هر تلاشی برای سرنگونی رژیم باعث بی ثباتی دولت یا حتی فروپاشی آن می شود

دولت، توسط رژیم شخصی سازی شده به تسخیر در آمده است. هر تلاشی برای سرنگونی رژیم باعث بی ثباتی دولت یا حتی فروپاشی آن می شود.

هر تلاشی برای سرنگونی رژیم باعث بی ثباتی دولت یا حتی فروپاشی آن می شود

بعد از پوتین چه خواهد شد؟/آیا سرنوشت روسیه به یک شخص گره خورده است؟

ویکتور مونته‌وردی

غرب انتظار داشت که خود-خاکسپاری اتحاد جماهیر شوروی منجر به گشایش دوران بیداری لیبرال، از جمله برای روسیه خواهد شد. 

گورباچف را می‌توان به‌عنوان رهبری در نظر گرفت که ضربه‌ای مهم به نظام امپراتوری و شخصی‌شده روسیه وارد کرد. او در تلاش برای انسانی کردن دولت شوروی، ستون‌های آن را برچید، فروپاشی آن را آغاز و کمونیسم جهانی را دفن کرد. 

یلتسین پارلمان را به توپ بست و اجازه داد با دستکاری در نتایج انتخابات پیروزی ریاست جمهوری اش تضمین شود. او قانون اساسی جدیدی را به گونه‌ای تدوین کرد که قدرت متمرکز و بی نهایت رئیس جمهور را چنان مشروعیت می بخشید که حتی رهبران شوروی سابق نیز به آن حسادت می کردند.

پوتین مسئول بالغ کردن نظامی است که یلتسین بنای آن را پایه گذاری کرد. پوتین در طول حکومت خود تغییراتی را در قدرت شخصی خود تجربه کرده است: دوستی با غرب همراه با کنترل های منتخب در داخل. مشکوک بودن به غرب همراه با مطیع سازی و مقهور سازی شدیدتر در داخل. و رویارویی با غرب با چرخش به سمت کنترل تمامیت‌خواه.

چه می شود اگر روسیه در قالب جغرافیایی کنونی خود، بتواند تنها به عنوان یک سازه شخصی‌سازی ‌شده با جاه طلبی قدرت های بزرگ وجود داشته باشد؟

پوتین در نتیجه رویارویی با غرب، مکانیسم مؤثری را که برای حفظ موجودیت روسیه توسط پتر کبیر فرموله شده بود و استالین با موفقیت از آن بهره برداری کرده بود، نابود کرد: استفاده از فناوری غربی برای تقویت ساختار ضدغربی. مدرن زدایی الگوی وجودی متفاوتی را به ارمغان می آورد که اکنون در حال تکامل است.

عوامل متعددی می توانند در کوتاه مدت بر خط سیر روسیه تأثیر بگذارند: ادغام دولت - رژیم که دولت را به ابزاری برای بقای رژیم تبدیل می کند. خلق و خوی نخبگان؛ و ایده وحدت که مورد پسند ذائقه اکثریت روسی است و در دوران حکومت پوتین شکل گرفت. دولت، توسط رژیم شخصی سازی شده به تسخیر در آمده است. هر تلاشی برای سرنگونی رژیم باعث بی ثباتی دولت یا حتی فروپاشی آن می شود. یک دیدگاه کاملا آخرالزمانی!

در این زمینه، صرف نظر از اینکه روسیه در اوکراین برنده شود یا ببازد، آینده، چه با پوتین چه با جانشین او، به احتمال زیاد با تداوم حکومت فردگرایانه تعریف خواهد شد. ایدئولوگ های فوق میهن پرست از همین حالا خود را برای صحنه و دوران پس از پوتین آماده می کنند و استدلال می کنند که رهبری جدید "سخت تر" خواهد بود.

انتظار اینکه خروج پوتین از قدرت مسیر روسیه را تغییر دهد به نظر یک خودفریبی دیگر است. توضیح و فهم روسیه صرفا با کاوش در روان پوتین و نادیده گرفتن زمینه‌های فرهنگی روسیه، میراث دهه 1990و تکامل تفکر در طول «داستان موفقیت» پوتین، یک راه مطمئن دیگر برای ایجاد مغالطه های جدید است. اگر همه این موارد امروز مهمتر از صرفا روحیه رهبر باشد چه؟

چند گزاره در مورد کوتاه مدت روشن و قابل بیان است: دوره ای از درگیری ها بر سر میراث پوتین؛ یافتن قربانیانی که برای اهداف به دست نیامده، سرزنش شوند؛ توزیع مجدد اموال و آشفتگی اجتماعی فرا خواهد رسید. اینکه چه چیزی پس از پایان درگیری خواهد ماند و از راه خواهد رسید، چندان روشن نیست. آیا ما شاهد ظهور یک گروه حاکم خواهیم بود که آماده سازش با غرب و در عین حال ادامه سرکوب تغییرات داخلی است؟ یا یک رژیم تجاوزگر تهاجمی‌تر؟

روسیه در این برهه از زمان هیچ نیرویی ندارد که بتواند آن را از بن‌بست تمدنی‌اش خارج کند. بن بستی که می توان آن را به یک دلیل خلاصه کرد: روس‌ها نمی‌دانند چگونه بدون درد و رنج ملی شدید یا تهدید به فروپاشی دولت، از گذشته خود جدا شوند./خبرآنلاین 

 

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها