اشرف بروجردی فعال سیاسی اصلاح‌طلب در گفتگو با مستقل:

امیدواری نسبت به اصلاح امور بسیار کمرنگ شده است

بروجردی می‌گوید: اگر در یک دهه گذشته دشواری‌های بیشتری را تحمل کرده‌ایم دلیلی جز این ندارد که تنش و درگیری‌های سیاسیون به لایه‌های مختلف جامعه رسوخ کرده وبه همین دلیل بی‌اعتمادی به آینده بیشتر و امیدواری نسبت به اصلاح امور بسیار کمرنگ شده است.

امیدواری نسبت به اصلاح امور بسیار کمرنگ شده است

سرویس سیاسی مستقل: این روزها کشور فضایی مملو از آشوب را تجربه می‌کند و لازم است فکری کرد و تدبیری اندیشید تا بلکه همصدایی در جامعه نمایان شود. چرا که تداوم فضای منازعه، هزینه‌های گزاف و غیرقابل جبرانی را به جامعه تحمیل می‌کند. شرح این شرایط این سوال را به وجود می‌آورد که چه الزام‌هایی می‌تواند گره کور همصدایی و البته اتحاد را باز کند.

اشرف بروجردی معاون وزارت کشور در دولت اصلاحات بود و در دولت حسن روحانی ریاست سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران را برعهده داشت. 

بروجردی در گفت وگو با مستقل با اشاره به تنش‌های پررنگ جامعه اظهار داشت: جدل و حتی تنش در جوامع امری رایج و حتی می‌توان گفت، اجتناب‌ناپذیر است. اساسا اختلاف سلیقه‌ها به‌طور کاملا طبیعی باعث تضارب رأی شده و در نتیجه فضا را برای ادبیات تقابلی فراهم می‌کند. به همین دلیل باید سعی کرد نگاهی منطقی به تفاوت عقیده‌ها انداخت تا دیدگاه‌های متفاوت نه تنها به چالش منجر نشوند، بلکه فضا را برای نتیجه مثبت و کارآمدی مهیا کنند. این مهم اما در وضعیتی به دست خواهد آمد که فرهنگ گفتگو و تحمل «دیگری» در اذهان رسوخ کند. چرا که نادیده گرفتن «غیر»، فاصله ایجاد می‌کند و در نتیجه پیشرفت و توسعه هدفی غیرقابل دسترس می‌شوند.

 

 

این فعال سیاسی اصلاح طلب در ادامه گفت: با این حال باید اذعان کرد، گروه‌های سیاسی و اجتماعیِ حاضر در جامعه ایران، آمادگی شنیدن نظرات غیر و مباحثه را به هیچ وجه ندارند که این نقیصه نه تنها باعث ماندگاری موانع ریز و درشت می‌شوند، بلکه افراد را به ورود به فضای درگیری و تنش سوق داده و در نتیجه انسجام داخلی و حتی می‌توان گفت شادابی اجتماعی را به امری بعید تبدیل می‌کند. در واقع می‌توان، گفت اگر در یک دهه گذشته دشواری‌های بیشتری را تحمل کرده‌ایم دلیلی جز این ندارد که تنش و درگیری‌های سیاسیون به لایه‌های مختلف جامعه رسوخ کرده وبه همین دلیل بی‌اعتمادی به آینده و امیدواری نسبت به اصلاح امور بسیار کمرنگ شده است.

او افزود: این شرایط مؤید این امر است که باید در قدم اول برای بالا رفتن ظرفیت عمومی برای پذیرش اصل تضارب آراء فرهنگ‌سازی کرد تا در قدم‌های بعدی الزام‌های گفت‌و گو فراهم شوند. بلکه از طریق یکدستگی بتوانیم از این برهه پرچالش و مملو از مانع‌های بلند گذر کنیم.

اشرف بروجردی در پایان گفت: ایران برهه‌های بسیار دشواری را در این نزدیک به ۴۳ سال پشت سر گذاشته است و هر بار که بحران‌ها قد علم کرده‌اند، مردم پا به پای مسئولان هر آنچه لازم بود را انجام داده‌اند تا به مصالح عمومی آسیبی نرسد. اکنون هم باید سعی‌مان را برای این به کار بگیریم که تنش‌ها رنگ ببازند تا در کنار هم برای اعتلای کشور و در نتیجه آرامش مردم امور را به نحو مطلوبی مدیریت کنیم.

 

 تاریخچه اصلاح‌طلبی

 

نوسازی و اصلاحات در ایران در دوره قاجاریه از بالا و از طریق مقامات حکومتی آغاز شد که به علت ماهیت خودکامه رژیم و مخالفت درباریان و صاحبان منافع خاص ناکام ماند. با ضعف و زوال دولت مرکزی جنبش‌های اجتماعی اصلاح‌طلبانه از تنباکو تا مشروطه رخ نمودند که آن‌ها نیز نتوانستند به اهداف خود دست یابند و دولت مطلقه و نوگرای رضاشاه روی کار آمد. در دوره پهلوی اول و دوم روند نوسازی در ایستارها و ساختارها، شدت گرفت ولی به دلیل فقدان یک چارچوب تئوریک منسجم و ماهیت خودکامه دولت در قالب یک رژیم «پدر سالار جدید» و نیز فساد و سرکوب و عدم مشارکت نخبگان صنعتی و خصوصی در تصمیم‌سازی‌ها و نارضایتی طبقات متوسط و پایین و تشدید تضاد بین جامعه و دولت و نیز دین و دولت بحران اجتماعی گسترش یافت و به انقلاب اسلامی ختم شد.

نزدیک به دو دهه پس از انقلاب اسلامی ایران، گروهی از نخبگان، با جهت‌گیری به سمت دموکراتیزاسیون نظام سیاسی حاکم، تلاش و تکاپوهای نظری و عملی خود را آغاز کردند. این نخبگان و اندیشه‌ی آن‌ها به نام «اصلاح‌طلبان» و «اصلاحات» مشهور و سبب تحول مهمی در تاریخ سیاسی و اجتماعی جمهوری اسلامی شدند؛ اما تحقق اهداف آن‌ها با چالش مواجه شد. ناکامی در اصلاحات و «گذار به دموکراسی»، نخبگانی را که به نحوی شگرف، قدرت سیاسی را بدست آورده بودند، از دایره‌ی آن خارج کرد. 

 

بر اساس پژوهش‌های علمی در این حوزه، اصلاح‌طلبان نتوانستند انسجام و مشی واقع‌گرایانه و میانه‌روی را حفظ نموده و تعامل مناسبی با مخالفان اصلاحات و نیز بدنه‌ی اجتماعی خود برقرار کنند؛ لذا به دنبال عدم توفیق در اجماع و مصالحه، که در واقع به معنای ناکامی‌های سیاسی آن‌ها بود، به تدریج اعتماد جامعه را نیز از دست داده و دچار افول اجتماعی شدند.

 

مجموعه‌ی این حوادث، به بی‌ثباتی سیاسی- اجتماعی، خروج گسترده‌ی اصلاح‌طلبان از دایره‌ی قدرت و نیز بسته شدن بیش از پیش فضای سیاسی و اجتماعی انجامید و روندهای سیاسی دست کم تاکنون، به سوی عکس اهداف اصلاح‌طلبی، جریان یافته است.

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها