کدام حکمرانی؟
یاد وقایعی افتادم که طی دوران ریاستجمهوری آقای روحانی و به خصوص نوع اقداماتی که در شرایط سخت سالهای آخر دوره دولت دوازدهم توسط جناح رقیب رخ میداد و به هر ترتیبی مانع ایجاد حس امید و درک دستاوردها میان مردم و هرگونه پیشرفت در اثر تلاش دولت مستقر میشد.
مهمترین سوال این روزها این است که مردمسالاری یا حکومت دموکراتیک یا حکومت دینی؟ واقعا چه نوع حکمرانی میتواند در دنیای معاصر موثر باشد؟ دیروز گزارشهایی را در منابع مختلف دیدم که آقای ترامپ با وجود اینکه هنوز هیچ جایگاهی در قدرت و پایگاهی در ساختار و نظام سیاسی امریکا ندارد - یعنی نه عضو کنگره یا صاحب پستی است - در جریان انتخابات مقدماتی حزب جمهوریخواه به کنگره که اکثریتی جمهوریخواه دارد، فشار میآورد تا توافقات مهمی که آقای بایدن سعی دارد شکل بدهد مثل مساله مهاجران یا مساله اوکراین و احتمالا بحث غزه، سعی دارد اجازه ندهد به نتیجه برسد یا مانع شکل گرفتن آنها میشود. چرا؟ چون بایدن نتواند از این بردها برای افزایش و بهبود محبوبیت خودش در انتخابات آتی استفاده کند. این فشارها و ایجاد موانع باعث میشود مسائل و بحرانها مردم را بیازارد تا ترامپ پیروز میدان در رقابتهای آینده شود و مسائل را با سلیقه و نگاه و رویکردی که خود میخواهد به نتیجه برساند. این نوعی از رقابت است که عملا مانع پیشرفت و تحول و کاهش فشارها بر مردم میشود تا شخص یا گروهی به نفع خود از فضاسازیهای بحرانی بهره ببرد. در واقع ترامپ به دلیل نفوذی که یافته، مانع از پیشرفت و دستاوردسازی برای رییسجمهور مستقر میشود. یاد وقایعی افتادم که طی دوران ریاستجمهوری آقای روحانی و به خصوص نوع اقداماتی که در شرایط سخت سالهای آخر دوره دولت دوازدهم توسط جناح رقیب رخ میداد و به هر ترتیبی مانع ایجاد حس امید و درک دستاوردها میان مردم و هرگونه پیشرفت در اثر تلاش دولت مستقر میشد. جناحی که ابزارهای لازم را برای ایجاد موانع و فضاسازی در اختیار داشت و ناجوانمردانه در شرایطی که دولت در بدترین وضعیت ممکن از نظر تحریمهای پی در پی ترامپ و جنگ اقتصادی تمام عیار و نیز درگیر پاندمی کرونا بود، به جنگ روانی دامن میزد. ماجرای «دلار چند؟» یا هیاهوهای واکسیناسیون کرونا و تخریب و ترور شخصیتی خادمین کشور در سریالهای گاندوسازان رسانه ملی مصادیقی از این واقعیت است. عزم جناحی تمامیتخواه بر این شد که مانع ایجاد امید در مردم شوند. چرا که امید و احساس دستیابی به پیروزی احتمال اینکه مردم در انتخابات ریاستجمهوری حضور گستردهتری داشته باشند و به فردی رای بدهند که بتواند شرایط را کماکان بهبود ببخشد، بالا میبرد. پس به عنوان مثال بعد از پیروزی بایدن در انتخابات و اعلام آمادگیاش برای حل مساله بازگشت به برجام با قانونی که در مجلس با سرعت گذراندند...
مانع به نتیجه رسیدن مذاکرات مربوطه شدند و آن را دستاورد بزرگ میشمارند.
فضاسازیها هم که حتما به یاد همه هست؛ همه کسانی که بیطرفانه و منصفانه تحولات را دنبال میکردند. بیراه نیست اگر ادعا شود در هر زمینه ممکن تمام تلاش آنها خنثیسازی دستاوردهای دولت مستقر بود تا در هیچ امتیازی در روش و منش رییسجمهور مستقر به حساب نیاید و اکثریتی که به دولت رأی دادند، احساس کنند که آقای روحانی نتوانست به قولهایش عمل کند و دستاوردی داشته باشد.
این نشان میدهد در امریکا که مثلا نظام مردمسالاری هست، به دلیل فقدان اخلاق و عدم پیروی از چارچوبهای اخلاقی که هر حکمران باید در کنار دموکراسی از آن بهره ببرد، با ترفندهای ضدمردمی روبهرو هستند که دموکراسی را از درون خالی میکند. البته آنها مدعی اخلاق نیستند و برای قدرت دست به هر کاری میزنند. ولی ما در کشور خودمان با چه پدیدهای روبهرو هستیم؟ متاسفانه ما هم دچار و مبتلا شدهایم و در صحنه سیاست چنین وضعیتی داریم؛ مضاف بر اینکه از ساختارهای مردمسالاری غیر از پوستهای باقی نمانده است. مگر نه اینکه با حذف رقیب و یکدستسازی کامل حاکمیت و لغو و رد فرصت برای رقابت حتی شخصیتی مانند آقای حسن روحانی را که سالها در جایگاههای بالای حکمرانی کشور حضور داشته، بر نمیتابند؟ آن هم برای رقابت در مجلسی ۸۸ نفره! یعنی یک تن مقابل ۸۷ نفر؟ این نشان میدهد که از الزامات مردمسالاری که یکی رقابت آزاد و توجه به تنوع و تکثر دیدگاهها است، جز تشریفات باقی نمانده و این در شرایطی است که مهمترین و بارزترین امتیاز انقلاب اسلامی احقاق حق انتخابات آزاد برای انتخاب رهبران عالی کشور به دست مردم بوده است. متاسفانه اینک چارچوبهای اخلاقی همان طور که در جهان نیست، در میان ما هم فروپاشیده و به رغم ادعاها و شعارها، از پایبندی به اصول اخلاقی مبتنی بر سیره پیامبراکرم(ص) و ائمهاطهار(ع) چیزی مشاهده نمیشود. همان نوع رقابت و همان نوع تلاش برای از میان بردن دستاوردها و پیشرفتها را شاهد بودهایم تا یک جریان بتواند خود را به طور کامل در نظام حکمرانی مستقر کند. در کمال تحیر مشاهده میکنیم، برای جریان حاکم و در قدرت هدف که همان ماندن در قدرت است وسیله را توجیه میکند و این نیز وجهه دیگر مردمسالاری که جابهجایی مسالمتآمیز قدرت است را نفی میکند. عملا با جریانی روبهرو هستیم که تمام فرصتها برای حل و فصل مسائل را به گروگان میگیرد تا فقط خودش بماند
ارسال نظر