برندگان و بازندگان حوادث خاورمیانه از سایه خارج میشوند:
ترامپِ خوشحال
دولت ترامپ به بهانه خطر ایران، شمار نیروهای نظامی خود را در منطقه افزایش میدهد، میلیاردها دلار اسلحه به عربستان و امارات میفروشد و در کنار ضعیف کردن تهران، هزینه حضور نظامیانش را به راحتی از سعودیها میگیرد در حالیکه حضور نظامیان آمریکا در اصل برای محافظت از اسرائیل است چرا که تا چندی دیگر قرار است طرح "معامله قرن" را در سرزمینهای اشغالی برپا کند و احتمال اینکه گروههای مسلح مانند "حزبالله"، "حماس" و ...در برابر این تصمیم، موضع بگیرند زیاد است.
سرویس سیاسی؛ هرمز شریفیان، روزنامهنگار/ بیش از یک هفته از حمله به تاسیسات نفتی عربستانسعودی (آرامکو) گذشت. آمریکا و متحدان منطقهای آن از همان ابتدا این حملات را به جمهوری اسلامی نسبت دادند. این در حالی است که مقامهای جمهوری اسلامی تاکید کردند که نقشی در این حملات ندارند و از آن سو، "حوثی"های یمن که چند سالی درگیر جنگ با سعودیها هستند و بارها بهوسیله پهپاد اهدافی در عربستان را مورد حمله قرار دادهاند، اعلام کردند که این حمله از سوی آنان بوده است. از سویی آمریکاییها پس از هدف قرار گرفتن پهپادشان و همین حمله اخیر، هیچ واکنش نظامیای به این دو حمله نداشتند و بارها اعلام کرده و میکنند که مایلاند این مشکل را از طریق دیپلماسی حل کنند. اما نکته حائز اهمیت در این بین این است که آمریکاییها قصد تلافی این حملات را ندارند و هرروز به شمار تحریمهایشان علیه جمهوری اسلامی اضافه میکنند، پس چرا با وجود انکار تهران، اصرار دارند این حملات را برگردن جمهوری اسلامی بیندازند؟ فرض نخست این است که آمریکا و متحدانش قصد دارند با تشکیل یک ائتلاف منطقهای و جهانی درنهایت پروندهای را به شورای امنیت ببرند تا مانند دوران پیش از برجام، تهران را ذیل بند هفتم منشور سازمان ملل برده تا صورتی قانونی به حمله نظامی احتمالیشان ببخشند. اما به نظر کارشناسان این پروسه طولانی است و در این بین ممکن است حملات دیگری علیه اهداف سعودیها انجام شود و این پروسه طولانی بیش از همه طرفهای درگیر به نفع ترامپ و دولت اوست. تحریمها در این مدت، جمهوری اسلامی را به لحاظ بنیه اقتصادی، ضعیفتر میکند و از سوی دیگر این هشدار را به سعودیها میدهد که اهداف مورد حمله قرار گرفته، منابع آنها است و خودشان باید برای دفاع از منابع خود، تمهیدی بیندیشند. پبام دیگر به شیخنشینهای ثروتمند جنوب خلیج فارس این است که آنان در برابر قدرت تهاجمی ایران بهشدت آسیبپذیرند و اگر توقع دارند که آمریکا از آنان محافظت کند باید هزینه آن را بپردازند. آمریکا در واقع از سطح شدید مناقشه در منطقه، با یک تیر چند نشان را زده است. هدف نخست اینکه دو قدرت نفتی - نظامی منطقه یعنی ایران و عربستان را به صورت دوگانه مهار خواهد کرد. یک ایران ضعیف به لحاظ اقتصادی و یک عربستان وحشتزده و منفعل از تهدید ایران، هردو به نفع آمریکا است. دولت ترامپ با همین بهانه، شمار نیروهای نظامی خود را در منطقه افزایش میدهد، میلیاردها دلار اسلحه به عربستان و امارات میفروشد و در کنار ضعیف کردن تهران، هزینه حضور نظامیانش را به راحتی از سعودیها میگیرد در حالیکه حضور نظامیان آمریکا در اصل برای محافظت از اسرائیل است چرا که تا چندی دیگر قرار است طرح "معامله قرن" را در سرزمینهای اشغالی برپا کند و احتمال اینکه گروههای مسلح مانند "حزبالله"، "حماس" و ...در برابر این تصمیم، موضع بگیرند زیاد است و ممکن است کل منطقه درگیر جنگی همهگیر علیه اسرائیل شود در حالیکه نیروهای نظامی آمریکا از مدتها پیش و به بهانه مهار ایران و حفاظت از عربستان در منطقه حضور دارند تا در صورت بالا گرفتن درگیریها به خاطر طرح "معامله قرن" به سرعت به کمک اسرائیل بشتابند. از سوی دیگر دولت ترامپ در داخل آمریکا "ژست ضد جنگ" بهخود میگیرد و با همین امتیاز وارد کارزار انتخابات ریاست جمهوری سال آینده میشود و از طرفی با دموکراتهای ضد جنگ در آمریکا نیز سرشاخ نخواهد شد. از طرفی، آمریکا دیگر مانند دهههای ۶۰ و ۷۰ میلادی محتاج نفت خاورمیانه نیست و اتفاقا از اختلال صدور نفت از خلیج فارس هم بهره میبرد زیرا که چین، قدرتمندترین رقیب اقتصادی آمریکا بهشدت با کمبود انرژی روبهرو است و بیشتر نفت مورد نیازش را از منطقه خلیج فارس تامین میکند و اخلال در صدور نفت از این منطقه باعث میشود تا دست بهسوی آمریکا دراز کند که در این صورت آمریکا از این کارت هم بهنفع خود و برای امتیاز گرفتن از چین استفاده میکند. با توجه به پایگاههای نظامی آمریکا در منطقه از آذربایجان، ترکیه، عراق، کویت، عربستان، بحرین، قطر، امارات، پاکستان و افغانستان و افزایش حضور نظامیان و تجهیزات آنانمیتوان گفت که ایالت پنجاهویکم و بخشی از خاک آمریکا در خاورمیانه قرار دارد. با وجود تمام این امتیازها، چرا آمریکا باید برای تغییر وضعیت در خاورمیانه بکوشد؟ پس، بازنده اصلی در این بین مردم ایران و عربستان هستند؛ مردم ایران در زیر بار تحریمها قرار دارند که هرروز فشار آن را بیشتر از پیش تحمل میکنند و ثروت مردم عربستان که به سادگی و به صورت میلیارد دلاری به جیب آمریکاییها سرازیر میشود. حال در بدترین حالت اگر جنگی هم صورت بگیرد، آب در دل مردم آمریکا تکان نخواهد خورد زیرا حتی یک سنت از پول مالیات دهندگان آمریکایی در جنگی احتمالی خرج نخواهد شد چون ترامپ با ترساندن سعودیها و سایر شیخنشینهای ثروتمند منطقه از ایران و به بهانه محافظت از آنان، تمام هزینههای این جنگ احتمالی را نیز از آنها خواهد گرفت؛ حتی اگر این جنگ برای آنان پیروزی نظامی نداشته باشد اما ترمیم خسارات ناشی از جنگ در آن کشورها و فروش چند صد میلیارد دلار اسلحه، حتما یک پیروزی اقتصادی برای ترامپ محسوب میشود. حال دیگر با کشورهای منطقه است که تصمیم بگیرند در زمین ترامپ بازی کنند یا نکنند. با این وضعیت، برنده اصلی این شرایط، دولت ترامپ و رژیم اسرائیل است. یک ایران تحت تحریمهای سنگین و یک عربستان وحشتزده، تهدیدی برای نورچشمی آمریکا به حساب نمیآیند و ترامپ بیشترین بهره اقتصادی و سیاسی را از ادامه وضع موجود میبرد. با توجه به شرایط فوق، اگر کشورهای منطقه از این وضع ناراضیاند، که هستند؛ نباید بازی در زمین ترامپ را ادامه دهند. شکی نیست که تحریمهای شدید برای جمهوری اسلامی و حملات مکرر به نقاط کلیدی عربستان مورد رضایت مردم و حکومتهای دو کشور نیست و این درست همان نقشهای است که برای هردو کشور قدرتمند منطقه کشیده شده است، پس حاکمیت هردوکشور باید هرچه سریعتر به وضعیت موجود پایان دهند اما راهی که دو کشور در سیاستهای منطقهای خود در پیش گرفتهاند جز دوری و تخاصم، نتیجه دیگری ندارد. حاکمان دو کشور برای نزدیکی به یکدیگر، راهکارهای کمی ندارند و میتوانند تا دیر نشده با کمک اشتراکهای فرهنگی این تیرگیها را برطرف کنند. اگر جمهوری اسلامی و عربستان سعودی بتوانند گامهایی برای نزدیکی بردارند، بدون تردید بحران فزاینده در منطقه خلیج فارس جای خود را به آرامش خواهد داد، در غیر این صورت و با ادامه وضعیت فعلی هردو کشور بازنده و آمریکا و اسرائیل برنده این وضعیت هستند. درست است که برای نزدیکی دو کشور راهکارهای زیادی وجود دارد اما برای این نزدیکی آنچه به شدت کم است، زمان است که اگر بگذرد و از آن استفاده نشود، تنها افسوس باقی میماند.
ارسال نظر