داریوش طلبش را می خواست؛ او را کشتم و جسدش را به آتش کشیدم
درگیری بین دو دوست در یک باغ اتفاق افتاد و متهم بعد از به قتل رساندن جوان ثروتمند جسد او را با همدستی دو نفر دیگر به آتش کشید.
دی سال 1400 مردی به ماموران پلیس خبر داد فرزندش گم شده است.
او گفت: داریوش، پسر 22سالهام چند روزی است که گم شده و تلفن همراه او پاسخگو نیست و ما هم از پسرم خبر نداریم.
تلاش ماموران برای پیدا کردن داریوش آغاز شد. این در حالی بود که صاحب یک باغ به پلیس گزارش داد جسد سوختهای در باغش پیدا شده است.
وقتی نشانههای جسد به ماموران داده شد پلیس فهمید احتمالاً جنازه متعلق به داریوش است. با تایید هویت این جسد تحقیقات ماموران برای افشای راز جنایت ادامه یافت.
با انتقال جسد به پزشکی قانونی، پدر مقتول برای تحقیقات به پلیس مراجعه کرد. این مرد به ماموران گفت: پسرش از مدتی قبل با یکی از دوستانش به نام سینا اختلاف مالی داشت و احتمال اینکه سینا در قتل دست داشته باشد وجود دارد. به این ترتیب سینا بازداشت شد.
هر چند او در ابتدا منکر همه چیز بود اما نقطهزنی تلفن همراه متهم و مقتول نشان داد آنها ساعاتی قبل از قتل در کنار هم بودند. به این ترتیب سینا هیچ راهی به جز اعتراف به واقعیت نداشت.
اعتراف به قتل
وقتی این مرد جوان در برابر مدارک قرار گرفت قتل را قبول کرد و گفت: چند سال قبل با داریوش آشنا شدم. او خیلی جوان اما بسیار ثروتمند بود. ما در یک مهمانی با هم آشنا شدیم و بعد که کمی صمیمیتر شدیم داریوش از من پرسید چرا تا این حد پریشان هستم. من هم به او گفتم دلیل این مشکلم بیپولی است.
در آن زمان خیلی بدهکار بودم و حالم خوب نبود. در این مدت خیلی عصبانی و ناراحت بودم. داریوش دلش برایم سوخت و گفت حاضر است همه بدهی مرا بدهد. او گفت 300 میلیون تومان به من میدهد تا هم بدهی را بپردازم و هم کاری راه بیندازم و با هم شریک باشیم و او هم سود پولش را بگیرد.
متهم گفت: من همه پول را بابت بدهی دادم و مابقی را خرج کردم، البته کمی هم سود به داریوش دادم اما کاری راه نینداختم. وقتی او متوجه شد که من دروغ گفتم و شغلی را شروع نکردم ناراحت شد.
داریوش پیگیر بود و مدام میگفت پولش را میخواهد و من هم پولی نداشتم که به او بدهم و به همین خاطر خیلی ناراحت بودم. این اواخر اختلاف بین ما زیاد شده بود و داریوش قصد داشت از من شکایت کند. روز حادثه او را به باغی دعوت کردم.
این مرد جوان گفت: به دو دوستم گفتم در باغ باشند و خود را نشان ندهند و هر وقت که زمانش بود به آنها بگویم که بیایند. وقتی داریوش وارد باغ شد، بساط غذا را آماده کردم و در یک فرصت مناسب با چوب به سرش زدم و بعد هم با چاقو ضرباتی بر بدن او وارد کردم.
خون زیادی از داریوش رفت. او در جا جانش را از دست داد. بعد از دو همدستم کمک خواستم و با هم جسد را در صندوق عقب ماشین خودش گذاشتیم و به باغ دیگری بردیم. جسد را آنجا انداختیم و آتش زدیم و بعد هم فرار کردیم.
بعد از گفتههای متهم اصلی دو متهم دیگر نیز شناسایی و بازداشت شدند. آنها به دست داشتن در حمل جسد و آتش زدن آن اعتراف کردند. به این ترتیب کیفرخواست علیه هر سه متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه 10 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد./رکنا
ارسال نظر