مهدی شریف الحسینی متخصص علوم اعصاب در گفتگو با مستقل آنلاین:

باید حس حمایت اجتماعی در خانواده‌های سوگوار کرونا تقویت شود

دکتر شریف الحسینی میگوید: باید به هر نحو، حس حمایت اجتماعی را در مورد خانواده‌های سوگوار کرونا تقویت کرد. به صورت معمول وقتی خانواده‌ای عزادار می‌شود عمده‌ی فعالیت‌های مربوط به مراسم و آئین‌ها توسط بستگان درجه دو و دوستان و آشنایان انجام می‌شود. اینجا و در شرایط فعلی هم، نقش این عده می‌تواند تعیین کننده باشد.

باید حس حمایت اجتماعی در خانواده‌های سوگوار کرونا تقویت شود

"مهدی شریف‌الحسینی"، پزشک، متخصص علوم اعصاب، و عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران است. او همچنین یک کنشگر فعال اجتماعی شناخته می‌شود. نوشتارهای متعددی اعم از تالیف کتب و مقالات علمی  مرتبط با رشته تخصصی ایشان "نوروتروما" منتشر شده است. او در حال حاضر به پژوهش در زمینه‌ی آسیب‌های سیستم عصبی مشغول است که حاصل آن انتشار مقالات علمی، تالیف و ترجمه‌ی کتب علمی و ثبت چند مورد اختراع ملی و بین‌المللی بوده است. با او در رابطه با آسیب‌های روانی کرونا و رفتار اجتماعی پس از اپیدمی و همچنین چگونگی رفع آسیب‌های روانی خانواده‌های متوفیان به گفتگو پرداختیم که پیش روی شماست: 

آیا فکر می‌کنید آسیب روانی کرونا همچون آسیب‌های فیزیکی آن، نیاز به درمان و پیگیری دارد؟

حتماً و چه بسا بیشتر! از قدیم‌الایام در مواجهه با حوادث بزرگ و فجایع و همین‌طور بیماری‌ها، کمک‌های اولیه‌ی پزشکی و تامین نیازهای جسمی در اولویت بوده‌اند. همین باعث شده است که این موارد بیشتر مورد توجه قرار گیرند که تا به امروز هم به تکامل قابل قبولی رسیده‌اند. اما مدیریت و حمایت روانی از افرادی که به هر طریق، تحت آسیب و نقصان واقع می‌شوند تا حد زیادی مغفول مانده است. این نوع حمایت‌ها طی دو دهه‌ی اخیر تحت عنوان کمک‌های اولیه‌ی روان‌شناختی بیشتر مورد توجه واقع شده‌اند.

طبق شواهد اگر این‌گونه کمک‌ها و مشاوره‌ها به موقع و به شیوه‌ی اصولی و صحیح برای آسیب‌دیدگان یا کسانی که دچار فقدان و نقصان شده‌اند یا خانواده و نزدیکان آن‌ها اعمال شود جلوی بروز اختلالات روان‌پزشکی در آینده گرفته می‌شود یا اینکه دست‌کم از شدت آن‌ها کاسته می‌شود. وگرنه ثابت شده است کسانی که در معرض استرس‌های ناگهانی و بزرگ قرار می‌گیرند بعدها استعداد بیشتری برای ابتلا به انواع اختلالات روان‌پزشکی از جمله اختلال استرس بعد از آسیب و نیز افسردگی و اضطراب و موارد مشابه خواهند داشت.

آیا در بیمارستان‌ها برای درمان آسیب روانی هم اقدامی انجام می‌شود؟

ببینید اگر هم انجام بشود سیستماتیک و مبتنی بر پروتکل و راهنمای تاییدشده‌ای نیست، یعنی صرفاً به واسطه‌ی تعهد و نوع‌دوستی کادر درمان صورت می‌گیرد و بس! این روش کار دو عیب عمده دارد:

اولاً فراگیر نیست.

یعنی چه؟ اجازه بدهید با مثالی عرض کنم. شخصی در بیمارستان دچار مصیبت می‌شود. وقتی از قبل برای این موضوع فکر نشده باشد و راهکاری تدبیر نشده باشد و پرسنل ویژه‌ای آموزش ندیده باشد کادر درمانی که شاهد ماجراست صرفاً براساس اینکه حوصله و فرصت و علاقه داشته باشد یا نه، به سراغ او می‌رود و حمایتی انجام می‌دهد که البته همین مقدار هم چون جزو وظایف او نیست لطف و بزرگواری‌اش را نشان می‌دهد. به هرحال این روش از عدالت به دور است چون قطعاً شامل حال همه نمی‌شود.

عیب بزرگ دیگری که وجود دارد این است که چون حمایت‌هایی از این دست، اصولی و بر اساس پروتکل نیستند خطر اقدامات غیرعلمی و سلیقه‌ای را افزایش می‌دهد که بعضاً نتایج معکوس به بار می‌آورد. به این معنی که نه تنها کمکی به فرد مصیبت‌زده نمی‌شود بلکه گاهی باعث بیشترشدن عوارض روانی او هم می‌شود. چند سال پیش یک حادثه‌ی ریلی اتفاق افتاد که متاسفانه در اثر برخورد دو قطار، واگن‌های زیادی آتش گرفتند و عده‌ای از هموطنان جان خود را از دست دادند. به یاد دارم وزیر مربوطه در اولین واکنش‌هایی که به حادثه داشت اینطور اظهار نظر کرد که جای نگرانی نیست چون مسافران، بیمه بوده‌اند! خُب این نحوه‌ی برخورد با غم و درد آدم‌ها نشان می‌دهد ما در ابتدائیات مشکل داریم.

بنابراین لازم است هم دست‌اندرکاران نهادهای درمانی و امدادی برای حمایت روانی از کسانی که به هر نحو تحت مصیبت یا تألمات مختلف قرار می‌گیرند تدابیر علمی بیاندیشند و برای آموزش پرسنل خود دست به کار شوند، هم دوره‌هایی برای توجیه مدیران کلان کشور برگزار شود تا هنگام بروز بحران‌ها، با افکار عمومی برخوردی درست و علمی داشته باشند. خوشبختانه اخیراً یکی از کتب مرجع در این زمینه توسط مرکز تحقیقات تروما و جراحی سینا وابسته به دانشگاه علوم پزشکی تهران ترجمه شده است و زیر چاپ قرار دارد که می‌تواند مبنای خوبی برای این موضوع پراهمیت و حیاتی باشد.

آسیب‌های روانی خانواده‌های متوفیان بیماری کرونا چه مواردی است؟ چگونه می‌توان این خانواده‌ها را یاری داد؟

افراد وقتی با فقدانی مواجه می‌شوند و عزیزی را از دست می‌دهند عموماً و به ترتیب دچار واکنش‌های انکار و ناباوری، خشم، احساس گناه، گوشه‌گیری، و بی‌انگیزگی یا بیقراری و موارد مشابه می‌شوند تا نهایتاً به مرحله‌ی پذیرش واقعیت برسند. این روند و رسیدن به حالت تعادلِ مجدد در شرایط طبیعی بین شش ماه تا یک سال طول می‌کشد.

از همان ابتدای تاریخ در تمام جوامع بشری، آیین‌های سوگواری برای این شکل گرفته‌اند که مراحل انکار و خشم زودتر طی شود و زمینه‌ای برای ابراز هیجانات خود وجود داشته باشد. در کنار آن، امکان حمایت اجتماعی از سوی اطرافیان هم بیشتر فراهم می‌شده که همگی این موارد کمک می‌کرده‌اند تا افراد داغدار زودتر با واقعیت کنار بیایند و رابطه‌ی خود با متوفی را بازتعریف کنند. می‌دانیم که خانواده‌های ایرانی به واسطه‌ی عواطف و احساسات بیشتری که دارند برای درگذشتگان، مناسک خاص و مفصل‌تری انجام می‌دهند. خُب حالا وقتی این روند طی نشود طبعاً رسیدن به مرحله‌ی پذیرش هم بیشتر طول می‌کشد و چه بسا در این مدت نزدیکان متوفی دچار عوارض مختلف روانشناختی بشوند.

اما درمورد شرایط خاص کرونایی به نظر می‌رسد باید به هر نحو، حس حمایت اجتماعی را در مورد خانواده‌های سوگوار تقویت کرد. به صورت معمول وقتی خانواده‌ای عزادار می‌شود عمده‌ی فعالیت‌های مربوط به مراسم و آئین‌ها توسط بستگان درجه دو و دوستان و آشنایان انجام می‌شود. اینجا و در شرایط فعلی هم، نقش این عده می‌تواند تعیین کننده باشد. به این معنی که وقتی امکان دور هم جمع‌شدن و نیایش و عزاداری حضوری وجود ندارد، دست‌کم از طریق مجازی این مناسک برگزار شود. مثلاً در گروه‌های مجازی خانوادگی یا به صورت تلفنی قرار گذاشته شود که فلان شب همه‌ی اعضا به یاد متوفی فلان سوره یا دعا را بخوانند یا فلان روز به نیت او کمکی به نیازمندان داشته باشند یا در فلان تاریخ باهم ارتباط تصویری دسته‌جمعی برقرار کنند؛ پروفایل گروه‌ها متناسب با شب ختم و سه و هفت و چهلم، تغییر کند ... خلاصه اینکه به هر طریق ممکن و نیز مکرراً با نزدیکان متوفی اظهار همدردی شود تا هم احساس تنهایی نداشته باشند، هم امکان ابراز احساسات خود را پیدا کنند و از این راه بتوانند مراحل شوک و انکار و خشم و غم را زودتر پشت سر بگذرانند.

برمی‌گردم به پاسخی که به پرسش قبل دادم. افراد آموزش‌دیده می‌توانند در مراکز درمانی، با بستگان درجه دوی متوفی تماس بگیرند و این موارد را گوشزد کنند. رسانه‌ها هم می‌توانند این نکات را آموزش بدهند.

ماندگاری آسیب روانی در خانواده‌ها و بازماندگان به طور طبیعی، تا چه مدت ادامه دارد؟

در این مورد نمی‌توان اظهار نظر قطعی کرد چراکه ماندگاری این آسیب‌ها بر اساس وضعیت و پیشینه‌ی روانی افراد، پس‌زمینه‌ی فرهنگی و سطح اقتصادی اجتماعی و سایر خصوصیات هر خانواده فرق می‌کند. عمده‌ی افراد دیر یا زود با مساله‌ی فقدان کنار می‌آیند.

فقط معدودی از آن‌ها در ریتم زندگی دچار اختلال می‌شوند که باید تحت خدمات روان‌شناسی یا روان‌پزشکی قرار بگیرند. بالطبع کسانی که خودشان یا خانواده‌شان به این موضوع و مشکل، بصیرت و آگاهی دارند با آن‌هایی که اساساً از وجود مساله و معضل بی‌خبراند تفاوت خواهند داشت. چون گروه اول به هرحال برای رفع مشکل دنبال چاره می‌گردند. البته در این زمینه باید شرایط جداسازی ناشی از کرونا را هم مورد توجه قرار داد که تا اطلاع ثانوی مانع حضور بر سر مزار ازدست رفتگان و جلب حمایت اطرافیان می‌شود؛ چیزی که خودبخود، آسیب‌های بالقوه‌ی روانی را ماندگارتر می‌کند.

 

آیا بعد از اپیدمی، رفتار و ارتباطات اجتماعی دستخوش تغییرات جدی خواهد شد یا تغییرات، مقطعی و کوتاه مدت خواهد ماند؟

بشر شرایط سخت‌تری را هم تجربه کرده، اما تاب آورده و خیلی زود به جریان طبیعی زندگی برگشته است. بنابراین تغییراتی که در روابط اجتماعی انسان‌ها پیش آمده به نظر من مقطعی است و بعد از فروکش کردن امواج رعب‌آور کرونا دوباره به حالت قبل برخواهد گشت، البته رعایت جوانب احتیاط قطعاً بیش از پیش خواهد بود.  

اما در نگاه کلی‌تر وقتی به پاندمی کرونا (فراگیری جهانی) که از آذر ۹۸ شروع شد توجه می‌کنیم می‌بینیم طی این مدت محدودیت‌های اجتناب‌ناپذیری اعمال شده، فشارهای زیادی در عرصه‌ی اقتصادی ایجاد شده، تلنگرهای بزرگی به مباحث اعتقادی وارد شده، برخی دغدغه‌ها که عمداً یا سهواً در اولویت قدرت‌مداران دنیا نبوده دوباره و ناگزیر رو آمده و ... همه‌ی این موارد، زندگی کلی بشر بر کره‌ی خاکی را دستخوش تغییرات سریع و آنی کرده، تغییراتی که اولاً شاید در شرایط طبیعی ده‌ها سال نیاز بود که محقق شوند و دوماً خود آن‌ها می‌توانند مانند دومینو به تحولات دیگری منجر شوند. به هرحال بعید است دست‌کم تا زمان کشف قطعی واکسن کرونا، شرایط کلی دنیا مانند گذشته به وضعیت کاملاً عادی برگردد. 

تاکنون کدام جوامع و ملت‌ها (خارج و داخل ایران) بیشترین صدمات روانی را از اپیدمی دیده‌اند؟ و کدام جوامع تغییرات بیشتری کرده‌اند؟

پاسخ به این پرسش، هم نیاز به پژوهش‌های علمی و ساختارمند دارد، هم باید بعد از پایان پاندمی (فراگیری جهانی) به آن پرداخت، چون کرونا همچنان در حال جولان دادن است، قربانی می‌گیرد و از خود، رفتارهای تازه بروز می‌دهد.

اما در مجموع به نظر می‌رسد جوامع فقیرتر چه از نظر روانی چه از نظر سایر جنبه‌ها بیشتر ضرر خواهند کرد.

چراکه جوامع پیشرفته و دارای سیستم می‌توانند از رهگذر این آزمون غیرمترقبه به خطاهای سیستمی خود اشراف پیدا کنند و در صدد رفع آن‌ها بربیایند. اما جوامع و کشورهایی که در حالت عادی هم با انواع مشکلات ناشی از فساد و نبود سیستم مواجه بوده‌اند به راحتی نتوانند از فشار شرایط جدید، کمر راست کنند. البته در زمینه‌ی ایران نمی‌توان نقش تاب‌آوری تاریخی مردم این دیار را نادیده گرفت. چیزی که –درست یا غلط- باعث شده علیرغم ناکارآمدی حکومت‌ها و فشارهای مهلک روزگار، بقاء و ماندن در این خطه را تحت هر شرایط ممکن کند. به هرحال امیدوارم آزمون‌های این‌چنینی زمینه‌ای شوند که یکبار برای همیشه برخی از خطاها را درست ببینیم و برای اصلاح کامل آن‌ها آستین همت بالا بزنیم.

آیا به نظرتان پیشنهاد یک مراسم بزرگداشت جمعی و عمومی در آینده‌ی پساکرونا برای متوفیان، پیشنهاد معقول و تسلی‌‌دهنده‌ای است یا خیر؟

طبق متون علمی، حمایت اجتماعی، بزرگترین عامل و زمینه‌ساز تاب‌آوری در سوگ‌ها و فقدان‌هاست. بشر ذاتاً به زندگی اجتماعی تمایل دارد.

جدایی‌های اجتناب‌ناپذیر ایام کرونا، تا حد زیادی همه‌ی ما را به اینکه باید قدر لحظات زندگی و دورهم بودن‌ها را بدانیم هشیارتر کرده است. بزرگداشت عمومی و هر اقدام دیگری که به بهانه‌ی نزدیک‌کردن دوباره‌ی انسان‌ها به هم صورت گیرد قطعاً نتیجه‌ی مثبت و سازنده‌ای خواهد داشت. البته اینگونه اقدامات باید به نحوی طراحی شوند و پیش بروند که احساس نوعدوستی و همدردی را در همه‌ی آحاد جامعه تقویت کنند. برای چندوچون این کار حتماً باید نظرات کارشناسی تیم‌های علمی را اخذ کرد. باید دور از بهره‌برداریهای سیاسی و نگرش‌های خاص، زمینه‌ی تسلی سراسری فراهم شود و احیاناً با بدسلیقگی‌هایی که متاسفانه مسبوق به سابقه هستند تلخی دیگری به تلخی‌های پرشمار این ایام افزوده نشود.

 

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها