخت است. فقط میتوانم بگویم آدم خاصی بود و روحیات خیلی خاصی داشت.
مثلا چه روحیه خاصی را در او دیده بودید؟
بشدت جاهطلب بود؛ حالا جاهطلب به معنای مثبت کلمه. یعنی دوست داشت پیشرفت کند و بالاتر از جایی که بود را نگاه میکرد. فکر میکنم همین هم باعث شد که بعدها به مشکلاتی دچار شود.
آن دوران تمایلات سیاسی از خودش نشان نمیداد یا متوجه نشده بودید که به غیر از هنر به سیاست هم علاقه دارد؟
نه، واقعا آن موقع اینجوری نبودند. شناختی که آن سالها من از ایشان پیدا کرده بودم با مسائل و اتفاقاتی که در سالهای اخیر رخ داد، خیلی فرق میکند. آن زمان میترا استاد زنی بود که بشدت عاشق بازیگری بود و اساسا هم هنرمند بود و میدانم که تنبورنوازی هم میکرد. برای همین من هیچوقت متوجه گرایش یا انگیزههای سیاسی در او نشدم. البته برداشت من به ۶سال پیش برمیگردد و بعد از ساخت این فیلم از او خبر نداشتم و نمیدانم در این چندسال گذشته چه شده و او چه تغییراتی کرده بود.
سال ٩٢ که در فیلم شما بازی کردند، هنوز با همسر اولشان زندگی میکردند؟
بله، همسر داشتند و پسرشان کوچک بود. ظاهرا یکی دو سال بعد از اینکه در فیلم من بازی کرده بودند، از همسرشان جدا شدند.
شما همسر اول خانم استاد را دیده بودید؟
راستش من خیلی راجع به زندگی خصوصیشان چیزی نمیدانم. فقط یکی دوبار تلفنی با همسرش صحبت کرده بودم، آن هم در ارتباط با همان کارها و روابط پیشتولید فیلم.
میدانید با بازیگریاش موافق بود یا نه؟
نمیدانم. هر چیزی بگویم قطعا اشتباه است.
شغل همسر خانم استاد چه بود؟
مهندس بودند. اگر اشتباه نکنم مهندس نرمافزار کامپیوتر.
یکسری از خبرهای جنجالی این روزها مربوط به برادر خانم استاد است. میگویند در سالهای اخیر با برادرش خیلی نزدیک بوده و حتی مدتی که آقای نجفی شهردار تهران بودند، به واسطه خواهرش در شهرداری کار میکرده است. آن موقع که خانم استاد بازیگر بودند از برادرش حرفی میزد یا مثلا بخواهد او هم در این فضا کنارش باشد؟
نه، برادرشان را ندیدم. فقط میدانم که آن موقع درحال تحصیل بود.
آن موقع به بازیگری جدی نگاه میکرد؟ یعنی تصمیم داشت این حرفه را ادامه دهد؟
بله، آن زمان به جد دنبال بازیگری بود. نمیدانم بعدش چه شد، چون از او خبر نداشتم و فکر میکنم آخرین کاری که در این حوزه انجام داد، بازی در فیلم من بود و بعد از آن دیگر در فیلمی حضور نداشت.
در این سالها هیچوقت از او خبر نداشتید؟ یا مثلا سال٩۶ که به خاطر فیلم شما جایزه گرفت حرفی درباره این اتفاق و جایزهاش با شما نزد؟
نه، مستقیما از ایشان خبر نداشتم. فقطسال گذشته که خبر ازدواجشان با آقای نجفی روی سایتها آمد، آن را دیدم و خب طبیعتا خیلی برایم عجیب بود. البتهسال ٩۶ که فیلم واران در جشنواره تولیدات رادیویی و تلویزیونی کاندیدا شد و او بهعنوان بازیگر جایزه گرفت با خط جدیدش به من پیام داد و از من تشکر کرده و نوشته بود: «استاد جایزه را مدیون شما هستم.» بههرحال من انتظار داشتم که اتفاقهای بهتری در دنیای بازیگری برایش بیفتد، اما ظاهرا مسیرش عوض شد.
در چند روز گذشته خبرهای مختلفی در فضای مجازی و رسانهها نوشته میشود. یکی از داغترین خبرهایی که شاید معمایش تا همیشه درهالهای از ابهام بماند، این است که میگویند خانم استاد با نقشه قبلی به زندگی شهردار سابق تهران وارد شده و درواقع برای او نقش بازی کرده است. میخواهم با شناختی که از گذشته نسبت به شخصیت میترا استاد دارید، نظرتان را درباره این شایعات بگویید.
این چیزی که میگویند نه در مورد میترا استاد، بلکه به هرآدم دیگری هم میتواند برگردد، چون ما ایرانیها اساسا بازیگرهای خوبی هستیم. همهمان در زندگی نقش بازی میکنیم و شاید شخصیت واقعیمان با آن چیزی که مردم در اجتماع از ما میبینند، فرق کند و همیشه به نوعی نقاب داریم. در مورد ایشان هم من واقعا نمیدانم، چون سالها از آشنایی من با او میگذرد و اصلا نمیدانم دراین چندسال چه فرآیندهایی را در زندگیاش طی کرده و چه روابطی داشته است. با این حال اصلا نمیشود درباره این مسائل با صراحت صحبت کرد قضاوت کار سختی است. درکل برای هر دو طرف این ماجرا یعنی هم خانم استاد و هم آقای نجفی ناراحت هستم. چون هم زندگی یک زن جوان که بههرحال در فیلم من هم بازی کرده بود از هم پاشید و تمام شد و هم آقای نجفی را خیلی دوست دارم.
در صحبتهایتان اشاره کردید که خانم استاد شخصیت خاصی داشت و همیشه به بالاترها نگاه میکرد و به تعبیری جاهطلب بود. اگر بخواهیم جاهطلبی را در دو عالم هنر و سیاست با هم مقایسه کنیم یک نکته جالبی در آن وجود دارد. اینکه ایشان تقریبا از اواخر دهه ٨٠ کلاسهای بازیگری را شروع کرد و بعد هم در چند فیلم سینمایی حضور داشت، اما ظاهرا مسیر دیده شدن در دنیای بازیگری برایشان طولانی بود و هیچوقت هم دیده نشد، اما ظاهرا مسیر دیده شدن در دنیای سیاست کوتاهتر یا راحتتر بوده.
سوالهای سختی میپرسید. من فکر میکنم خیلیها در فضای سیاست امکان دیده شدن یا رشد ندارند یا بالعکس. بههرحال خانم استاد از زمانی که با دکتر نجفی آشنا شدند به نوعی نقطه عطفی برایشان ایجاد شده تا وارد فضای سیاست شوند. بههرحال جاهطلبی (که البته نمیخواهم تعبیر بدی از این واژه شود) اگر در شخصیت هر آدمی باشد شاید در فضای سیاسی بهتر جواب دهد تا در فضای فرهنگی و هنری. شاید اگر خانم استاد در سینما و بازیگری میماندند هیچوقت این اتفاق برایش نمیافتاد.
اتفاقی که این روزها برای فیلم «واران» افتاده این است که در همه این سالها فیلمتان هیچوقت به اندازه الان دیده نشد. این روزها یکسری از سایتها فیلم شما را به بهانه بازی خانم میترا استاد گذاشتهاند و تعداد بازدیدهایش هم کم نیست. فکر میکنم این نوع دیده شدن فیلم حس خوبی به یک کارگردان نمیدهد. درست است؟
این فیلمسال ٩٢ ساخته شد، ولی به دلیل ایرادات محتوایی و فنی که از طرف صداوسیما به این فیلم وارد شد، مقداری طول کشید تا کامل شود. در فاصله بین ٩٣ تا ٩۶ ما یک سری سکانسهایی به فیلم اضافه کردیم که درواقع فلش بک بود و یک زن سن بالایی نقش سالها بعد خانم استاد را بازی میکرد. برای همین فیلمسال ٩۶ کامل شد و درنهایت هم در جشنواره حضور پیدا کرد. در سالهای اخیر هم یکی دوبار از شبکه کرمانشاه پخش شده بود، ولی خب این شبکه استانی است و خیلی دیده نشد. یک موضوع جالب و البته ناراحتکننده این است که دقیقا دوشب قبل از اینکه این اتفاق برای خانم استاد بیفتد پای تلویزیون نشسته بودم که دیدم فیلممان از شبکه شما که شبکه سراسری است درحال پخش است و پس فردا صبح خبر قتل خانم استاد را شنیدم.
زندگیِ «میترا استاد» با پایانی خونین تمام شد و اعتراف آقای نجفی به قتل همسرش یکی از عجیبترین و شوکهکنندهترین خبرهای سالهای اخیر است. لحظهای که این خبر را شنیدید چه حسی داشتید؟ به چه چیزهایی فکر کردید؟
دیروز جایی خواندم که خبر قتل خانم استاد ۴٢میلیون بازدیدکننده داشته. طبیعتا میترا استاد آن زمانی که عاشق بازیگری بود دوست داشته همینقدر دیده شود، ولی الان خودش نیست و این خبر تلخ از پایان زندگی او در صدر اخبار قرار گرفته. روزی که خبر قتل را شنیدم چند دقیقه شوکه شدم. به هر حال خبر خیلی تلخ بود و کاری به ماجراها و پیچیدگیها و راز و رمزهای پشتش ندارم. خبر کشته شدن یک آدم تلخ و ناگوار است بخصوص اگر بدانی یک روز با او سلام و علیک داشتی و کار کردی. به هر حال امیدوارم روحشان شاد باشد و آقای نجفی هم از این مشکل یک جوری رها شوند.
منبع: شهروند
ارسال نظر