آغاز فروپاشی بلوک شرق با فروپاشی ارزش‌ها و باورهای فرهنگی بود؛

رابطه بی‌اعتمادی اجتماعی و سقوط سیاسی

مارتین والکر یکی از نویسندگان برجسته روزنامه گاردین در دهه ۸۰ میلادی کتابی را به رشته تحریر در آورده با عنوان "دیو بیدار می‌شود!"

رابطه بی‌اعتمادی اجتماعی و سقوط سیاسی

مستقل‌آنلاین، قدیر گلکاریان، استاد دانشگاه

مارتین والکر یکی از نویسندگان برجسته روزنامه گاردین در دهه ۸۰ میلادی در روسیه که فارغ التحصیل رشته روابط بین‌الملل از دانشگاه هاروارد هم می‌باشد، کتابی را به رشته تحریر در آورده با عنوان "دیو بیدار می‌شود!" و موضوعات قابل توجهی را در کتابش ارائه می‌دهد. در این کتاب دلایل فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق را در کنار سقوط رژیم‌های سیاسی بلوک شرق و به ویژه رومانی را بیش از بقیه کشورها مورد توجه قرار می‌دهد. جان کلام در کتابش این است که اگر جامعه نسبت به روند توسعه نظام سیاسی بی‌اعتماد شود، زمینه برای بروز هر نوع ناملایمات اقتصادی، اجتماعی و آشوب‌های سیاسی فراهم می‌شود و پیکره سیاسی یک کشوری بسان بیماری که سیستم ایمنی خود را از دست داده باشد در برابر هر ویروسی از پای در می‌آید.

 نویسنده این کتاب نکته جالبی را مورد توجه قرار داده و اشاره کرده به اینکه در یکی از مصاحبه‌هایش با آندری چائوشسکو، رفتاری را از وی دیده که از همان زمان، سقوط نظام سوسیالیستی را گمانه‌زنی کرده است. وی در بخشی از کتابش می‌نویسد که وقتی مصاحبه‌ای با آندری چائوشسکو، رهبر رومانی داشته، وی پس از مصاحبه از شرایط اقتصادی، مدنی جامعه آمریکایی جویا شده و حتی درخواست کرده بود که برایش فیلم‌های ویدئویی هالیوودی برایش بفرستد. نویسنده کتاب در تشریح این قضیه اذعان می‌دارد که از همان زمان دریافته است که رهبر رومانی علیرغم رهبریت یک نظام سیاسی بسته در بلوک شرق، تشنه برخورداری از امکانات دنیای غرب بوده است. یعنی به عبارتی هر دیدگاه و ایدئولوژی هم داشته باشد، تشنه حضور و برخورداری از شرایط رفاهی و معیشتی دنیای غرب بوده است. والکر چنین پنداری را سرآغاز دگرگونی اندیشه سیاسی و به تبع آن ریزش پایه‌های باور به رژیم سوسیالیستی دانسته و منفذ ورود ضربات لازم برای سرنگونی نظام سیاسی تخمین می‌زند. 

به درستی هم رونالد ریگان با آغاز پروژه جنگ ستارگان و رقابت بی‌معنایی که برای آمریکا مهم نبود ولی برای اتحاد جماهیر شوروی و  اقمارش که از اقتصادی بی‌مایه و ریزشی همراه بود، می‌توانست هزینه‌های سرسام‌آور و فرساینده‌ای ببار بیاورد که در نهایت همینطور هم شد. گورباچف با وجود ادعاهای رادیکالی نتوانست در برابر این جنگ ساختگی دوام بیاورد و سرانجام نظام سوسیالیستی با روند پرسترویکا (بازسازی اقتصادی) و گلاسنوست (فضای باز) میخائیل گورباچف هم نتوانست از نظر اجرایی موفق شود و بیشترین دلیل سقوط شوروی سابق همانا فقدان اعتماد اجتماعی به نظام سیاسی و رهبران آن بود که در ظاهر انقلابی ولی در باطن مایل به تغذیه از آخور دیگری بودند.

تجربیات سیاسی در سایر کشورها به عنوان داده‌های ارزنده باید از سوی مقامات هر کشوری که به توسعه سیاسی و اقتصادی توجه دارند، اهمیت پیدا کند. تحقیقات نشان داده که ارزش‌ها و باورهای فرهنگی از عوامل مهمی هستند که در ساختار نهادی و به تبع آن توسعه اقتصادی سهم عمده‌ای داشته و در استحکام وحدت ملی و موفقیت نظام سیاسی مؤثرند.

شواهد موجود در سایر کشورها نشان می‌دهد که عوامل فرهنگی همچون باور به شناسه‌های ملی و تاریخی و شخصیت‌های موثر در تاریخ یک کشور به صورت صفات فرهنگی عمل می‌کنند و همین انگاره تعریفی از میزان اعتقاد مردم به پیشینه و قداست باورهای ملی- آرمانی حاصل می‌آورد. علاوه بر آن، گرایشات و تمایلات جامعه به مؤلفه‌های تاریخی، سیاسی، فرهنگی، قومی و تعصبات منحصر منطقه‌ای بنوبه خود ادبیات فرهنگ سیاسی را تشکیل می‌دهند. به عبارتی روشنتر، باور به تمدن باستان ایران و شخصیت‌هایی همچون کوروش، آرش کمانگیر، بابک خرمدین، یعقوب لیث صفاری و... در گذشته دور و شخصیت‌هایی همچون کوچک جنگلی، ستارخان، رئیس علی دلواری و ...در تاریخ معاصر با تمام اعتقادات و اهداف ملی، خود به عنوان باورهای ارزشمند و وحدت‌زای ملی- آرمانی بر شمرده شده و در کنار آن نقش سیاسیون قدیم و جدید و به ویژه اهمیت دادن به رهبریت جریان‌های وحدت آفرین و ملی و حتی مذهبی می‌تواند به عنوان فاکتورهای تشکیل دهنده فرهنگ سیاسی جامعه باشند. زمانی که نظام سیاسی کشور به این مؤلفه‌ها اهمیت بدهد، خاستگاه مردم را در تعیین سرنوشت خود در گزینش اشخاص نخبه به عنوان کارآمدان سیاسی محترم بشناسد و اجازه حضور هر دیدگاه سیاسی را بر طبق قانون اساسی در عرصه رقابت‌ها و فعالیت‌های سیاسی بدهد و تنها خط قرمز را منافع ملی بداند؛ آن زمان شهروندان اعتماد لازم را در چرخه سیاسی و اجتماعی به دست خواهند آورد و با اعتماد به نفس بالا استدلال منطقی را در برابر هر توطئه و تلقینی کسب خواهند کرد. در برابر مشارکت سیاسی به تحریم  و یا بی‌اعتنایی روی نخواهند آورد. 

درد جامعه فرهنگ سیاسی ما این است که عده‌ای به اندیشه سیاسی ملت از بالا نگاه می‌کنند. اگر عوامل دخیل در تعیین خط مشی سیاسی کشور از القای ترجیحات سیاسی احتراز کنند و در مصاحبه‌ها و اظهار نظرها از اعمال سلایق جناحی خودداری نمایند و عبارات مشتبه بر امر و یا تهدیدزایی را بکار نبرند؛ مفهوم ناامنی جمعی از نظر اعتقادی، فرهنگی، معیشتی از بین خواهد رفت و قاطبه مردم در پای صندوق‌های رأی زیر ساخت‌های تهدید را برای تقویت دولت و نظام از بین خواهند برد. 

آنچه نیاز جامعه است، اجرای عدالت و مبارزه با فساد اقتصادی- سیاسی بدون در نظر گرفتن مصالح حزبی، روابطی و جناحی و همچنین دوری گزیدن از ایجاد فضای هراس اخلاقی است. شکل‌گیری نوع ادراک تهدیدات در شرایط کنونی باعث خواهد شد که تحلیل درستی از افزایش تمایل مردم به مشارکت سیاسی در انتخابات که اصل مهم در اجرای دموکراسی به شمار می‌رود؛ داشته باشیم. 

نتیجه اینکه ادبیات جامعه- دولت بر قلمرو داخلی دولت تأکید دارد. این ادبیات بین دولت و جامعه تمایز قائل شده و تلاش می‌کند که چگونگی تعامل میان آن‌ها را بفهمد. دولت نهادی سیاسی و قابل درک است ولی جامعه پدیده‌ای از تمایلات، گرایشات و عمدتاً رنگین کمانی از آرمان‌هاست. امنیت نظام در درک امنیت روانی- اجتماعی نهفته است. بدون آن امنیت ملی دست یافتنی نیست. چنانچه مسئولین نظام در شرایط کنونی که از هر طرف در تهدید و فشار هستیم امنیت دولت و یا ساختاری را با امنیت ملی همسان ببینند، باید گفت عینکی خواهند زد که تنها از زاویه مقابل همه چیز را خواهند دید و غفلت از جوانب اجتناب ناپذیر است.

 

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها