زمان تصمیمهای مهم کی فرا میرسد؟
مشکلات زیادی در کشور وجود دارد که با تحریمهای حداکثری آمریکا علیه ایران بر عمق و شدتشان اضافه شده است. تورم و گرانی از جمله موضوعاتی است که سابقه طولانی آن به پیش از انقلاب باز میگردد و در مقطعی چنان شدت گرفت که شاه اعلام کرد اگر دولت به گرانیها پایان ندهد ارتش را موظف به ورود در مسئله میکنم.
جعفر گلابی- روزنامه نگار
مشکلات زیادی در کشور وجود دارد که با تحریمهای حداکثری آمریکا علیه ایران بر عمق و شدتشان اضافه شده است. تورم و گرانی از جمله موضوعاتی است که سابقه طولانی آن به پیش از انقلاب باز میگردد و در مقطعی چنان شدت گرفت که شاه اعلام کرد اگر دولت به گرانیها پایان ندهد ارتش را موظف به ورود در مسئله میکنم. (قریب به مضمون)! در حال حاضر علاوه بر آمار رسمی که تورم را بالای 30 درصد نشان میدهد مشاهدات عینی و روزمره از اوجگیری قیمت انواع کالاها خبر میدهد. اما گرانیهای کنونی که واقعا عادی نیستند و انواع علل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و روانی دارند بیش از هر زمان دیگری روح و روان مردم را مورد حمله قرار داده است. در برابر گرانی هر کالایی تن مردم به لرزه میافتد و موجی از نگرانی را نثار اذهان عمومی میکند. نوعی از اضطراب را پدید میآورد که کمتر سابقهای میتوان برای آن یافت. متاسفانه آنچه که برآتش این تنور میافزاید احساس رهاشدگی است که مسلط بر اذهان مردم است و بسیار خطرناک و منفی میباشد. اگر این احساس رو به گسترش رَوَد ممکن است به یک ناامیدی اجتماعی بینجامد و پایههای استحکام جامعه را مورد هدف قرار دهد. با اینکه میدانیم دولت در این زمینه حساسیت و تلاش قابل توجهی دارد ولی ضعف در اطلاع رسانی از یکسو و گسترش روز افزون دامنه گرانیها، احساس رها شدگی بازار را ایجاد کرده است. به نظر میرسد علاوه بر مشکلات موجودِ ساختار اقتصادی و اثر فوقالعاده تحریمها تشتت در نوع مواجهه با علل و عوامل تورم و گرانی خود مزید بر علت شده است و مستقلا اثرگذاری خود را نشان میدهد. حقیقت امر این است که ما در حال حاضر نه از الگوهای کاملا دولتی و نظارتی پیروی میکنیم و نه اقتصاد باز و آزاد داریم. نه قیمتگذاریها قاطع و کاملا اجرایی هستند و نه ساز و کار طبیعی بازار حکمفرماست که از طریق تعادل میان عرضه و تقاضا تعیین کننده قیمتها باشد. در دیگر زمینهها و حوزهها هم تقریبا وضع به همین منوال است. هرچند تردید و امعان نظر و مطالعه، ناشی از خردمندی است ولی چون فاصله فکر و عمل طولانی شود آفتهای بسیار به بار میآورد. گویا تکلیفمان با خودمان روشن نیست، آزادی را میخواهیم ولی از پذیرش لوازم و عوارضش بیم داریم و طفره میرویم. روابط گرم با دیگر کشورها را ضروری میدانیم ولی آنقدر گردا گرد آن «اما» و «اگر» مینهیم که از ثمرات ارتباط گسترده با کشورها خود را محروم میکنیم. میتوان برای این پدیده «بیتصمیمی» و درجا زدنها مثالهای بسیار آورد و نشان داد که عدم قاطعیت و صراحت و شفافیت و تعیینکنندگی انرژی و توان و ارادههای ما را بهشدت تضعیف کرده است و مردم را گاهی سرگردان و حیران میکند. البته کاملا روشن است که این حالت ناشی از ذهن و ضمیر چند مسئول و مدیر نیست، کل جامعه ما در زمینه تصمیمگیری و تعیین تکلیفها دچار نوعی از تردید شده است و در انتخابهای خود تأمل و تکلف و تطویل میکند. اما درجایی و زمانی باید بر این تردیدهای تاریخی فائق آمد. باید الزامات و حتی پیامدهای برخی از گزینهها و انتخابها را پذیرفت و از تشتتها و سرگردانیها گریخت. جهان منتظر ما نمیماند که پیرامون هر موضوعی فکر و بررسی خویش را به درازا بکشانیم و همه چیز را در تعلیق فرو ببریم. مثال کوچک آن همین قیمتهاست که دائما از مسئولان جلو میزند و سیطره خویش را بر همه کالاها نافذ میکند، اقتصادی که در گیر و دار دهها تصمیم مهم و راهبردی است منتظر نمیماند و قواعد خویش را به اجرا میگذارد. مثال دیگرش لوایح پولشویی است که گویا اگر فرصت داشتیم تا ابد تصمیم خود را به تعویق میانداختیم! اگر ما تصمیم نگیریم این واقعیتها، مناسبات جهانی، رویدادها و روزگاران است که برایمان تصمیم خواهند گرفت و ما را مجبور به پیروی خواهند کرد.
ارسال نظر