مردم آمریکا چرا ترامپ را به هریس ترجیح دادند؟
در سال 2016 مایکل آنتون برجستهترین استدلال فکری برای حمایت از ترامپ را مطرح کرد. او نوشت که آمریکاییها قبل از اینکه شیوه زندگی آنها برای همیشه نابود شود، باید یک فریاد پوپولیستی بزنند. آقای آنتون توضیح داد: «ریاستجمهوری هیلاری کلینتون مثل انجام بازی رولت روسی با اسلحه نیمه خودکار است. با ترامپ، حداقل میتوانید [مانند هفتتیر] سیلندر را بچرخانید و از شانس خود استفاده کنید».
ترامپیسم یک شهود ساده است، درست مانند تنفر از ترامپ، اما میتواند آن قدر قدرتمند باشد که او را به کاخ سفید بازگرداند
گروه سیاسی- چند روزی است که از اعلام پیروزی ترامپ در انتخابات گذشته و تحلیلگران همچنان بر روی این مسئله که متمرکز هستند که چرا مردم آمریکا بار دیگر به دونالد ترامپ و جمهوریخواهان اعتماد کردند. روز شنبه 19 آبان سردار اسماعیل کوثری گفت: «جای بسی تأسف است که مردم آمریکا شخصی را که تمامی رذایل و صفات بد را یک جا دارد و هیچ ویژگی مثبتی در او یافت نمیشود، برای ریاستجمهوری خود انتخاب کردند.»
این نماینده مجلس اضافه کرد: «عجیب است که مردم آمریکا که مدعی دموکراسی و تمدن در جهان هستند، شخصی را در رأس قدرت سیاسی خود قرار دادند که به حمایت از رژیم کودککش اسرائیل افتخار میکند و حامی پرونده شوم و سیاه این رژیم منحوس و جنایتکار است.»
اما به راستی مردم آمریکا چرا ترامپ را به هریس ترجیح دادند؟ به نوشته اکونومیست، توضیحات طرفداران ترامپ برای این پدیده میتواند به همان اندازه ساده و هیستریک باشد. در سال 2016 مایکل آنتون برجستهترین استدلال فکری برای حمایت از ترامپ را مطرح کرد. او نوشت که آمریکاییها قبل از اینکه شیوه زندگی آنها برای همیشه نابود شود، باید یک فریاد پوپولیستی بزنند. آقای آنتون توضیح داد: «ریاستجمهوری هیلاری کلینتون مثل انجام بازی رولت روسی با اسلحه نیمه خودکار است. با ترامپ، حداقل میتوانید [مانند هفتتیر] سیلندر را بچرخانید و از شانس خود استفاده کنید».
تجزیه و تحلیل آرامتر مفیدتر است
دانشمندان علوم اجتماعی سه نوع توضیح ارائه میدهند. دانشمندان علوم سیاسی به اهمیت نهادها اشاره میکنند. اقتصاددانان سیاسی بر شرایط مادی تاکید دارند. و جامعه شناسان سیاسی بر شکاف فرهنگی بین نخبگان و مردمی که خود را ابراز میکنند، تأکید می کنند.
نگاه علوم سیاسی
توضیح اول، توضیح علمی-سیاسی، ترامپ را به عنوان یک ذینفع خوش شانس، یا شاید حتی یک سؤ استفادهگر زیرک از سیستم سیاسی خاص آمریکا میبیند. رایگیری اکثریتی، که انتخابات را به نامزدی که دارای بیشترین آرا است، اعطا میکند، دو قطبی دو حزبی را تشویق میکند. (زمانی که آقای ترامپ در سال 2000 استعدادهای خود را برای نامزدی «حزب اصلاحات» به کار گرفت، پایان خوبی نداشت.) انتخابات مقدماتی آزاد به این معناست که در هنگام انتخاب نامزد ریاست جمهوری، اعضای حزب قدرت بیشتری نسبت به نخبگان حزب دارند. این به یک جناح، مانند «دوباره آمریکا را بزرگ کنیم»، اجازه میدهد کنترل یک دستگاه اصلی حزب را در دست بگیرد.
انتخابات آمریکا
دموکراتها در هر دو سال 2016 و 2020 جنبشهای شورشی خود از چپ پوپولیست به رهبری برنی سندرز و سپس الیزابت وارن را داشتند. اما هیچ یک از آنها نتوانستند 25 تا 35 درصد رای دهندگان مقدماتی را که ترامپ در انتخابات مقدماتی اولیه جمهوری خواهان در سال 2016 کسب کرد، به دست آورند. اگر دموکراسی چند حزبی به سبک اروپایی به آمریکا منتقل شود، حزب «ماگا» به رهبری ترامپ ممکن است حمایت زیادی را به خود جلب کند، بدون به دست آوردن اکثریت - مانند حزب راست افراطی آلترناتیو برای آلمان.
هنگامی که چنین نیرویی کنترل حزب را بر عهده میگیرد، سیستم دو حزبی به نفع جناح شورشی عمل میکند و هم حزبیها را مجبور میکند تا با رهبری جدید بیعت کنند. این موضوع بخش عمدهای از حمایتها از ترامپ را توضیح میدهد. اما رویکرد سیستمهای سیاسی به عنوان توضیحی برای اینکه چرا قدرت او تا این حد پایدار است رضایتبخش نیست. او اولین فردی است که پس از فرانکلین روزولت، سه بار پیاپی نامزدی یک حزب بزرگ را به دست آورده است.
دیدگاه اقتصاد سیاسی
اقتصاد سیاسی - توضیح شماره دو - می تواند بخشی از طول عمر سیاسی ترامپ را روشن کند. اقتصاد آمریکا در اولین دوره ریاست جمهوری ترامپ تا زمان همه گیری کووید-19 رونق گرفت. اگرچه رای دهندگان رفتار ترامپ را در دوران ریاست جمهوری، و به ویژه در شورش 6 ژانویه 2021 تایید نمیکردند، خشم آنها از تورم و بدبینی نسبت به اقتصاد، آنها را مجبور میکند تا دموکراتهای فعلی را به نفع ترامپ سرزنش کنند.
شواهد در خارج از آمریکا نشان میدهد که این موضوع جای بحث زیاد دارد. رای دهندگان در همه جا روحیه ضد گروه حاکم دارند و احزاب حاکم را در بریتانیا، فرانسه، هند و ژاپن (و احتمالاً سال آینده در کانادا و آلمان) رد میکنند. اما این ایده که اقتصاد باعث نارضایتی مردم میشود با آنچه واقعاً در آمریکا میگذرد مطابقت ندارد. شکاف تولید به ازای هر نفر بین کانادا، اروپای غربی و ژاپن از یک سو و آمریکا از سوی دیگر از سال 1990 دو برابر شده است. اگر نابرابری علت آن باشد، سرعت رشد درآمد در آمریکا بالا است، با دادههایی که نشان میدهد دستمزدها در فقیرترین بخش افزایش مییابد و سرعت افزایش نابرابری درآمدی در دهه گذشته کمتر شده، به سختی میتوان آن را تطبیق داد.
جامعه شناسی سیاسی
این یک لایه سوم از توضیح را باقی میگذارد: جامعه شناسی سیاسی. اگرچه سیاست آمریکا در دهه گذشته تقریباً کاملاً دو دسته شده است، اما بدون تغییر نبوده است. رأی دهندگان قبلاً کمتر بر اساس درآمد یا نژاد تقسیم شده بودند. در عوض یک خط جداکننده جدید، سطح آموزش است. دموکراتها به طور فزایندهای حمایت طبقه حرفهای و حومه شهری مدیران را به خود جلب میکنند که ترامپ را برای منصب خود نفرت انگیز و نامناسب میدانند. طبقات کارگر، از جمله سهم فزایندهای از طبقه کارگر غیرسفیدپوست، ترامپ را تحسین میکنند که دشمنان درستی برای خود ساخته است، مانند آنها صحبت میکند، با آنها صحبت می کند، و به آنها وعده آیندهای را میدهد که در آن آبرو و منافع مالی عادلانه خود را کسب کنند. حتی اگر بدانند که این وعدهها عملی نمیشود.
انتخابات آمریکا
ترامپ با بازدید از منطقهای در کارولینای شمالی که چند هفته پیش به شدت از سیل آسیب دید، قول داد که تحت حاکمیت او، هر ملکی که ویران شده بود، بازسازی خواهد شد و زیباتر از قبل. مهم نیست که برخی از آن خانهها در مناطق مستعد سیل هستند و بنابراین بازسازی نخواهند شد. اما آن چیزی بود که مردم میخواستند بشنوند.
به گفته یکی از سیلزدگان، این امیدی بود که مردم به آن نیاز داشتند و سفر او تضمین میکند که مردم آنجا فراموش نخواهند شد. ترامپ کاری میکند که بسیاری از آمریکاییها احساس کنند دیده میشوند. اینکه او با وجود چندین میلیارد دلار دارایی، لباس یک کارگر مکدونالد را بپوشد یا سوار یک کامیون حمل زباله شود نیز به این دیدگاه کمک میکند.
تغییر خطوط بر اساس مدارک تحصیلی به این معنی است که جدیترین شکاف در آمریکا بر سر فرهنگ است تا پول. در دوران ترامپ، حزب جمهوریخواه در سیاست اقتصادی خود بهطور فزایندهای چپگرا به نظر میرسید، از حمایتگرایی، کاهش مالیات طبقه کارگر و حفظ سیستم حقوقی موجود حمایت میکند. برای بسیاری از آمریکاییهایی که مدرک دانشگاهی ندارند، دموکراتها از موضع بالا با آنها صحبت میکنند. به همین دلیل است که علیرغم هجوم دلارهای دولت فدرال تحت ریاست جمهوری جو بایدن، اعضای اتحادیههای صنعتی آمریکا امسال به سمت ترامپ رفتهاند. و به همین دلیل است که کمپین ترامپ چند روز پیش سخنان بایدنِ سردرگم را مورد توجه قرار داد که به نظر میرسید حامیان ترامپ را «آشغال» خطاب میکرد. پیام آنها این بود: «ببینید: دموکراتها هنوز فکر میکنند که شما رقتانگیز هستید».
دموکراتها - و تعداد زیادی از نخبگان سابق جمهوریخواه - واقعاً تعجب میکنند که چگونه است که حامیان ترامپ به سرعت تلاشهای او برای براندازی یک انتخابات دموکراتیک، یا سیاستگذاری ضعیف او، یا مقابله با حقوق سقط جنین را نادیده میگیرند.
اختلاف فرهنگ یعنی دموکراتها و جمهوری خواهان در دو کشور متفاوت زندگی میکنند. ده ها میلیون رای دهنده ترامپ (به اشتباه) بر این باورند که آمریکا در رکود است. آنها فکر میکنند دموکراتها با مدیریت اقتصادی خود، تورم را افزایش دادند. آنها مشاهده میکنند که در زمان حضور ترامپ در کاخ سفید هیچ جنگ جدیدی آغاز نشده است. تحت نظارت بایدن، بحرانهای امنیتی در خاورمیانه و اوکراین رخ داد. ترامپیسم یک شهود ساده است، درست مانند تنفر از ترامپ، اما میتواند آن قدر قدرتمند باشد که او را به کاخ سفید بازگرداند.
ارسال نظر