گفتگوی مستقل با مدیر شهیدستان کرج درباره خشونت معلمان:
از معلمی که به شغل دوم و سوم مشغول است چه انتظاری دارید؟
قاسمپور میگوید: از معلمی که برای گذران زندگی بخور و نمیر اجباراً به شغلهای دوم و سوم پناهنده میشود و به ناچار خستگی جسمی و رخوت روحی و روانیاش را به کلاس درس ارمغان میآورد چه انتظاری باید داشت؟
از معلمی که به شغل دوم و سوم مشغول است چه انتظاری دارید؟
سرویس اجتماعی
مدتی است که ویدیوهای آزاردهندهای از مدارس منتشر میشود که در آن صحنه واضح و بدون پردهپوشی کتک زدن دانشآموزان توسط معلمین روح هر انسان سالم و باوجدانی را خراش میدهد.
تصویر کتک خوردن فرزندان برای خانوادههای دانشآموزان، غیرقابل تحمل است، آن هم خانوادههایی که این روزها توان تابآوری و مدارای آنان بسیار پایین آمده و در مقابل کوچکترین ظلم و زورگویی با خشونت بیشتر برخورد میکنند.
برای آشنایی بیشتر با این معضل و چگونگی مواجهه با آن، با رضا قاسمپور فعال فرهنگی و مدنی گفتگو کردیم.
ابتدا یک سابقه و توضیح از مبحث خشونت در ایران، به ویژه در میان قدما و متعلمین و معلمین بدهید و در ادامه به مشکلات تعلیم و تربیت در ایران بپردازیم:
به اعتقاد علمای روانشناسی ما یکی از عصبانیترین ملل جهان هستیم. خشونت در خون ماست فنون مذاکره را بلد نیستیم و یا اعتقادی به آن نداریم. اگر نگاهی به اتفاقات روزمره داشته باشیم این ادعا چندان بیربط و نامربوط به نظر نمیرسد.
جامعه مردسالار ایرانی در برخورد خشونتآمیز با جامعه زنان، همچنین در تصادفات رانندگی درون شهری اگر جزئی هم باشد حتی در پایتخت، معمولا به جای حل و فصل محترمانه و معقول ماجرا، یقهگیری میکند و بعضا خسارات زد و خوردهای پساتصادف بر خود حادثه میچربد.
تورق صفحات تاریخ و مرور رویدادهای پیرامونی نیز گواه این مطلب است. در جریان اولین برخورد مغولان فاتحِ چین با خوارزمشاهیان مغرور، اگر اندکی تدبیر و واقعبینی در طرف ایرانی وجود داشت ما با مدارا و فنون مذاکره از گزند سپاه ویرانگر مغول در امان میماندیم. و قس علی هذا ...
در فرهنگ و ادبیات ما نیز خشونت تئوریزه شده است برای مثال روشهای تربیتی که شمس تبریزی (آن عارف والامقام که آتش در خرمن وجودی مولانای جان شعلهور نمود) نیز خشونت موج میزند.
شمس با افتخار مدعیست که رفتار خشونتآمیز با مریدان و دانشآموزان و شاگردانش مشکلگشا بوده و منجر به معجزه عملی و مشهود در تربیت شده است. در سیستم آموزشی قدیمی ما (مکتب خانهها و مدارس) نیز بطور سنتی خشونت تئوریزه شده و سکه رایج بازار دستگاه تعلیم و تربیت بوده است.
غرض از گفتن این مقدمه آنست که ما بدوا باید درک درست و فهم مشترکی از پیشینه و تاریخچه خشونت و تنبیه بدنی داشته باشیم تا بتوانیم واقعبینانه روی موضوع تنبیه بدنی در سیستم آموزشی خود صحبت کرده و نهایتا دنبال راهکارهای عملیاتی، غیرشعاری فارغ از کلی و مبهم گوییهای روانشناسانه برای کاستن از دامنه خشونت در مدارس باشیم.
رئیس هیات مدیره کانون حقوق شهروندی استان البرز میافزاید:
تحصیلات تکمیلی بنده حقوق بینالملل است، با توجه به پیشرفتهای شگرف جامعه جهانی در خصوص توجه به حقوق انسانی و ذاتی کودکان و نوجوانان در کنوانسیونهای حقوق بشری در حوزههای مختلفی چون کسب و کار، آموزش و پرورش باعث شده که در دهههای اخیر بحث ممنوعیت تنبیه بدنی در مدارس ایران جدی گرفته شود. تا جایی که به خاطر دارم از دوره اول ریاست جمهوری خاتمی با رویکرد اسلام رحمانی (که مروج گفتگوی تمدنها به جای جنگ تمدنها) بود بحث بازنگری در دستگاه تعلیم و تربیت جدیتر شده است.
منتها مسئله اینست که وقتی ما ابزار کارآمد و مهمی چون تنبیه بدنی (که به زعم گذشتگان چون عصای موسی معجزهگر، شکافنده دریا و کارگشا بوده است) را حذف میکنیم دقیقا چه جایگزینی برای آن تعریف و تعبیه کردهایم؟ آلترناتیو خشونت و تنبیه بدنی در مدارس کدام است؟
خبرنگار صدای معلم میگوید:
معلم امروز که در دوره دانش آموزی خود مورد عنایت دستگاه تعلیم و تربیت بوده است با چه ابزارهایی باید دانشآموز گریز پا و نافرمانش را که پس از رهایی از چنگال کرونا چون فنری جهیده بوده و شیطنت از سر پایش موج میزند را کنترل و مهار نماید؟!
این سوال بیجواب و مهمی است که متاسفانه کماکان با گذشت سالهای متمادی زمین مانده است و تا جوابی اقناعی، عملیاتی و منطقی برای آن در چنته نداشته باشیم تنبیه بدنی با فراز و فرودهایش تداوم خواهد یافت.
قطعا تنبیه بدنی امری واپسگرا و مذموم بوده و البته به درستی خط قرمز آموزش و پرورش است این رویکرد خشونت آمیز در هزاره سوم ابدا قابل دفاع نیست.
ولی مجددا باید پرسید که معلم دقیقا باید با کدامین ابزار (بجز نمره، انضباط و تنبیه و...) کلاس درسش را در برابر هجوم بیامان شیطنت و بیادبی مخاطبین احتمالی کنترل و اداره نماید؟
قطعا مطالب شیک و توصیههای اتو کشیده مشاورین و روانشناسان محصور در شیشههای زمردین، در میدان عمل کارگر نبوده و معلم عاصی گاها غیرارادی به سیم آخر زده و با عبور از خطوط قرمز آموزش و پرورش و کنوانسیونهای حقوق بشری ناچارا دست به دامان تنبیه بدنی میبرد و البته اولین مغموم و قربانی تنبیه نیز خود معلم خواهد بود.
مدیر شهیدستان کرج میافزاید:
براساس ماده ۷۷ آئین نامه اجرایی مدارس، تنبیه بدنی دانش آموزان از سوی کادر آموزشی و اداری تخلف محسوب میشود.
امروزه برخورد قاطع و قانونی با خاطیان از این آئین نامه اجرایی در مدارس کشور انجام می شود. تنبیه بدنی دانش آموزان قابل دفاع نبوده و حرکتی واپسگرا و محکوم است.
مدیران مدارس و معلمین باید علاوه بر روحیه تساهل و تسامح و کنترل خشم، با آئین نامههای اجرایی مدارس آشنا بوده و خودسرانه عمل نکنند.
نتایج تنبیه بدنی دانش آموزان تنزل اعتماد به نفس، فروخوردگی و درونی شدن خشم، تضعیف جایگاه دستگاه تعلیم و تربیت در انظار عمومی و نهایتا خدشهدار شدن قداست شغل معلمی است.
در دوره کرونا سبک زندگی بشری دچار تغییر و تحولات شگرفی شده است. همچنین در آموزش مجازی در دوره کرونا اتفاقات مهم و زیرپوستی فراوانی در رفتار، کردار، نوع پوشش، ظاهر و در یک کلام بینش عمومی و منش دانش آموزان رخ داده است. جا دارد روانشناسان، روانکاوان و سایر دلسوزان جامعه با کاوشهای علمی بر زوایای تنگ و تاریک دوره کرونایی نورافشانی کرده و از سرعت فزاینده و جهشی آسیبهای فرهنگی اجتماعی جامعه هدف بکاهند.
قاسم پور در جواب سوال از ضرب و شتم معلمان میگوید:
خشونت در مدارس چوب دو سرباخت است تقریبا پا به پای کتکخوری دانش آموزان، معلمین نیز مورد عنایت اولیا، دانش آموزان و اهالی ناراضی از حواشی مدارس قرار میگیرند.
حدود دوسال پیش یکی از معلمین شهر همدان در داخل کلاس به ضرب چاقوی یک دانش آموز به قتل رسید.
برگردیم و واکنشهای آن موقع را مرور کنیم تا به عمق ماجرا تاسف بخوریم.
همچنین همین هفته یکی از معاونین یکی از مدارس پرجمعیت حصارک کرج در مراسم روز معلم و در انظار عمومی مورد ضرب و شتم یکی از کسبه محل قرار گرفته و هتک حرمت شد.
متاسفانه سریال دنبالهدار و n قسمتی تنبیه بدنی از یک طرف و ضرب و شتم معلمین پا به پای هم در حال تکثیر، تدوین و ترویج میباشد.
قاسمپور در پاسخ به این سوال که چگونه باید محیط آموزشی را که مجرای اصلی تعلیم و تربیت نسل آتی است، از خشونت پاک و منزه کنیم، تا نسلهای آینده از این آسیب در امان باشند گفت:
همانطور که در مقدمه مصاحبه اشاره شد خشونت با رگ و ریشه جامعه ایرانی عجین شده و بعضا روح و روان ما با اِعمال خشونت تسکین مییابد.
کنترل خشم و کاستن از دامنه فراخ خشونت تنها با بخشنامه و بگیر و ببند امکان پذیر نیست. باید دستگاههای فرهنگی و در راس آن صدا و سیما و شبکههای پرمخاطب اجتماعی اقدام به فرهنگ سازی کرده و مشی تساهل و تسامح، رواداری، مدارا را جایگزین خشونت و خشم عمومی نماییم.
البته نباید از نقش مهم و فزاینده مطالبات متراکم و زمین مانده معلمان در دو حوزه منزلتی و معیشتی معلمان غفلت نمود.
از معلمی که برای گذران زندگی بخور و نمیر اجباراً به شغلهای دوم و سوم پناهنده میشود و به ناچار خستگی جسمی و رخوت روحی و روانیاش را به کلاس درس ارمغان میآورد چه انتظاری باید داشت؟ در حالیکه سرانه آموزشی ما حدود ۱۸۰ دلار است در بغل دست ما در عمان فسقلی رقم سرانه دانش آموزی ۱۱ هزار دلار میباشد.
انتظار از آموزش و پرورش باید متناسب با سرمایه گذاری در آن باشد مخلص کلام آنکه: معلم مسافرکش فرهنگساز نیست.
ارسال نظر