اسفندیار عبداللهی روزنامهنگار بومی زاگرس:
فرهنگ سازیِ نگهداری جنگلها از وظایف حاکمیت است
اسفندیار عبداللهی میگوید: فرهنگ سازی و بیان فوائد حفظ این جنگلها از وظایف حاکمیت است که باید از طریق تشویق و تنبیه عملی شود. سوختن کوهستان خامی و دیل در سالهای گذشته نیز به عمد و از روی کینهورزی بعضی از افراد صورت گرفته، شناسایی و مجازات عاملین، اما به دلیل ساختار طایفهای منطقه و نفوذ طوایف در نهادهای نظامی و قضایی استان دشوار است.
واقعهی آتشسوزی در جنگلهای زاگرس و تداوم آن، این سوال را پیش میکشد که چرا این جنگلها که میراث کهن سرزمین ماست و دارای گونههای گیاهی و جانوری نایاب و کمیاب میباشد، هر از گاهی دچار تخریب، آفات، آتشسوزی یا قطع درختان میشود؟ آیا به دلیل ناتوانی سازمان جنگلها و مردم بومی برای حفظ و مراقبت از این منطقه، نیازمند کمکهای جهانی و بینالمللی هستیم یا سهلانگاری، کمبود امکانات، ناکارآمدی مدیران منطقه موجب چنین آسیبهایی میشود؟ در همین رابطه با همکار روزنامهنگارمان اسفندیار عبدالهی متولد لالی و آشنا با حوزه بزرگ زاگرس گفتگو کردیم تا دلایل آتش سوزی و موانع اطفای آن را بشناسیم. عبداللهی درباره گستردگی منطقه شعلهور در آتش و تعدد موارد آتشسوزی برای ما توضیح داد:
چه شهرهایی در محدوده جغرافیای جنگلهای منطقه زاگرس محسوب میشوند؟
آتشی که از روز پنج شنبه ۸ خرداد به جان کوهستان و مراتع گچساران در استان کهگیلویه افتاد تا کوههای بهبهان در استان خوزستان ادامه یافت و به مدت ۵ روز بیش از ۳۰۰ هکتار از مراتع را سوزاند. دامنه آتش به کوه دیل و منطقه حفاظت شده خائیز نیز رسید و بسیاری از گونههای گیاهی و جانوری در این آتش سوختند. صعب العبور بودن کوهستان به همراه وزش باد شدید، بر دامنه آتش سوزی افزود، در این راستا ضعف تجهیزات و امکانات مهار آتش یکی دیگر از عوامل طولانی شدن عملیات مهار آتش بود. درست است که مرکز آتشسوزی جنگلهای گچساران از شهرهای استان کهگیلویه و بویراحمد بود ولی به دلیل پیوستگی زاگرس جنوبی به دیگر نقاط زاگرس بیم آن میرود این آتش سوزی تا زاگرس شمالی هم کشیده شود. در این میان اما شهرهای گچساران، باشت، نورآباد ممسنی، چند شهر شمالی استان فارس، یاسوج، سیسخت فعلا در حلقه آتش هستند. همچنین در صورت مهار نشدن آتش، از سمت شمال کانون آتش (یعنی زاگرس میانی) شهرهایی چون دهدشت، لنده، بهبهان، رامهرمز، هفکل، ایذه و باغملک که در حوزه غربی استان خوزستان هستند نیز طعمه آتش خواهند شد. بر همین اساس اگر چنین اتقاقی بیافتد شهرهای غربی استان چهارمحال و بختیاری و اصفهان، ما بقی شهرهای شمالی استان خوزستان و جهت غربی استان لرستان نیز در مراحل بعدی مسیر حریقند.
این جنگلها از چه منظر ارزش دارند و کاهش وسعت آن در کدام بخشهای اقتصادی و زیستی منطقه اثر منفی میگذارد؟
جای جای استان کهگیلویه و بویراحمد دارای مراتع و پوشش گیاهی و جانوری بسیار غنی است. منطقه خائیز که در وضعیت بحرانی قرار دارد، بالغ بر ۳۳ هزار و ۳۸۵ هکتار مساحت داشته و در دیماه ۱۳۷۷ در ردیف مناطق حفاظتشده ایران قرار گرفت، درختهایی که در این منطقه وجود دارد بلوط، بن، کلخنگ، بادام وحشی، ارژن، خوشک، گون، گیاهان دارویی... و گونههای جانوری آن کل و بز، گرگ، کفتار، شغال، روباه، تشی، کاراکال، پلنگ و پرندگانی از جمله کبک، تیهو، بحری و دلیجه است.
شاخصترین گونه جانوری خائیز کل و بز است و این منطقه از مطلوبترین زیستگاههای کل و بز ایران بهشمار میرود. به گفته اهالی بسیاری از پرندگان و جانوران در طول ۵ روز آتش سوزی سوختند. درختها و گیاهانی که در کوهستانهای سوخته شده گچساران تا بهبهان از بین رفتند محل ارتزاق بسیاری از اهالی محلی بودهاند. این مزیت و ظرفیت از آنجا تا زاگرس مرکزی و شمالی وجود دارد که در محدوده استانهای بوشهر،فارس، کهگیلویه و بویراحمد، چهارمحال بختیاری، غرب اصفهان، استانهای خوزستان و لرستان، ایلام، کرمانشاه، کردستان، همدان و آذربایجانهای شرقی و غربی و حتی مناطق غربی و شمال غربی استان مرکزی است. لذا اگر این حریق کنترل نشود غرب ایران از آستارا تا شیراز مستعد پیوستن به آتش سوزی هستند.
علت اولیه آتشسوزی چه بوده و چرا از ابتدا مهار نشده است؟
مقامات و مسئولین در خصوص دلیل وقوع آتش سوزی اظهار نظر مشخصی نکرده و به ذکر این نکته که قطعا عامل انسانی دلیل اصلی وقوع این حادثه بوده اکتفا کردهاند.
بر اساس روایت اهالی باشت و بوستان، دو چوپان با هم نزاع میکنند، یکی از آنها از سر دشمنی زمین دیگری را آتش میزند، وجود حجم زیاد علوفه و وزش باد سبب میشود که آتش زبانه کشیده و به دل کوهستان بیفتد، علی رغم رواج این روایت در بین مردم هنوز خبری از دستگیری چوپان مورد نظر نیست. برخی روایتهای دیگر در این خصوص هم دلالت بر عمدی بودن این اتفاق دارد.
یکی از اهالی منطقه به خبرگزاریها گفته: آتش سوزی کوه و جنگل در استان چیز جدیدی نیست و به کرات اتفاق میافتد مثلا چند سال پیش گروهی با نیت نشان دادن بی کفایتی مسئولین در شهرهای باشت و گچساران کوهستان را آتش زدند، سوختن کوهستان خامی و دیل در سالهای گذشته نیز به عمد و از روی کینهورزی بعضی از افراد صورت گرفته، شناسایی و مجازات عاملین، اما به دلیل ساختار طایفهای منطقه و نفوذ طوایف در نهادهای نظامی و قضایی استان دشوار است. تکرار آتش سوزیهای سالهای گذشته در زاگرس شمالی، مرکزی و جنوبی بخصوص کوههای استان کهگیلویه و بویراحمد و وارد آمدن میلیاردها تومان خسارت مالی و خساراتهای جبران ناپذیر طبیعی و محیط زیستی در آتش سوزی اخیر نشان از ضعف مدیریت بحران در این استان دارد. این ضعف و قصور را البته باید در سطح کلانتر و در بحث اختصاص بودجه اندک به حوزه محیط زیست دانست. جنگلها و مراتع در فقدان تجهیزات و نیروی کار سوخت؛ در حالی که استان کهگیلویه و بویراحمد ۲۵ درصد نفت و گاز کشور را تأمین میکند. اما آتش سوزیها در این مناطق در اغلب مواقع منشاء انسانی و عمدی دارد. تمام مراتع و جنگلهای غرب ایران با وجودی که مالکیت آن قانونا با سازمان مراتع و جنگلها و منابع طبیعی است ولی از صدها سال پیش عشایر هر منطقه خط و مرز و مالکیت مشخصی برای خود قائل هستند. به طوری که از قدیم این املاک، مراتع و جنگلها بین عشایر خرید و فروش میشود و همه اسنادی را در این رابطه دارند لذا اگر در این میان اختلاف جغرافیایی پیش آید یا اسناد قدیمی شفاف نباشد، ساکنین دچار اختلاف شده و ممکن است دست به اقداماتی مانند آتش زدن یا بریدن اشجار بزنند. البته با توجه به تجربه و مشاهدات شخصی بیشتر مردمان عشایر مناطق زاگرس، خود را مالک دانسته به همین جهت حفظ همه ابعاد محیط زیستی را به مثابه حفظ میراث خود میدانند ولی یک اشتباه و یا اقدام عمدی در جنگلهایی که در ایام گرم سال مستعد حریق است، فاجعهای را رقم میزند که خطرش برای همه ایران است. فرهنگ سازی و بیان فوائد حفظ این جنگلها از وظایف حاکمیت است که باید از طریق تشویق و تنبیه عملی شود.
تجدید حیات جنگلهای بلوط بسیار سخت و طولانی است شاید یک پروسه ۵۰ ساله، آیا احتمال میدهید در آینده نزدیک با تکرار آتش سوزی یا ویلاسازی یا قطعه کردن و فروش جنگل مواجه شویم؟ یا محتمل است حرکتهای مردمی برای حمایت از جنگلها شکل بگیرد؟
آتش سوزیها در همه جا عمدی، غیرعمدی و حتی طبیعی رخ میدهد نه تنها در ایران بلکه در همه جای دنیا. لذا باید همیشه چنین آمادگی وجود داشته باشد. در جنگلهای زاگرس بحث ویلاسازی و قطع اشجار یا آتش زدن برای کشاورزی و خانه سازی تقریبا منتفی است. اگر کسی هم قصد خانه سازی و کشاورزی داشته باشد به حدی محدود و معدود است که نیازی به آتش زدن جنگلها نیست.
آتش سوزیها اغلب در مناطق صعب العبور رخ میدهد که قابلیت مسکونی سازی و کشاورزی را ندارند. یک نفر شاید به اشتباه یا عمد دست به این کار بزند ولی همانگونه که در بالا گفتم مردم منطقه آنجا را ملک و میراث خود میدانند و همیشه و بخصوص در چنین مواقعی به صورت خود جوش برای رهایی و مهار آتش از جان خود نیز میگذرند.
زندگی سنتی واقعا چقدر با طبیعت همزیستی و دوستی دارد؟ آیا میتوان این حجم از تخریب را مربوط به فرهنگ و سنن منطقه در کنار آتشسوزیها و آسیبهای قدیمی دید یا اصلا علامت سبک زندگی و ابزار انسان مدرن است؟
در یک جمله؛ مردم منطقه زاگرس را نمیتوان از طبیعت آنجا جدا دانست، عشق و ارتباط آنها به کوه و جنگل بخصوص حوزه مشخص خودشان وصف ناشدنی است به طوری که اگر یک لر یا کرد سالها در غرب زندگی کند، یک سانتی متر ملک پدری را با دنیا عوض نمیکند و حتما روزی به زادگاه خود برمیگردد. نمیتوان این تخریب را در فرهنگ و سنن مردم مشاهده کرد اما به هر حال نیاز به آموزشِ نگهداری و مراقبت از جنگل داریم مانند بقیه نقاط کشور و مثل آموزش پاکیزه نگهداشتن سواحل یا کوهستانها در همه جای ایران.
ارسال نظر