اکبر اعلمی در گفتگو با مستقل آنلاین:
عارف اصلاح طلب نیست
مستقل آنلاین/نسبت عارف با اصلاحات مانند نسبت عضو دیگر شورایسیاستگذاری اصلاحطلبان با اصلاحات است که در اوج فعالیت ما در روزنامه سلام، گاهی با #نام_مستعار در روزنامه محافظهکار جمهوری اسلامی دهه ۷۰ یادداشتی مینوشت و مرا نصیحت میکرد که در سلام کمی محتاطانهتر بنویسم و اکنون به برکت آقای خاتمی برای جامعه اصلاحطلبان سیاستگذاری میکند!
آقای عارف چه نسبتی با اصلاحات دارد؟
قبل از اینکه به این پرسش شما پاسخ دهم لازم است به مقدمهای اشاره کنم؛
مادامیکه تعریف روشنی از اصلاحات مدنظر ارائه نشده و هنوز مشخص نشده که قرار است چه چیزی اصلاح شود و مقصد و مقصود اصلاحات و اصلاحطلبی و تفاوت رویکرد اصلاحطلبان و اصولگرایان در چیست و لاجرم کماکان قبیلهگرایی، شخصیتمحوری و حتی شخصیتپرستی و سرسپردگی و اعلام ارادت و چاکری به این و یا آن شخص و یا حضور داشتن در کابینه خاتمی، مبنا و ملاک اصلاحطلبی محسوب میشود، پرواضح است که واپسگراترین و بیخاصیتترین و حتی نابابترین افراد هم با اینقبیل خطکش و خطکشیها، به اعتبار نزدیک بودن به خاتمی و حواریون ایشان، اصلاحطلب تلقی خواهند شد هرچند که دارای فساد اخلاقی، سیاسی و اقتصادی باشند.
این ایراد به جریان سیاسی بی مبنای مقابل هم وارد است و لذا ملاحظه میشود که حتی فاسدترین افراد هم صرفا بهدلیل نزدیکی به برخی اشخاص قبیله اصولگرایی، #اصولگرا و یا ولایی نامیده میشوند.
قهرا با چنین سنجه و معیارهایی؛ محافظهکارترین و مرتجعترین فرد هم که مدتی در دولت خاتمی بوده باشد و یا به نحوی به درگاه حواریون ایشان متصل و ابراز ارادت و چاکری کرده و همچون غلام حلقه بگوشی به خدمت آنان درآید، به میزان سرسپردگی و نزدیکی خود به آنها اصلاح طلب محسوب و از ارج و قرب لازم و مواهب و غنائم بدست آمده برخوردار خواهد شد و بوقهای داخلی و خارجی نزدیک به این قبیله مانند بیبیسی او را با عناوینی مانند؛ "چهره شاخص اصلاحات" و یا "فلان عضو دولت اصلاحات"، به عنوان اصلاحطلبترین چهرهها به خورد مخاطبین خود خواهند داد.
عکس آن نیز صادق است با این معیار و شاخصههای بیپایه و اساس و البته ضداصلاحات؛ اصلاحطلبترین فرد از حیث افکار و اندیشه و رفتار که به خدمت این قبیله و ریشسفیدان آن در نیاید، اساسا اصلاحطلب خوانده نمیشود و همیشه سعی می کنند چنین افرادی را بایکوت و در حاشیه و انزوا قرار دهند.
اکنون با این توضیح و شاخصههایی که برشمردم؛ علیرغم همه احترامی که برای آقای عارف به عنوان یک شخصیت علمی و دارای سجایای اخلاقی قائلم ولیکن وی را اصلاحطلب به مفهوم واقعی آن نمیشناسم،
از نگاه #قبیلهگرایانه؛ دارا بودن اشتراکاتی با خاتمی مانند؛ روحیه محافظهکاری، همشهری بودن، معاون اول بودن در کابینه و برخورداری از خصلت حرفشنوی در کنار اتصالش به قدرت، کافیست که نسبت ایشان با قبیله اصلاحطلبان را اثبات و او را شایسته حضور در صف اول شیوخ این قبیله و صدرنشینی آن قرار دهد.
درواقع نسبت عارف با اصلاحات مانند نسبت عضو دیگر شورایسیاستگذاری اصلاحطلبان با اصلاحات است که در اوج فعالیت ما در روزنامه سلام، گاهی با #نام_مستعار در روزنامه محافظهکار جمهوری اسلامی دهه ۷۰ یادداشتی مینوشت و مرا نصیحت میکرد که در سلام کمی محتاطانهتر بنویسم و اکنون به برکت آقای خاتمی برای جامعه اصلاحطلبان سیاستگذاری میکند!
آیا جامعه اصلاحات پادگان است که ژنرال های مادام العمر هیچگاه به فکربازنشستگی نیستند و همواره باژست خدایگانی به جوانان تحول خواه اجازه ورود نمی دهند؟
با رویکرد قبیلهگرایانهای که اشاره شد و متاسفانه در اثر پروپاگاندا، وجه غالب اصلاحطلبی رایج در کشور به حساب میآید و اصلاحطلبی را بجای مطالبهگری در دام تقدسگرایی، شخصیتمحوری و شخصیتپرستی گرفتار و بندناف اصلاحات و اصلاحطلبی را به بندناف شیوخ قبیله و ژنرالهای اردوگاه اصلاحطلبان گره زده است، تا این شیوخ و ریش سفیدان قبیله و ژنرالهای آنها در قید حیاتند و همچنان تقدیس میشوند و خط قرمز اصلاحات به شمار میآیند و ساختار اصلاحات، ساختاری ایلی و قبیلهای است، سران قبیله نه تنها بازنشستگی ندارند بلکه جایگاه به تعبیر شما خدایی آنها هم مستحکمتر از گذشته خواهد شد زیرا مقتضای ساختار و روابط و مناسبات قبیلهای همین است. مگر اینکه همین جوانترهای دنیادیده و باتجربه و آرمانخواه، برعلیه سنتهای رایج و غلطی عصیان کنند که بنام اصلاحات و اصلاحطلبی ترویج میشود و عین منفعتطلبی، ارتجاع و واپسگرایی است.
در این صورت است که این شیوخ و ژنرالهای اهل بزم رزمندیده وِ گریزان از میدانِ رزم، به تاریخ خواهند پیوست و تحولخواهان جوانتر و جسورتر و آرمانگرا رهبری اصلاحات به مفهوم واقعی را در دست گرفته و طرحی نو خواهند انداخت.
آقای خاتمی چگونه باید به این باور برسد که شورایعالی سیاستگذاری محفلی بیش نیست؟
تا زمانیکه فضای سیاسی کشور همچنان بسته و غیرشفاف است و امکان فعالیت مطبوعات و احزاب آزاد و برگزاری انتخابات و رقابتهای آزاد به مفهوم واقعی آن در کشور وجود ندارد و رسانهها هم در انحصار باندهای قدرت و ثروت است و اسپانسرهای آنها به افکار عمومی جهت میدهند و شخصیت محوری و تقلیدهای کورکورانه سکه رایج در جمهوری اسلامی است و "تکرار میکنم" خاتمیها همچنان خریدار دارد، خاتمیها نیز همچنان خود را قیّم مردم و اصلاحات پنداشته و با رویکرد قیممآبانه عمل خواهند کرد.
بنابراین بساط شورایسیاستگذاری اصلاحطلبان که مصداق بارز دیکتاتوری و انحصارطلبی با رویکرد قبیلهای و سوءاستفاده از برند اصلاحات است، زمانی جمع شده و شیشه عمر آن شکسته خواهد شد که تحولخواهان واقعی و رسانههای آزاد با روشنگریهای مستمر خود مقلدین و مخاطبین این شورا را آگاه سازند که با نسخه دیکتاتورها، نمی توان بر دیکتاتوری و خودکامگی چیره گشته و اصلاحات و دموکراسی واقعی را در کشور جامهعمل پوشاند، همچنانکه با دستمال کثیف نمیتوان شیشه را پاک کرد.
وانگهی آقای خاتمی سجایای اخلاقی فراوانی دارد و رگههایی از آزادیخواهی، اصلاحطلبی و ضدخودکامگی در ایشان وجود دارد و خودش نیز خیلی راغب نیست که از فرصت و ظرفیت و نفوذکلام و تاثیرگذاری آن که به هردلیلی نصیبش شده، سوءاستفاده کرده و مانند دیکتاتورهای مصلح عمل کند، اما ایشان بشدت توسط باند اطراف خود که بعضا واجد خصوصیات بدی مانند؛ خودخواهی، خودبرتربینی، حسادت وتنگنظری، قبیلهگرایی، باندبازی، رفیقبازی، فرصتطلبی، تمامیتخواهی و انحصارطلبی هستند، ایزوله و کانالیزه شده است، بنابراین برای مجاب کردن ایشان به اینکه شورای سیاستگذاری، محفلی ضد اصلاحات و اصلاحطلبی و در تقابل با دموکراسی است و اینکه؛ "مرکز افتاد برون بسکه شد این دایره تنگ" و همچنین توجه دادن ایشان به سایر بایدها و نبایدهای اصلاحطلبانه، باید این دایره تنگی که ایشان را احاطه کرده و سبب ایجاد فاصله و افتراق میان اصلاحطلبان واقعی و دلسوز با او و نزدیک شدن برخی افراد ناباب و حتی آلوده به او شده است، شکسته شود و صدای مصلحان واقعی که خارج از باندها و محفلهای قبیله ای قرار دارند و با جان و دل برای پیشبرد اصلاحات واقعی تلاش میکنند بگوش ایشان برسد.و این مهم؛ رسالت نشریاتی مانند مستقل را دوچندان میکند.
ارسال نظر