آیا مهم است که جامعه چقدر تحصیل کرده باشد؟

سطح تحصیل شهروندان یک کشور (یا به شکل عمومی تر، وضعیت نظام آموزشی در یک کشور) چه تاثیری بر توسعه همه جانبه آن کشور بر جا می‌گذارد؟ برای ما ایرانی‌ها که بیش از یک قرن است در طلب توسعه در جا زده ایم، این پرسشی اساسی است. پاسخ، اما به آن میزان که فکر می‌کنیم، سرراست نیست.

آیا مهم است که جامعه چقدر تحصیل کرده باشد؟

در مورد نقش آموزش در توسعه، تقریبا همه مان مطمئن هستیم: هر چه سطح و کیفیت آموزش در یک کشور بالاتر باشد، آن کشور توسعه یافته‌تر خواهد بود. اما این همه ماجرا نیست.

این هم مهم است که جمعیت یک کشور، تا چه سطحی (ابتدایی، دبیرستان، دانشگاه) علاقمند به تحصیل است. بر خلاف تصورات، شواهد پژوهشی متعددی نشان می‌دهند که فراگیر شدن تحصیلات و آموزش در سطوح پایین‌تر (آموزش ابتدایی، متوسطه و دبیرستان) در توسعه یافتگی نقشی به مراتب مهم‌تر از نقش گسترش تحصیلات تکمیلی دارند.

به عبارت ساده تر، اگر یک کشورِ در حال توسعه ۱۰ هزار صندلی دانشگاهی جدید ایجاد کند، کمتر از کشور در حال توسعه دیگری به سمت بهبود وضع اقتصادی می‌رود که ۱۰۰ هزار صندلی جدید در مدارس ابتدایی ایجاد می‌کند.

چرا کشور‌ها برای مهندسان و ریاضی دانان سر و دست می‌شکنند؟

علاوه بر این ها، سهم فراگیرانِ علوم مختلف از بدنه در حال فراگیریِ علوم هم اهمیت دارد: با وجود اهمیت همه رشته‌های علمی، تعداد بیشترِ مهندسان و دانشمندان علوم طبیعی، روند توسعه کشور‌ها را تسهیل خواهد کرد.

برای این موضوع هم یک دسته بندی جالب توجه وجود دارد. پژوهش‌های مختلفی نشان می‌دهند که رشته‌های «علوم، فناوری، مهندسی و ریاضیات» (به انگلیسی Science, Technology, Engineering, and Mathematics یا به اختصار STEM)، مهم‌ترین نقش را در توسعه سریع کشور‌ها ایفا می‌کنند. در واقع، کشور‌هایی که در گردونه توسعه سریع افتاده اند، به شدت نیازمند فارغ التحصیلانی در این زمینه‌ها هستند.

آمار‌ها هم در این زمینه جالب توجه اند: در بازه زمانی سال‌های ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۰ میلادس، بیش از ۴۰ درصد از کل نیروی کار با مدرک دکتری در آمریکا و حدود ۶۰ درصد از نیروی کار در این کشور در بخش‌های رایانه، ریاضیات و مهندسی، در جایی به غیر از آمریکا به دنیا آمده و در واقع مهاجر بوده اند

رقابت در زمینه جذب فارغ التحصیلان این رشته‌ها هم در تمام جهان به چشم می‌خورد و از جمله، چین (که خودش بیشترین تعداد فارغ التحصیلان رشته‌های STEM را در جهان دارد) در سال‌های اخیر هزاران بورسیه برای جذب دانشجویان خارجی در این رشته‌ها ایجاد کرده است.

اما از قضا، نام ایران هم در فهرست کشور‌هایی با بیشترین تعداد فارغ التحصیلان رشته‌های STEM به چشم می‌خورد. گزارشی در وب سایت معروف «فوربس»، که با استفاده از داده‌های موسسه داده پردازیِ آلمانی «استاتیستا» (Statista) تهیه شده، نشان می‌دهد که در سال ۲۰۱۶ میلادی، ایران با حدود ۳۳۵ هزار فارغ التحصیل در رشته‌های STEM، پنجمین کشور از این حیث در دنیا بوده است.

در همان سال، چین حدود ۴.۷ میلیون نفر فارغ التحصیل در این رشته‌ها داشت و از این جهت در جایگاه نخست در جهان قرار گرفته بود. هند با ۲.۶ میلیون نفر در جایگاه دوم، آمریکا با ۵۶۸ هزار نفر در جایگاه سوم و روسیه با ۵۶۱ هزار نفر در جایگاه چهارم قرار داشتند. اندونزی (با ۲۰۶ هزار نفر فارغ التحصیل رشته‌های STEM) و ژاپن (با ۱۹۵ هزار نفر فارغ التحصیل رشته‌های STEM) هم پس از ایران قرار گرفته بودند.

مهندسی بهتر است یا پزشکی؟

اما از آن سال تاکنون، ترکیب تقاضا برای ورود به رشته‌های STEM در ایران تغییر کرده و آمار‌ها نشان می‌دهند که عده بیشتری از دانش آموزان ایرانی که کنکور می‌دهند، تمایل دارند در رشته‌های پزشکی یا پیراپزشکی تحصیل کنند.

مثلا، آمار اولیه شرکت‌کنندگان در کنکور سراسری سال ۱۳۹۸ به تفکیک رشته، به شکل تقریبی به این صورت بود: از مجموع حدود یک میلیون و ۱۱۹ هزار داوطلب، بیش از ۶۳۷ هزار نفر در گروه آزمایشی علوم‌تجربی، حدود ۱۸۲ هزار نفر در گروه آزمایشی علوم انسانی، حدود ۱۶۴ هزار نفر در گروه آزمایشی ریاضی و فنی، حدود ۲۵ هزار نفر در گروه آزمایشی هنر و حدود ۱۱ هزار نفر هم در گروه آزمایشی زبان‌های خارجی ثبت نام کرده بودند.

همین آمار، یک دهه پیش از آن و در زمان برگزاری کنکور سراسری سال ۱۳۸۸ به این شکل بود: از مجموع حدود یک میلیون و ۳۹۲ هزار داوطلب، حدود ۴۳۸ هزار نفر در گروه علوم‌تجربی، حدود ۴۵۸ هزار نفر درگروه علوم انسانی، حدود ۳۰۹ هزار نفر در گروه آزمایشی ریاضی و فنی، حدود ۶۰ هزار نفر در گروه آزمایشی هنر و حدود ۱۲۷ هزار نفر هم در گروه آزمایشی زبان‌های خارجی ثبت‌نام کرده بودند.

در واقع، به موازات کاهش تعداد شرکت کنندگان در کنکور گروه آزمایشی ریاضی، تعداد شرکت کنندگان در کنکور گروه آزمایشی علوم تجربی افزایش پیدا کرده است. اما چرا چنین شده است؟

علت واضح است: اقتصاد و صنعت ایران توان جذب این همه مهندس را نداشته و حقوق و دستمزد آن‌ها در تمام طول سال‌های اخیر، مطابق انتظارات آن‌ها نبوده است. در مقابل، ظاهرا بین ایرانی‌ها جا افتاده که درآمد پزشکان (به معنیِ عام و عمومیِ کلمه) بسیار بالا است. در نتیجه، نوجوانان ایرانی هم ظاهرا بر مبنایِ تقاضای بازار عمل می‌کنند.

جدایِ از این، اما نسبتِ دارندگان تحصیلات دانشگاهی در مقایسه با کل جمعیت، در برخی کشور‌های توسعه‌یافته جهان بسیار بالا است و این نشان می‌دهد که ظاهرا بخش بزرگی از جمعیت در این کشورها، به هر دلیل ترجیح داده اند تحصیلات تکمیلی داشته باشند. صد البته، مهاجرت هم بی تاثیر نیست.

مثلا، آمار کشور‌های OECD نشان می‌دهد که کانادایی‌ها از این نظر در صدر هستند. حدود ۵۶.۳ درصد از جمعیت «کانادا» تحصیلات دانشگاهی دارند که به عبارتی به معنای یک نفر از هر دو نفر است. (آمار مربوط به سال ۲۰۱۸ میلادی است.)

ژاپنی‌ها در جایگاه بعدی هستند و حدود ۵۰.۵ درصد از جمعیت این کشور در سال ۲۰۱۸ میلادی، تحصیلات دانشگاهی داشته اند. در ایران، آمار‌های جسته گریخته حاکی از آن هستند که حدود ۱۸ درصد از جمعیت کشور مدرک دانشگاهی دارند، یعنی با اغماض، یک نفر از هر ۵ نفر.

در ترکیه هم این نسبت به حدود ۱۷ درصد می‌رسد و از آنجا که ویژگی‌های جمعیت شناختی دو کشور مشابه است، ایران و ترکیه از این نظر بسیار به هم شبیه هستند.

اما جالب است که در آلمان، این نسبت به حدود ۳۰ درصد می‌رسد که بسیار پایین‌تر از کشور‌های مشابه (همچون بریتانیا، فنلاند یا نروژ) است.

به این ترتیب، به نظر می‌رسد که وجود جمعیت عظیم فارغ التحصیل دانشگاهی، الزاما به شکل نعل به نعل به وضعیت توسعه یافتگی اقتصادیِ کشور‌ها ربط ندارد. اگر این طور بود، اقتصاد ایران و ترکیه (یا شاخص‌هایی نظیر درآمد سرانه در این کشورها) باید شبیه به هم می‌بود که نیست. همین را می‌توان در مورد آلمان و بریتانیا هم گفت.

به این ترتیب، به نظر می‌رسد که آموزش مهم است، اما کیفیت و نوعِ آموزش هم اهمیت دارد. مهم‌تر از این، صنعت و اقتصاد کشور‌ها باید توانایی جذبِ فارغ التحصیلان در مقاطع مختلف تحصیلی را داشته باشد. در غیر این صورت، تجربه ایران (بیکاری گسترده در میان فارغ التحصیلان دانشگاهی) چندان جای تعجب ندارد./ فرارو

ارسال نظر

یادداشت

آخرین اخبار

پربازدید ها