مرد همسرکش راز جنایتش را فاش کرد
فردی به پلیس خبر داد جسد خواهرش را در خانهاش مشاهده کرده است. وقتی مأموران پلیس استان فارس به محل حادثه رسیدند، با توجه به شواهد موجود در وقوع قتل تردید نکردند و موضوع را به کارآگاهان و بازپرس جنایی اطلاع دادند.
اینگونه بود که تحقیقات درباره این قتل آغاز شد. برادر مقتول اطلاعاتی نداشت و فقط نخستین کسی بود که جسد خواهرش به نام باران را دیده بود.
مأموران در گام نخست به بررسی راههای ورودی خانه پرداختند و نشانهای از ورود و خروج غیرمعمول پیدا نکردند. سپس به بررسی وسایل داخل منزل مشغول شدند و درنهایت به این نتیجه رسیدند که قاتل یا قاتلان سرقتی نیز انجام ندادهاند.
در همین اثنا متخصص پزشکی قانونی در نظریه ابتدایی خود اعلام کرد این زن براثر انسداد مجاری تنفسی و خفگی جان باخته است.
کارآگاهان بعد از جمعآوری سرنخهای اولیه منتظر همسر مقتول به نام شهاب ماندند تا از او پرسوجو کنند اما این انتظار کمی طولانی شد و مأموران پی بردند این فرد فرار کرده است؛ بنابراین نام او به عنوان مظنون اصلی در پرونده ثبت و تجسسها برای یافتن ردی از او آغاز شد.
افسران جنایی تمام سرنخهایی را که ممکن بود به شناسایی مخفیگاه مرد فراری کمک کند کنار هم قرار دادند تا اینکه فهمیدند این فرد به یزد گریخته است. دستور دستگیری شهاب ازسوی بازپرس صادر شد و او خیلی زود به دام افتاد.
در این میان والدین باران از دامادشان شکایت کردند و ضمن خبردادن از اختلافات شدید خانوادگی میان این زوج گفتند بارها شاهد بودند شهاب همسرش را کتک زده است.
شهاب وقتی پشت میز بازجویی نشست، ادعا کرد در کشتهشدن باران هیچ نقشی نداشته و همسرش به دست فردی غریبه از پا درآمده است. او گفت مردی غریبه وارد خانه ما شد، زنم را کشت و بعد هم فرار کرد.
سناریویی که شهاب ساخته بود با هیچیک از یافتههای پلیس همخوانی نداشت. او درباره اینکه چرا بعد از بهقتلرسیدن زنش متواری شده، پاسخی نداشت و حتی وقتی مأموران از او خواستند مشخصات ظاهری مرد غریبه را بدهد، از جوابدادن ناتوان بود.
سرانجام شهاب فهمید تمام راههای فرار بهرویش بسته است و او چارهای ندارد جز آنکه آنچه را میان خودش و باران گذشته است، شرح بدهد و بگوید چرا و چگونه همسرش را قربانی کرد.
مرد جوان گفت: من و زنم از مدتها قبل باهم اختلاف داشتیم و بارها با هم درگیر شده بودیم. این اختلافات طوری بود که نقشه قتل او را کشیدم و دنبال فرصتی بودم تا باران را بکشم. بالاخره هم او را خفه کردم و بعد هم فراری شدم.
متهم بعد از اعتراف به جرمش با دستور قضائی روانه بازداشتگاه شد و تحقیقات از او ادامه دارد تا تمام زوایای پنهان این جنایت روشن و آشکار شود.
ارسال نظر