دولت در سایهی ایستایی؛ هفت ماه با دولت پزشکیان و دو بیماری مزمن:
نبود چابکی و ذهنیت ناکارآمد
با گذشت حدود هفت ماه از آغاز به کار دولت دکتر مسعود پزشکیان، اکنون میتوان نخستین برش تحلیلی از رویکردها، عملکرد و نحوه مواجهه این دولت با چالشهای کشور ارائه داد.

آنچه تاکنون از شواهد عینی و نحوه کنش دولت قابل استخراج است، استمرار دو آسیب ساختاری و مزمن در حکمرانی ایران است: نبود چابکی در تصمیمگیری و اجرا و ذهنیت ناکارآمد در مدیریت؛ آسیبهایی که گرچه از پیش موجود بودهاند، اما به نظر نمیرسد دولت جدید عزم و توان جدی برای عبور از آنها داشته باشد.
چابکی ازدسترفته؛ مواجهه منفعل با تحولات سریع
چابکی مدیریتی یعنی آمادگی برای تصمیمگیری سریع، منعطف و متناسب با شرایط متغیر کشور. در حالی که بسیاری از مسائل امروز ایران از جمله بحران اقتصادی، فشارهای اجتماعی، و تهدیدات زیستمحیطی نیازمند واکنشهایی مبتنی بر چابکی و جسارت است، عملکرد دولت در این مدت، بیشتر توأم با کندی، تعلل و عدم اولویتبندی صحیح بوده است.
در حوزه اقتصاد، مهمترین وعدههای دولت همچون اصلاح نظام یارانهای، ساماندهی بودجه، و بازطراحی نظام مالیاتی، یا هنوز آغاز نشدهاند یا با مقاومت درونی و کندی مفرط در اجرا مواجه شدهاند. در نتیجه، در عمل، بسیاری از سیاستها در سطح اظهارنظر باقی مانده و اثری از تحول محسوس در معیشت مردم یا بهبود فضای کسبوکار دیده نمیشود.
همچنین در قبال بحرانهایی چون آلودگی هوا، کمبود منابع آبی، نارضایتیهای صنفی و کاهش سرمایه اجتماعی، پاسخ دولت عمدتاً در قالب موضعگیریهای دیرهنگام یا واکنشهای سطحی بوده است؛ روندی که نشاندهنده فقدان مکانیسمهای پیشنگر و اقدام سریع در ساختار اجرایی کشور است.
در عرصه دولت الکترونیک و توسعه حکمرانی هوشمند نیز، خروجیهای ملموسی از شعارها به چشم نمیخورد. سامانههای پراکنده، خدمات ناقص و نبود اتصال میان نهادها، همچنان بر الگوی دولت سنتی و ناکارآمد دامن زده است.
ذهنیت ناکارآمد؛ از شایستهگریزی تا فرافکنی
موازی با چالش نبود چابکی، آنچه بیش از همه در نوع حکمرانی این دولت جلب توجه میکند، ذهنیتی محافظهکار، کمتحول و بعضاً شعاری است؛ ذهنیتی که بیشتر معطوف به حفظ تعادلهای سیاسی و جناحی است تا نوآوری، حل مسئله و بهرهگیری از ظرفیتهای مغفول.
نخستین نمود این ذهنیت را میتوان در نحوه انتصابات مدیریتی مشاهده کرد. در بسیاری از وزارتخانهها و نهادها، روند گزینش مدیران نه بر اساس تخصص و تجربه، بلکه با تکیه بر توصیههای سیاسی، ملاحظات محفلی و سهمخواهیهای جناحی انجام شده است. نتیجه این رویه، کاهش نقش متخصصان دلسوز و افزایش نفوذ چهرههایی شده که فاقد دانش و سابقه مؤثر در حوزه مسئولیت خود هستند.
در کنار این، دولت در بیان عمومی خود نیز به سمت شعارزدگی میل کرده است؛ وعدههایی همچون «بهبود فوری معیشت»، «تحول در آموزش»، «توسعه عدالتمحور» و... غالباً بدون پیوست اجرایی، زمانبندی مشخص یا شفافیت مالی مطرح شدهاند. این رویکرد، نهتنها منجر به افزایش مطالبات عمومی بدون پاسخگویی شده، بلکه اعتماد به حاکمیت را نیز در معرض آسیب قرار داده است.
از سوی دیگر، فرهنگ فرافکنی و نپذیرفتن مسئولیت در قبال ناکامیها نیز همچنان پابرجاست. در اغلب موارد، مشکلات جاری کشور به تحریم، شرایط بینالمللی یا عملکرد دولت پیشین نسبت داده میشود، در حالی که سهم ضعف مدیریت داخلی، تصمیمگیریهای اشتباه و بیعملی اجرایی کمتر مورد توجه قرار میگیرد.
بازگشت به ایستایی در میانه بحران
دولت دکتر پزشکیان در حالی به نیمه نخست فعالیت خود نزدیک میشود که انتظار میرفت با رویکردی تحولگرا و واقعبینانه، مسیر متفاوتی نسبت به دولتهای پیشین در پیش گیرد. اما آنچه تا امروز دیدهایم، تداوم همان مسیر محافظهکاری، کندی تصمیمگیری و نگاه غیرکارشناسی به امور کشور است.
چنانچه دولت نتواند در ماههای پیشرو برای عبور از دو مانع اصلی—یعنی نبود چابکی در اجرا و ذهنیت ناکارآمد در حکمرانی—برنامهای روشن و اقداماتی ملموس ارائه دهد، آیندهی مدیریتی کشور همچنان در گرداب روزمرگی، ناکارآمدی و بیاعتمادی باقی خواهد ماند.
ابوالقاسم عابدین پور
ارسال نظر