٨٥ درصد مردم ناراضی هستند/ برای آنها روحانی و فلانی فرقی نمیکند
پساجمهوری اسلامی، تصویری سیاه است مانند وضعیت امروز عراق، لبنان و سایر کشورهای مشابه و اپوزیسیونهای نظیر سلطنت طلبها و مجاهدین خلق، اگر ایران را عراق نکنند، سوئیس نمیکنند.
نشست "آتش زیر خاکستر" درمورد ناآرامی های آبان ماه امسال در سالن حافظ خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد.
در این نشست، علی شکوهی گفت که چند تحلیل درباره ناآرامیهای آبان وجود دارد:
۱. تحلیل بزرگان نظام مبنی بر این که نظام دشمن دارد و این حوادث توطئه دشمن بوده که نظام هم با آن برخورد کرده است.
۲. برخی گروههای تندرو دولت روحانی را در جریان نفوذ میدانند که عامل این جریان شده است.
۳. برخی با توجه به مشکلات اقتصادی دولت و مسدود بودن راه مذاکره با آمریکا معتقدند دولت به دنبال کسب درآمد بوده است.
دکتر مجاهدی هم گفت: بدلیل بحران اقتصادی پس از خروج امریکا از برجام، شاهد ایجاد یک طبقه عمودی اجتماعی ناشی از ریزش طبقات مختلف اقتصادی جامعه هستیم که ویژگی مشترک آن نارضایتی است. این طبقه جدید که آن را بیقراران فرودست یا بی قرارگران مینامیم پیام مشترک سخن مشخصی ندارد بلکه به وضعیت موجود معترض و حاضر است در این اعتراض به خود نیز صدمه بزند.
مهمترین اظهارات او به شرح زیر است:
برخی تحلیلها مبنی بر توطئه بودن این حوادث، قابل تحلیل علمی نیست، حتی اگر فرض کنیم هم توطئه باشد، باید بستری در نارضایتی اجتماعی داشته باشد که باید آن بستر را فهم کرد.
اگر ما جامعه را واجد ساخت طبقاتی بدانیم، طبقات با یکدیگر تعاملاتی دارند و افراد هر طبقه هم با هم ارتباط و مناسباتی دارند که در وضعیت طبیعی با یکدیگر کار میکنند، اما در وضعیت غیرطبیعی و آنرمال، طبقات میانی دچار بدقوارگی شده و بخشی از طبقات میانی شروع به ریزش به طبقات پایینتر میکنند، یعنی درآمدشان متناسب با همطبقههای سابق نیست و براساس این کاهش درآمد باید سبک زندگی و عادات خود را تغییر و با هم طبقهای جدید خود وفق دهند.
مشکل وقتی شدیدتر میشود که کل یا بخش بزرگی از طبقه متوسط دچار این ریزش شود. اگر بخشهای ریزش کرده، از چند طبقه باشند، میتوان یک طبقه عمودی اجتماعی را تحلیل کرد که دچار ریزش، نارضایتی، تغییر سبک زندگی و سردرگمی اجتماعی میباشند.
این بخش از جامعه که از چندین طبقه و قشر مختلف تشکیل شده، چون نارضایتی مهمترین ویژگیهای آن است، میتواند بستر انتقال و تحریک و اعتراض باشد و کلیت جامعه و وضع موجود را بد و نامطلوب میداند و خود و جامعه را سرزنش میکند.
این سیاه بینی به تدریج به سیاه شدن وضعیت میانجامد، یعنی ذهنیت جامعه، عینیت مییابد.
اگر در جامعه، امکان شکل گیری جنبشهای اجتماعی وجود داشته باشد، این نارضایتیها و اعتراضات را نمایندگی میکند و سخن میگوید، بنابراین به ناامیدی و انباشت نمیرسد.
شعار اصلاح طلب، اصولگرا دیگه تمومه ماجرا، نشاندهنده همین فقدان جنبشهای نماینده تحولات اجتماعی بود.
در غیاب جنبشهای اجتماعی مثل جنبش دانشجویی، جنبش کارگری، ناجنبش ها، فعال میشوند که ویژگیهای جنبشها را ندارند و بجای ویژگیهای اثباتی وارد مقاومت نرم در حوزههای مختلف مانند حجاب میشوند که جنبه سلبی دارند.
تفاوت بیقراریهای ٩٦ و ٩٨ این است که در ٩٦ تاحدی از ناجنبش عبور کرده و میتواند سخن بگوید و شعار درست کند.
اما در ٩٨، به همین حد از سخن گفتن هم نمیرسد و بیقراری ٩٨ بی زبان است.
این بی زبانی نشان میدهد که بخش خاصی از این طبقه عمودی فعال شده است که در جامعه شناسی به آن " فرودستان بی قرار" یا بی قرارگر تلفیقی از بیقرار و کارگر یا محروم است.
در تحلیل جهانی میبینیم بی قراریهای ٩٨، با سایر کشورها مانند عراق، لبنان، ونزوئلا و ... همزمان میشود.
بیقرارگران سه گروهند:
اول گروهی که گذشتهای داشتند، اما از دست دادند، نه حال و نه آینده دارند، طبقه متوسط ریزش کرده نماد این گروه هستند.
گروه دوم وضعیت حال را داشتند، اما بدلیل شرایط اقتصادی، آینده شان را از دست دادند که طبقات جوان و تحصیل کرده را شامل میشود.
گروه سوم، کارگران و محرومانی هستند که شرایط زندگی برای آنها غیرقابل تحمل شده و گذشته، حال و آینده ندارند.
ویژگی طبقه بیقرار آن است که تغییر را از نابودی وضع موجود که ممکن است خودشان هم آسیب ببینند، اما برای آنها اهمیت ندارد و به هر قیمت حتی خودکشی میخواهند این وضع را تغییر دهند.
٨٥ درصد مردم ناراضی هستند و برای آنها روحانی و فلانی فرقی نمیکند.
پساجمهوری اسلامی، تصویری سیاه است مانند وضعیت امروز عراق، لبنان و سایر کشورهای مشابه و اپوزیسیونهای نظیر سلطنت طلبها و مجاهدین خلق، اگر ایران را عراق نکنند، سوئیس نمیکنند.
پس مسئولان صدای مردم را بشنوند قبل از اینکه دیر شود.
ما با پدیدههای پسا مواجهیم: پسانفت (کاهش درامد نفت)، پسااعتماد (کاهش اعتماد)، پسابوروکراسی (کاهش ظرفیت اداره کشور) و ... که راه حل آن دموکراسی است، اما قبل از دموکراسی نیاز به اثبات صداقت حکومت به مردم است.
براساس نظرسنجیهای علمی، اکثر مردم ناراضی هستند و میدانند از اعتراضشان بیگانگان استفاده میکنند، اما چاره دیگری ندارند.
٦٢ درصد مردم خواستار گفتگوی حکومت با معترضان هستند.
انقلاب ما با وعده عدالت ایجاد شد، اما امروز با پدیده انباشت و افزایش مستضعفان مواجهیم.
مستضعف به معنای کسی است که به ضعف کشیده شده بنابراین فقط فقرا مستضعف نیستند و کسانی که در طبقات مختلف به ضعف و جایگاه پایینتر کشیده شده اند، مستضعفند.
مستضعفین در برابر بی عدالتیهای شدید نمیتوانند ساکت بمانند، بی عدالتی میان بخشهای مرفه شهر و حاشیه نشینها مانند تهران و مشهد، مناطق صنعتی و شهرهای فقیر کنار آنها مانند ماهشهر.
بی عدالتی شدید در توزیع امکانات، رفاه، بهداشت، آموزش، تفریحات و ... در کنار تخریب شدید محیط زیست حاشیه ها، موجب تشدید نارضایتیها میشوند.
جوانان بین ١٨ تا ٢٩ سال از همه گروههای سنی، ناراضیتر هستند، چرا که این گروه بیشتر رشد اقتصادی منفی یک دهه گذشته را احساس میکنند.
توسعه نامتوازن بهمراه گسترش فقر موجب شدیدترین مظاهر بی عدالتی مانند گسترش حاشیه نشینی، کارتن خوابی و گورخوابی و تن فروشی میشود.
اکثر معترضین کسانی هستند که ظرفیت شوک افزایش قیمت بنزین را ندارند و زندگی روزمره شان مختل میشود.
این وضعیت بی عدالتی اگر هر چه جلوتر برود، عریانتر و خشنتر شود، چشم اندازی برای آینده باقی نمیگذارد و امید اجتماعی را از بین میبرد.
راهکار این است که سیستم، خشنترین صورتهای بی عدالتی را شناسایی کند؛ مانند بحران زنان سرپرست خانوار، خانوادههای دارای چندبیکار یا بیماران شدید و پس از شناسایی، تلاش کند رنج آنها را کاهش دهد.
اینقدر مناقشه و اختلاف در جامعه زیاد است که قدرت تصمیم گیری وجود ندارد و نمیتوان امیدوار به کارآمدی بود.
باید مسئولان بفهمند که برای مردم، نظام و دولت تفاوتی ندارند، مردم میخواهند زندگی کنند و برایشان رییس جمهور و بقیه مسولان فرقی ندارند.
٨٥ درصد مردم از وضعیت کشور ناراضی هستند و فرقی بین روحانی و فلانی نمیگذارند.
مگر ما ترامپ را از حکومت امریکا جدا میکنیم؟ فرض بر اینکه مردم جدا هم بکنند چه تفاوتی برای مشکلات آنها مانند بیکاری و تورم دارد؟
بفهمیم که انسان موجودی مادی است، نیاز به هوا، آب، غذا، مسکن و پوشاک دارد و فقط با معنویات نمیتواند زنده بماند.
به این مردم توجه کنید که زنده بمانند تا بتوانند معنوی شوند.
زنده ماندن نیاز به ساختن اقتصاد و مدیریت کارامدی دارد و ما مثل همه مردم جهان نیازمند سلامت در حکومت، اقتصاد و امنیت و رفاه هستیم.
نتیجه شکاف بین نظام و دولت، توسعه متوازن و غیرمتوازن همین است، اگر شکاف ترمیم نشود به خشونت میانجامد.
خشونت کور، خشونتی است که از طبقه فرودست آغاز و به سایر طبقات توسعه مییابد.
همچنین دکتر ناصر ایمانی، تحلیلگر اصولگرا به موارد زیر اشاره کرد:
عوامل ناآرامیهای آبان ماه که تنها در دو، سه روز گستره بزرگی از کشور را در بر گرفت، متعدد است و نباید آنها را صرفا اقتصادی یا صرفا امنیتی دید.
اگر تنها عامل این موضوع را قیمت بنزین بدانیم قطعا به خطا رفته ایم.
اگر عوامل امنیتی و نقش آفرینی خارجی را نادیده بگیریم خطاست. به ویژه که دلیل جدی این مشکلات تحریمهای آمریکاست.
یکی از مسائل امروز ما دولت ناکارآمد است که در نحوه اجرای شبانه و ضعیف طرح و جزییات آن خود را نشان داد.
اگر پرسیده شود این طرح درست بود یا نه، باید بگویم این طرح بسیاری از شعارهای دولت درباره پخش پول بین مردم و کارت سوخت و.. را زیر سوال برد.
نه تنها مردم که بخشهای دیگر حاکمیت هم توجیه نشده بودند./انتخاب
ارسال نظر