زبان مادری
زبان شیوای مادری را که گشته چندی اسیر لکنت، به رسم تیمار و چاره جویی چو مادری در بغل بگیرم...
بر آن سرم _گر خدا بخواهد_ که داد صدق از دغل بگیرم
به ضرب تیغ گهرشناسان تقاص اصل از بدل بگیرم
زبان شیوای مادری را که گشته چندی اسیر لکنت
به رسم تیمار و چاره جویی چو مادری در بغل بگیرم
به کند و کاوی دوباره جویم رهی به گنجینه ی معانی
ز شهد جان بگذرم که از واژه ها چو کندو عسل بگیرم
نظام گفتار فارسی را مدد به ایثار جان رسانم
ز هجمه بی امان رهانم اگر امان از اجل بگیرم
ز تیشه ی واژه فرنگی بری کنم بیشه دری را
ز اهل تقلید لفظ تازی علم ستانم کتل بگیرم
به اشک خونین خامه روبم غبار این کاخ باستانی
ز پایه هایش که رفته کم کم به سوی سستی، خلل بگیرم
بر آن سرم تا حریر جان را در آبشار خرد بشویم
سریر تدبیر واژگان را ز عالم بی عمل بگیرم
کنون که بس مدعی ز هر سو به کاروان ادب بتازد
به تیغ شعرم ز دست رهزن عنان اسب غزل بگیرم
افشین علا_آذر 98
ارسال نظر