سیدمحمد صُحُفی معاون مطبوعاتی دولت خاتمی در گفتگو با مستقل:

خودسانسوری بر ذهن خبرنگاران و روزنامه‌نگاران سایه افکنده است

صحفی می‌گوید: بطور کلی عرصه کار مطبوعات در کشور با یک روند سالم و رو به رشد مواجه نیست و علاوه بر اینکه خودسانسوری در ذهن خبرنگاران و روزنامه‌نگاران سایه افکنده و نگران هستند که با انتشار این خبر و یادداشت چه عواقبی را باید بکشند از طرف دیگر می‌بینیم اتهام‌ها و احضارهایی صورت می‌گیرد و وزارت ارشاد این دولت هم هیچ حمایتی از این قشر نمی‌کند.

خودسانسوری بر ذهن خبرنگاران و روزنامه‌نگاران سایه افکنده است

توقیف روزنامه سازندگی به دلیل انعکاس گرانی و مشکلات معیشتی، از اتفاقاتی بود که فضای سیاسی و رسانه‌ای دوران ریاست جمهوری احمدی‌نژاد را تداعی می‌کند.

گرانی و تورم بی‌سابقه قیمت کالاهای اساسی، مشکلات سیاست خارجی و بی‌نتیجه ماندن مذاکرات، ناکارآمدی کابینه و جابجایی‌ مدیران و وزرا از پستی به پست دیگر، عدم شفافیت در درآمدهای دولت، کسری چند هزار میلیاردی بودجه سال آینده، همگی از دیگر اشتراکات و شباهت‌های عملکرد رئیسی و احمدی‌نژاد است. با این تفاوت که احمدی‌نژاد با اقداماتی مردم‌پسند توانسته بود برای خود حامیانی در میان توده‌های تهیدست، گرد آورد که رئیسی از این محبوبیت نیز بی‌بهره است. 

 

جهت بررسی کارنامه دولت در یکسال اخیر گفتگو کردیم با سیدمحمد صحفی، فعال رسانه‌ای و معاون مطبوعاتی دولت خاتمی که در ادامه مشروح آنرا می‌خوانیم:

 

یکی از نخستین چالش‌های رو به روی رئیسی در سال اخیر و حتی سال قبل بحث سیاست خارجی بوده است. آیا دولت رئیسی در سیاست خارجی ناموفق بود یا تعمدا می‌خواست برجام به نتیجه نرسد؟

حوزه‌ی سیاست خارجی یکی از مهم‌ترین حوزه‌های موجب مسائل روز جامعه است. به دلیل اینکه خیلی از نارسایی‌ها و کمبودها و مشکلات از جمله در حوزه اقتصاد با سیاست خارجی پیوند می‌خورد، بنظر می‌رسد که همه توجه‌ها بعد از روی کار آمدن دولت رئیسی متمرکز بر این بود که آیا ایشان و تیم وزارت امور خارجه و شورای عالی امنیت ملی کشور «برجام» و توافقات هسته‌ای را دنبال می‌کنند؟ و چه رویکرد تازه‌ای را برای پیشبرد این چالش بین‌المللی به کار خواهند گرفت تا جامعه بتواند آینده را پیش‌بینی کند و فعالین اقتصادی بر اساس روندی که مشاهده می‌کنند بتوانند سرمایه‌گذاری‌های خودشان را انجام بدهند. یا کشورهایی که می‌توانستند بالقوه به ما در برداشته شدن تحریم‌های ظالمانه و انتقال تکنولوژی و سرمایه‌گذاری در پروژه‌ها کمک کنند، انتخاب خود را بکنند. اما با گذشت زمان معلوم شد آن چنان که برخی انتظار داشتند دولت رئیسی و شخص ایشان اراده کافی برای حل مسئله برجام ندارند و بهانه‌هایی که مطرح می‌شد بر این نکته صحه می‌گذارد. همچنین جلساتی که با گروه ۱+۵ برگزار می‌شد، گرچه اطلاعاتی از آن به بیرون درز نمی‌کرد و افکار عمومی هم در جریان مذاکرات نبود اما ماحصل کار اینگونه شد که روز به روز حصول به توافق سخت‌تر شد، تا جایی که اروپا، که در ابتدا موضع نرم‌تری نسبت به آمریکا در مورد برجام داشت و به حل مشکلات خود با جمهوری اسلامی امیدوار بود هم به آمریکایی‌ها پیوست و با کاخ سفید در سفت‌تر کردن تحریم‌ها همراه شده و جبهه متحدی بر علیه ایران شکل گرفت. این مسئله نشان دهنده ناکامی دولت رئیسی در پیشبرد مذاکرات بود. اما در بخش‌های دیگر حوزه سیاست خارجی و روابط بین‌الملل به ویژه روابط با کشورهای منطقه و همسایگان نیز وضعیت نسبت به شرایط دولت قبل سخت‌تر و پیچیده‌تر شده است، از جمله تنش‌زدایی با کشورهایی که می‌توانستند بالقوه جزء روابط مهم منطقه‌ای‌- اسلامی ما باشند (همچون عربستان) که بنظر نمی‌رسد تاکنون گره‌گشایی شده باشد. علاوه بر آن در همکاری‌هایی که تصور می‌شد در رویکرد نگاه به شرق حاصل شود نیز خروجی مثبتی مشاهده نمی‌شود، بارزترین مثال آن سفر رئیس جمهور چین به منطقه بود که مواضع وی خیلی آشکارا در کنار شورای همکاری خلیج فارس قرار گرفت و از این طرف هم تلاش‌هایی شد برای اینکه به شکل عملی جبران شود اما جبران عملی ندیدیم. با این حال انتظار می‌رفت سفر اخیر آقای رئیسی به چین به شکلی تلاش برای ترمیم روابط آسیب دیده باشد، اما این هم تا دستاورد عملی آن اعلام نشود نمی توان روی آن قضاوت کرد. گرچه اثر عینی آن در بازار اثری منفی بوده است و می‌بینیم که بعد از سفر ایشان، دلار به جای عقب نشستن بالاتر می‌رود و شاهد رکوردشکنی تازه‌ای هستیم. مسئله جنگ روسیه و اوکراین هم که مورد توجه غربی‌ها است و خیلی خیلی روی آن حساسند را هم داریم می‌بینیم که آقای رئیسی نتوانست آنطور که ادعا می‌کند بی‌طرفی خود را نشان دهد و بحث‌های امنیتی و نظامی پیچیده‌ای به وجود آ‌ورده است.

به هر حال آنطور که از این مؤلفه‌ها برمی‌آید کارنامه قابل قبولی از رئیسی در سیاست خارجی مشاهده نمی‌شود. 

 دومین مولفه مهم در ارزیابی عملکرد دولت امسال و سال گذشته بحث اقتصاد است که دولت رئیسی نیز طرح‌هایی از جمله آزادسازی قیمت‌ها با جراحی اقتصادی و همچنین مولدسازی داشته است. بنظر شما دولت رئیسی از فقر تئوریک اقتصادی رنج می‌برد یا ادامه دهنده مسیر احمدی نژاد در اقتصاد است و چندان توجهی به وضعیت عمومی ندارد؟

حقیقت اینکه چیزی که در افکار عمومی مطرح است این است که افرادی سکان‌دار مسائل اقتصادی کشور شده‌اند عمدتا تحصیل کرده‌های دانشگاه امام صادق هستن و این افراد بریده از واقعیت‌های جامعه هستند و تجارب موفقی نداشته‌اند.

یک سری آرزوها و تصوراتی در ذهن خود دارند که آن‌ها را مطرح می‌کنند و بعد که پیش نمی‌رود و به شکست می‌انجامد آنرا به دلایل و عوامل دیگری نسبت می‌دهند که مثلا تحریم‌ها باعث این قضیه شد یا فلان شاخص اقتصادی نگذاشت یا جریان‌هایی نمی‌گذارند که دولت کارهای اقتصادی خود را پیش ببرد. نظیر ادعایی که رئیس کل بانک مرکزی مطرح کرد که جریان‌هایی بابالا بردن دروغین نرخ ارز در بازار تلاش می‌کنند اقدامات بانک مرکزی ناکام بماند. این‌ها ناشی از این است که دولت دچار فقر کارشناس است و رئیسی نیز تجربه مدیریت اجرایی در هیچ سطحی در کشور را نداشته است. قبل از ریاست جمهوری سابقه ایشان در دستگاه قضایی است و مدت کوتاهی نیز در آستان قدس بوده‌اند. بنابراین شخص رئیس جمهور و تیم ایشان بجز افراد معدودی کار کلان اقتصادی نکرده‌اند. از طرف دیگر خیلی مشهود است که بعضی از جریان‌ها و نهادها و کسانیکه موثر هستند در تصمیم‌سازی برای دولت، منافع خودشان را بر منافع عمومی ترجیح می‌دهند. یعنی وقتی که بحث مولدسازی می‌شود عنوان آن زیباست، اما اگر این فعالیت مولدسازی اموال دولتی به نفع مردم است پس چه لزومی به پنهانکاری و مصونیت قضایی است؟ مثلا در ماجرای مولدسازی نظارت‌پذیر نیستند و نمی‌توان آن‌ها را به ترک فعل یا اقدام به افعال مجرمانه پیگیری قضایی کرد. گویا قرار است پشت اتاق در بسته‌ای در مورد اموال دولت تصمیم‌گیری شود ولی اینکه در قبال این تصمیمات کسی پاسخگو نیست، بیانگر این است که چه بسا تصمیمات مغایر با منافع ملی گرفته شود. نتایج اقدام به جراحی اقتصادی را که دیدیم در برنامه‌ها و اقدامات دولت هیچ امیدی به گشایش مشاهده نمی‌شود. در این حوزه هم متاسفانه دولت رئیسی آینده روشنی ندارد.

 دولت رئیسی خواه ناخواه با رأیی اندک و کاهش مشارکت به پیروزی رسید. رئیسی نیز می‌داند که عموم جامعه همراه وی نیستند و انتقادات بسیاری به او وارد است و حتی بخش عظیمی از جامعه او را به نقد هم نمی‌کشند و بطور کلی باورناپذیر است. این مسئله تا چه حد در اجرای طرح‌های دولت، چالش ایجاد می‌کند؟

من بر خلاف نظر شما معتقدم که جریان حاکم خیلی برای افکار عمومی و اینکه جامعه چه تصوری راجع به آن‌ها دارد و مشروعیت آن‌ها را ستایش می‌کند یا ضعیف می‌داند، خیلی برای این حرف‌ها تره خرد نمی‌کند!

آن‌ها در یک فضای خاصی فعالیت می‌کنند و به فرض اینکه ده درصد جامعه هم با آن‌ها همراه باشد برایشان کفایت می‌کند از اینکه سیاست‌های خود را با ضرب و زور پیش ببرند. توجهی نیز به این موضوع ندارند که نتیجه سیاست‌هایشان چه بلایی بر سر جامعه می‌آورد یا چه خسارت‌هایی به بار می‌آورد ندارند.

داخل پرانتز بگویم یکی از آموزش‌هایی که به کارآموزان فن خطابه در قدیم می‌دادند این بود که فرض کنید برای کوه و دشت و حیوانات سخنرانی می‌کنید ظاهرا. برخی از تحصیل‌کردگان حوزه اگر با این آموزش قدیمی آشنا باشند تمرین کرده‌اند که انگار نه انگار برای شهروندان حرف می‌زنند و مطالب آن‌ها ممکن است مورد نقد قرار بگیرد یا حرف‌های بی‌ربطی باشد که قابل شنیدن نیست. اصلا و ابدا کسانیکه این آموزش‌ها را دیده‌اند در ذهنشان نمی‌آید که گویا دارند متناقض حرف می‌زنند.

 مطبوعات در دولت رئیسی بخصوص طی اعتراضات اخیر دچار چالش‌های متفاوتی شدند و دستگیری‌هایی نیز میان صنف خبرنگاران صورت گرفت. بنظر شما دولت رئیسی در دفاع از مطبوعات و حداقل انجام وظایف قانونی خود موفق بوده است؟

مطبوعات به آن شکل سنتی خود که روزنامه‌های پرتیراژی بود و خوانندگان بسیار داشت و تاثیرات مهمی نیز داشت دیگر وجود ندارد. امروزه گاهی اوقات یک توئیت فعال سیاسی و اجتماعی یا دانشجویی اینقدر تاثیرگذار است که مقالات متعدد یک روزنامه آنقدر موثر نیست. اما بطور کلی به رغم اینکه فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی خودشان را به هر حال تحمیل کرده‌اند اما بحث بر سر این است که این محدودیت‌ها باعث نشده که افراد بترسند یا فعالیت خود را متوقف کنند. بطور کلی دولت رئیسی و جناح حامی آن خیزهای بلندی برای ایجاد محدودیت رسانه‌ها برداشته‌اند که طرح صیانت یکی از آن‌هاست. بازداشت خبرنگاران یکی از آن‌هاست که البته اگر چه با تدبیر دستگاه‌های دیگر همراه شده است ولی وزارت ارشاد هم هیچ تلاشی برای بازکردن فضا و تعامل و کاهش محدودیت‌ها نداشته است.

در حوزه‌های دیگر هم نگاه کنید به جشنواره فیلم و تئاتر و موسیقی دهه فجر که می‌بینید دولت در جلب همکاری هنرمندان و اصحاب فرهنگ و رسانه کامیاب نبوده است. این طرح جدیدی هم که توسط مجلس شنیده شد که حق اظهار نظر پیش از اعلام مواضع توسط مسئولان را محدود می‌کنند که البته خوشبختانه مجلس اعلام کرد این طرح در دستور کار نیست، اما همین مقدار که تعدادی نمایندگان مجلس به خودشان اجازه می‌دهند آزادی‌های مصرح در قانون اساسی را محدود کنند و به دنبال فیلترینگ باشند مشخص می‌کند در افکار این افراد چه می‌گذرد. بطور کلی عرصه کار مطبوعات در کشور با یک روند سالم و رو به رشد مواجه نیست و علاوه بر اینکه خودسانسوری در ذهن خبرنگاران و روزنامه‌نگاران سایه افکنده و نگران هستند که با انتشار این خبر و یادداشت چه عواقبی را باید بکشند از طرف دیگر می‌بینیم اتهام‌ها و احضارهایی صورت می‌گیرد و وزارت ارشاد این دولت هم هیچ حمایتی از این قشر نمی‌کند. 

مجموعا حال و روزمان خوب نیست و آینده را چندان روشن نمی‌بینم.

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها